MechJJ 11368 اشتراک گذاری ارسال شده در 31 فروردین، ۱۳۹۱ سرماخوردگی هم بد دردیه ها ولی اینکه بتونی به خودت آمپول بزنی حس خوبی بهت میده اما وای به اون روزی که مجبور باشی دو تا آمپول پشت هم بزنی،مث الان 10 لینک به دیدگاه
nazfar 8746 اشتراک گذاری ارسال شده در 31 فروردین، ۱۳۹۱ اعتماد! کلمه ای هستش که واقعاً بهش توجه نمی کردم. نمدونم همیشه فکر می کردم که چیزی هست که آدما سعی میکنن نگه دارن...اما این روزا حس میکنم داره کم رنگ میشه. وای به روزی که به دیگران بی اعتماد شیم. واقعاً اگر اعتمادم کم شه چیکار کنم! 18 لینک به دیدگاه
سارا. 1380 اشتراک گذاری ارسال شده در 31 فروردین، ۱۳۹۱ چه تلخ و غم انگیز است سرنوشت کسی که طبیعت نمی تواند سرش کلاه بگذارد... این سرزمین را با عقل مصلحت اندیش ساخته اند. پس باید با عقل مصلحت اندیش در آن زیست. و چاره ایی دیگر پیدا نیست و من «چنین کردم» اما «چنین نبودم» و این دوگانگی مرا همواره دو نیمه می کرد. 16 لینک به دیدگاه
.Pa.Ri.Sa. 4116 اشتراک گذاری ارسال شده در 31 فروردین، ۱۳۹۱ دیشب یه چیز جالبو با تمام وجودم فهمیدم! بهترین جای دنیا آغوش مادره! 26 لینک به دیدگاه
*mini* 37778 اشتراک گذاری ارسال شده در 31 فروردین، ۱۳۹۱ پیدا کردن دوست خوب سخته اما وقتی یکی از اونا رو برای مدت طولانی داشته باشی زندگی رو برات ارزشمند میکنه... 17 لینک به دیدگاه
El Roman 31720 اشتراک گذاری ارسال شده در 31 فروردین، ۱۳۹۱ چقدر بده آدم پیر شدنه باباش رو ببینه ... 24 لینک به دیدگاه
Neutron 60966 اشتراک گذاری ارسال شده در 31 فروردین، ۱۳۹۱ خسته ام از این دربه دری میان کلمات ... کاش بارانی بیاید ... شاید بشوید تو را از کف دستانم، که هرچه می نویسد بوی تو را می دهد... 17 لینک به دیدگاه
پیرهاید 10193 اشتراک گذاری ارسال شده در 31 فروردین، ۱۳۹۱ خدایت بیامرزد مهستی عزیز هر آدمی رسالتی دارد مهستی عزیز رسالتش خواندن ترانه ای بود که جان کلام زندگی من است دوستش دارم و به پاس این رسالت حرمتی جاودانه برایش قائلم دستان ترانه نویش و آهنگسازش را می بوسم بوسه بر دستی باد که سخن قلب بیمار مرا می گوید مهستی آرام بخواب دل کوچولو دل دیوونه دیگه نرو از خونه پشیمون میشی پریشون میشی نمیدونی دیوونه بیرون از خونه دلا همه سنگ هر چی میبینی رنگ و نیرنگ تو مثل یه پر میبردت باد حتی یادت هم میبرند از یاد دل کوچولو دل دیوونه دیگه نرو از خونه پشیمون میشی پریشون میشی نمیدونی دیوونه بمیرم واسه تو چه رنج ها نکشیدی چه خسته دل تنها چه حرف ها که شنیدی حالا برگشتی بازم تو سینه میدونی تنها منو داری میدونم شیطون بلای جونم منو باز آروم نمیذاری دل کوچولو دل دیوونه دیگه نرو از خونه پشیمون میشی پریشون میشی نمیدونی دیوونه 13 لینک به دیدگاه
R.Irankhah 25490 اشتراک گذاری ارسال شده در 31 فروردین، ۱۳۹۱ « زندگي كنيد براي روياهايي كه منتظر حقيقي شدن به دست شما هستند.شما فرصتي براي بودن داريد.پس ساكت ننشينيد.بگذاريد همه بدانند كه شما با تمام توانايي ها و كاستي ها شاهكار زندگي خودتانيد.كافي است لحظات گذشته را رها كرده و براي ثانيه هاي آينده زندگي كنيد.چون روياهايتان آنجاست و شما فقط ،فقط يكبار فرصت زندگي كردن داريد » 11 لینک به دیدگاه
R.Irankhah 25490 اشتراک گذاری ارسال شده در 31 فروردین، ۱۳۹۱ به تعظیم مردم این زمانه اعتماد نکن تعظیم آنها همانند خم شدن کمان است که هرچه بهم نزدیک تر شوند تیرش کشنده تر است!! 5 لینک به دیدگاه
pari daryayi 22938 اشتراک گذاری ارسال شده در 31 فروردین، ۱۳۹۱ چقدر سخته وقتی از دست رفتن همه امیدهات رو با چشم خودت ببینی! چقدر سخته وقتی دیگه هیچی واسه موندن نداشته باشی زنده باشی اما زندگی نکنی!! 18 لینک به دیدگاه
pesare irani 41805 اشتراک گذاری ارسال شده در 31 فروردین، ۱۳۹۱ چقد چرت زدن سر کلاس حال میده اگر ادم روی تخت خواب از پر قو هم بخوابه انقد حال نمیده که ادم سر کلاس بخوابه فقط به شرطی که استاد بیدارت نکنه 6 لینک به دیدگاه
شــاروک 30242 اشتراک گذاری ارسال شده در 31 فروردین، ۱۳۹۱ یادت میآید که دعا میکردی به پای هم پیر شویم؟!! بی انصاف این رسمش نبود که تو بروی و من تنها پیر شوم..... به عکست نگاه میکنم آخ که این عکس پیر نمیشود ولی پیرم میکند...... 5 لینک به دیدگاه
شــاروک 30242 اشتراک گذاری ارسال شده در 31 فروردین، ۱۳۹۱ به دیواره مهربانیت تکیه داده بودم فکرش را هم نمیکردم که زیر آوارش قرار است برای همه عمر مدفون شوم..... 4 لینک به دیدگاه
Neutron 60966 اشتراک گذاری ارسال شده در 31 فروردین، ۱۳۹۱ اَه … انقدر بدم میاد ظهر میخوابی ، بعد که بیدار میشی هیشکی نیست همه ی چراغا هم خاموشه! نمیفهمی شب خوابیدی الان صبحه یا ظهر خوابیدی الان شبه ..! پ.ن: اینو من نگفتما.باحال بود، گفتم شمام بخونید. 14 لینک به دیدگاه
panisa 12132 اشتراک گذاری ارسال شده در 31 فروردین، ۱۳۹۱ هیچ حسی مثل نگاه کردن به یه بچه ی نصف روزه که خوابیده قشنگ نیست. :girl_in_dreams: 15 لینک به دیدگاه
*mehrsa* 14558 اشتراک گذاری ارسال شده در 31 فروردین، ۱۳۹۱ عارفی را دیدند مشعلى و جام آب در دست !پرسیدند کجا میروی؟گفت:میروم با این آتش بهشت را بسوزانم و بااین آب جهنم راخاموش کنم تا مردم خدا را فقط بخاطر عشق به او بپرستند، نه بخاطر عیاشی در بهشت وترس ازجهنم ! 8 لینک به دیدگاه
*mehrsa* 14558 اشتراک گذاری ارسال شده در 31 فروردین، ۱۳۹۱ از ڪـسے ڪہ نـمـیـشنــاسے گـاهـے بـُتــے مـیـسـازے آنـقــدر بـُـزرگ ڪہ حـتــے . . . از دست ابـراهـیـــم هـم ڪـارے بـر نـمـے آیــد 6 لینک به دیدگاه
*mehrsa* 14558 اشتراک گذاری ارسال شده در 31 فروردین، ۱۳۹۱ اشـتـبـاه کـردی حـوا یکـ سـیـب چـه سـرخ چـه خـوش عـطـر ارزش آواره کـردن مـا را نـداشتــ داشتــ . . .؟!!! 5 لینک به دیدگاه
*mehrsa* 14558 اشتراک گذاری ارسال شده در 31 فروردین، ۱۳۹۱ خوش به حال اسمان هر ... وقت دلش بگیرد می تواند ببارد ... 5 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده