*mehrsa* 14558 اشتراک گذاری ارسال شده در 7 مرداد، ۱۳۹۱ بگــ ـو .. / تـــمــــــامــ ِ تــ♥ــو / مالـــ ِ مَــن استــــــ .. دِلــمـ می خـــوا ـهـَــد .. حـسادَتــــ کـنـَــمــ بـــهـ خـــودمـ... 7 لینک به دیدگاه
*mehrsa* 14558 اشتراک گذاری ارسال شده در 7 مرداد، ۱۳۹۱ بزرگترین عبادت نماز نیست لبخند به پسرک کفاشی است که نان آور خانه است که به جای کیف قاپی کفش آدم های پولداری را برق می زند که میلیاردها دلار از سهم فقرا اختلاس کرده اند. 13 لینک به دیدگاه
*mehrsa* 14558 اشتراک گذاری ارسال شده در 7 مرداد، ۱۳۹۱ فاصله گرفتن از آدمهایی که دوستشون داریم بی فایده است زمان به ما نشان خواهد داد که جایگزینی برای انها وجود ندارد گوته 12 لینک به دیدگاه
- Nahal - 47858 اشتراک گذاری ارسال شده در 7 مرداد، ۱۳۹۱ خدااااااااااااااااا حسم تو کلمه ها جا نمیشه ..... 15 لینک به دیدگاه
تینا 15116 اشتراک گذاری ارسال شده در 7 مرداد، ۱۳۹۱ گاهی دلم برای خودم برای دلم تنگ میشود 19 لینک به دیدگاه
*pedram* 21266 اشتراک گذاری ارسال شده در 8 مرداد، ۱۳۹۱ سکوت حقیقت است فریاد است سرشار از سخنان ناگفته است از حرکات ناکرده اعتراف به عشق های نهان و ببین که این بغض بی صدای من اعتراف به عشق همیشگی توست... 5 لینک به دیدگاه
هولدن کالفیلد 19946 اشتراک گذاری ارسال شده در 8 مرداد، ۱۳۹۱ سلاااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااام صبح همه بر و بچ گاه نوشته ها بخیر امروز یه روزخوبه چون من خوبمممممممم الان میخوام برم بخوابم چون دیشب تا خود خود صب بیدار بودم . 11 لینک به دیدگاه
Cinderella 9897 اشتراک گذاری ارسال شده در 8 مرداد، ۱۳۹۱ روزه داران گرامی، لطفا یک لیوان آب هویج بستنی را تصور بفرمائید عرض دیگه ای ندارم، موفق و موید باشید ! 9 لینک به دیدگاه
meysam62 4529 اشتراک گذاری ارسال شده در 8 مرداد، ۱۳۹۱ گاهی وقتا اونقدر بن بست جلو راهت سبز میشه که دیگه کم میاری... و فقط خدا رو صدا میکنی تا دستت رو بگیره و از این بن بست های پی در پی رهات کنه و اونوقته که می فهمی... چقدر اشتباه کردی که یه عمر در پی یافتن رضایت پدر و مادر و دوست و آشنا بودی... و رضایت اونی که همیشه بی دستمزد کمکت کرده رو از دست دادی... خدایا ... شرمسارم... 3 لینک به دیدگاه
شــاروک 30242 اشتراک گذاری ارسال شده در 8 مرداد، ۱۳۹۱ در عجبند! از سیب خوردنِ من! که از آن فقط " چوبش " باقیست!! مگر این همه چــــــوب که خوردیم! از یک سیــــب شروع نشد؟!! 9 لینک به دیدگاه
meysam62 4529 اشتراک گذاری ارسال شده در 8 مرداد، ۱۳۹۱ یک نفر هست...مرا میخواند درد او میدانم... یک نفر دلگیر است من نمیدانم کیست من نمیدانم چیست لیک یک نفر هست! همین... یک نفر هست که خیزاب غمش ساحل چشم مرا تر کرده... یک نفر هست... که بن بست دلش کوی اندیشه ی من سد کرده یک نفر هست... یکی رنجور است... یک نفر مهجور است... و نمیدانم کیست...لیک یک نفر هست... همین! 7 لینک به دیدگاه
hakan_68 2446 اشتراک گذاری ارسال شده در 8 مرداد، ۱۳۹۱ هی کافه چی......میزهایت را تک نفره کن...............نمی بینی...........همه تنهاییم................. 10 لینک به دیدگاه
khiyal21 1913 اشتراک گذاری ارسال شده در 8 مرداد، ۱۳۹۱ سرنوشت ننوشت،گر نوشت بد نوشت،اما باور کن نمی توان سرنوشت را از سر نوشت 6 لینک به دیدگاه
panisa 12132 اشتراک گذاری ارسال شده در 8 مرداد، ۱۳۹۱ خدا جون حالا مجبوری یهو اینجوری آرزومو برآورده کنی که شکه شم؟:wow: باورم نمیشه هنوز!!! 15 لینک به دیدگاه
azarafrooz 14221 اشتراک گذاری ارسال شده در 8 مرداد، ۱۳۹۱ امروز سوار تاکسی بودم یه آقایی جلو نشسته بود برگشت به راننده گفت وای که هوا گرمه ! راننده یه پسر جوون بود گفت گرم سرد میگذره آقا میگذره ! یک لحظه فکر کردم به حرفش دیدم آره همه چیز میگذره میره عمر ما هم تمام میشه پس غصه چرا ؟ کاش میتونستم حرص نخورم غصه نخورم کاش میتونستم یعنی باید بتونم ..... 8 لینک به دیدگاه
هولدن کالفیلد 19946 اشتراک گذاری ارسال شده در 8 مرداد، ۱۳۹۱ یه دوستی داشتم خیلی بش سر میزدم مغازه موسیقی و آهنگ داشت اتفاقا مشتری هم زیاد داشت یه روز دم ظهری رفتم مغازه اش برای البوم سالار عقیلی دیدم یه گوشه ای داره نماز میخونه از اون موقعه به بعد از چشم افتاد کمتر میرم طرفش !!... اخه حرفاش با عمل یکی نبود مقل اینکه بگی مخالف حجاب اجباریم بعد نماز و روزه هم بگیری . 10 لینک به دیدگاه
کهربا 18089 اشتراک گذاری ارسال شده در 8 مرداد، ۱۳۹۱ هیچ چیزی را نمی توان به کسی یاد داد، ولی می توان به او کمک کرد تا پاسخ ها را از درون خود بیابد... ممنونم رفیخ من جوابمو گرفتم 14 لینک به دیدگاه
pesare baba 2250 اشتراک گذاری ارسال شده در 8 مرداد، ۱۳۹۱ دیشب ساعت 2 شب خوابیدم ... ساعت 4 بیدار شدم واسه سحری ... ساعت 5 دوباره خوابیدم .... ساعت 7:30 بیدار شدم رفتم دانشگاه. از 8 تو آزمایشگاه بودم داشتم رو پروژم کار میکردم تا ساعت 4:30 بعدازظهر..... از خستگی داشتم میمردم ... همش روی پا وایسیده بودم .... پس از 8 ساعت کار کردن پشت سر هم و قطره قطره مواد اضافه کردن .... اخرش ، کارم نتیجش خیلییییییییییییییییی بد بود نمیدونم چرا به نتیجه نمیرسم همش دارم مقاله میخونمو ترجمه میکنم ولی همش اشتباه در میاد :4564: خداااااااااااا جوووون خودت کمکم کن 8 لینک به دیدگاه
*pedram* 21266 اشتراک گذاری ارسال شده در 8 مرداد، ۱۳۹۱ میگذرد روزی این شبهای دلتنگی ، میگذرد روزی این فاصله و دوری، میگذرد روزهای بی قراری و انتظار ، میرسد همان روزی که به خاطرش گذراندیم فصلها را بی بهار... 7 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده