*Sanaz* 10640 اشتراک گذاری ارسال شده در 18 اسفند، ۱۳۹۰ پیاز ! بهانه مقبولیست .. تا سیر بگریی .. بی نیاز از بیان دلیل .. آنهم از سیر تا پیاز ... 19 لینک به دیدگاه
masoume 5751 اشتراک گذاری ارسال شده در 18 اسفند، ۱۳۹۰ [h=6]تمام شهر به کنار دلم به انضمام ِ تمام ِ گرفته هایش میز نشین ِ کافه های در به در می شود کافه ای که وقتی انفرادی هایت را بر سر میزش می ریزی نگاهت به خیابان پرت شود خودت را سیگار به سیگار خالی کنی و کاری به " دوستت دارم " هایی که از کنار ِ گوشت می گذرد نداشته باشی تو فقط صاحب منظره ای از خیابان هستی فقط کمی شبیه آدم هایی فقط کمی به درد ِ اشتراک می خوری .... حرف من به قلم هومن شریفی [/h] 14 لینک به دیدگاه
Ssara 14641 اشتراک گذاری ارسال شده در 18 اسفند، ۱۳۹۰ الان از سر جلسه ی امتحان میام!! مامانم اینااااااااااااااااااااااا.... 12 لینک به دیدگاه
*mehrsa* 14558 اشتراک گذاری ارسال شده در 18 اسفند، ۱۳۹۰ دستــــت را بیـــــــاور .... مردانه و زنانه اش را بی خیـــــــال دســـــت بدهیم به رسم کودکــــــــــی ... 15 لینک به دیدگاه
*mehrsa* 14558 اشتراک گذاری ارسال شده در 18 اسفند، ۱۳۹۰ بعضی آدمهــــــا یهـو میــان . . . ! یهـو زندگیـتـــــو قشنگ میکنن . . . ! یهـو میشن همــــــه ی دلخـوشیت . . . ! یهـو میشن دلیـل خنــــــده هات . . . ! یهـو میشن دلیل نفس کشیــــدنت . . . ! ... ... بـعــــد همینجـوری یهـو میــــــرن . . . ! یهـو گنـــــــــــد میـزنن بـه آرزوهــــات . . . ! یهـو میشن دلیل همــــــــه ی غصــه هات و همـــــــه ی اشکات . . . ! یهـو میشن سبب بالا نیـــومدن نفسـت . . . ! نمیدونم چرا یهو دلم گرفـــت 11 لینک به دیدگاه
*Sanaz* 10640 اشتراک گذاری ارسال شده در 18 اسفند، ۱۳۹۰ گذشته رو اگه به دوش بکشی ، کمرت خم میشه ولـی اگه بـذاری زیـر پـات ، قـدت بلنـد میشـه ... ! 16 لینک به دیدگاه
panisa 12132 اشتراک گذاری ارسال شده در 18 اسفند، ۱۳۹۰ همۀ هستی من آیۀ تاریکیست که ترا در خود تکرار کنان به سحرگاهان شکفتن ها و رستن های ابدی آه کشیدم ، آه من در این آیه ترا به درخت و آب و آتش پیوند زدم زندگی شاید یک خیابان درازست که هر روز زنی با زنبیلی از آن میگذرد زندگی شاید ریسمانیست که مردی با آن خود را از شاخه می آویزد زندگی شاید طفلیست که از مدرسه بر میگردد زندگی شاید افروختن سیگاری باشد ، در فاصلۀ رخوتناک دو هم آغوشی یا عبور گیج رهگذری باشد که کلاه از سر بر میدارد و به یک رهگذر دیگر با لبخندی بی معنی میگوید " صبح بخیر " زندگی شاید آن لحظه مسدودیست که نگاه من ، در نی نی چشمان تو خود را ویران میسازد ودر این حسی است که من آن را با ادراک ماه و با دریافت ظلمت خواهم آمیخت در اتاقی که به اندازۀ یک تنهاییست دل من که به اندازۀ یک عشقست به بهانه های سادۀ خوشبختی خود مینگرد به زوال زیبای گل ها در گلدان به نهالی که تو در باغچۀ خانه مان کاشته ای و به آواز قناری ها که به اندازۀ یک پنجره میخوانند آه... سهم من اینست سهم من اینست سهم من ، آسمانیست که آویختن پرده ای آنرا از من میگیرد سهم من پایین رفتن از یک پله متروکست و به چیزی در پوسیدگی و غربت و اصل گشتن سهم من گردش حزن آلودی در باغ خاطره هاست و در اندوه صدایی ان دادن که به من بگوید : " دستهایت را دوست میدارم " دستهایم را در باغچه میکارم سبز خواهم شد ، میدانم ، میدانم ، میدانم و پرستوها در گودی انگشتان جوهریم تخم خواهند گذاشت گوشواری به دو گوشم می آویزم از دو گیلاس سرخ همزاد و به ناخن هایم برگ گل کوکب می چسبانم کوچه ای هست که در آنجا پسرانی که به من عاشق بودند ، هنوز با همان موهای درهم و گردن های باریک و پاهای لاغر به تبسم های معصوم دخترکی میاندیشند که یک شب او را باد با خود برد کوچه ای هست که قلب من آن را از محل کودکیم دزدیده ست سفر حجمی در خط زمان و به حجمی خط خشک زمان را آبستن کردن حجمی از تصویری آگاه که ز مهمانی یک آینه بر میگردد و بدینسانست که کسی میمیرد و کسی میماند هیچ صیادی در جوی حقیری که به گودالی میریزد ، مرواریدی صید نخواهد کرد . من پری کوچک غمگینی را می شناسم که در اقیانوسی مسکن دارد و دلش را در یک نی لبک چوبین می نوازد آرام ، آرام پری کوچک غمگینی که شب از یک بوسه می میرد و سحرگاه از یک بوسه به دنیا خواهد آمد فروغ فرخزاد. 11 لینک به دیدگاه
Ehsan 112346 اشتراک گذاری ارسال شده در 18 اسفند، ۱۳۹۰ دوره ای شده که حاضرم جای " پت " باشم ... ولی یه دوست واقعی مثه " مت " داشته باشم. دوتا دیوانه، که عین هم خرابکاری کنند و در نفهمی خودشون شناور باشند و خوش. که امروز به یقین رسیده ام که زیباترین دید به این دنیا، دید دیوانه هاست. 22 لینک به دیدگاه
Navid Traxix 1581 اشتراک گذاری ارسال شده در 18 اسفند، ۱۳۹۰ تو پاك و ساده مثل خواب ، حتي با بوسه مي شكني ...!! 6 لینک به دیدگاه
sam arch 55879 اشتراک گذاری ارسال شده در 18 اسفند، ۱۳۹۰ چقد خوبه که آب از آب تکون نخوره در نبودت.... نه به کسی بر بخوره.... نه کسی دلش تنگ بشه.... نه کسی شاکی شه.... و.. و... و... تنهایی رو واسه همیناش دوست دارم.... واسه رفت و آمدهایی که واسه هیچکی غیر خودت اهمیت نداره.... همینه که آرامش می آره.... دغدغه هات کم می شه....پچ پچ های درگوش کم می شه... رفتن رو اعصابت کم می شه.... آره...با عقل جور در می آد....ولی اگر دست به دلی....دست نگه دار... این راه... راه تو نیست.... پ.ن:دوستان عزیزم...کمی سعی کنید از نقل اشعار و یا نقل سخنان بزرگان جلوگیری کنید...ما برای شاعران تاپیک دارم...برای سخنان بزرگان هم تاپیک داریم... امیدوارم کمی رعایت کنین.احترامم پیشکش نگاهتون. 18 لینک به دیدگاه
*mehrsa* 14558 اشتراک گذاری ارسال شده در 18 اسفند، ۱۳۹۰ چه نقاش ماهری است فکر و خیال وقتی که دانه دانه موهایت را سفید می کند . . 6 لینک به دیدگاه
*mehrsa* 14558 اشتراک گذاری ارسال شده در 18 اسفند، ۱۳۹۰ من هنوزم از بازی کلاغ پر می ترسم! می ترسم بگم تو، و تو آرام بگی پر! 6 لینک به دیدگاه
*mehrsa* 14558 اشتراک گذاری ارسال شده در 18 اسفند، ۱۳۹۰ خـــــــدایــــــــــــــــــا در گلویم ابـــر کوچــکی ست که خیــال بـارش نـــدارد. میــــــشود مــرا بــغل کنـــی ؟! 6 لینک به دیدگاه
.Pa.Ri.Sa. 4116 اشتراک گذاری ارسال شده در 18 اسفند، ۱۳۹۰ سنگ صبور بودن خیلی سخته! خیلی! همین روزاست که بترکم 15 لینک به دیدگاه
hilda 13376 اشتراک گذاری ارسال شده در 18 اسفند، ۱۳۹۰ چقدر ساده با یه جمله ... با یه کلمه .. با یه نگاه ... یه کسی میتونه تورو انقدر بشکنه ... انقدر غرورت رو خرد کنه ... انقدر از خودت و زندگی مایوست کنه... که دیگه هیچی نبینی و بشینی چند ساعت زار زار گریه کنی. ...! ادمای مغرور و غد مثل من میدونن ... چند ساعت گریه معنیش چیه ...! دم همه اونایی که این توانایی رو دارن و میتونن همچین کاری با کسی بکنن گرم ...! ما که هیچوقت یاد نگرفتیم ..! 12 لینک به دیدگاه
nazfar 8746 اشتراک گذاری ارسال شده در 18 اسفند، ۱۳۹۰ نمدونم چرا، واقعاً نمدونم. بعضی از ماها میگیم فلانی، بیا این کارو انجام بده بعد که بهشون بگی نه! وایییییی انگار که بزرگ ترین گناه زندگیت رو انجام دادی. انگار عادت کردیم همیشه دیگران فرمانبردار ما باشن! نه عزیزم اینجورم نیست. توی بعضی مسائل خوبه بذاریم خود طرف تصمیم بگیره. اونم آدمه حق داره 19 لینک به دیدگاه
Yuhana 12780 اشتراک گذاری ارسال شده در 18 اسفند، ۱۳۹۰ چجوریه که بعضیا انقد راحت خودشونو میزنن به کوچه چپ و بی خیال! واقعا میشه بود ، دید ، اما اظهار به ندیدن کرد؟! تازه فهمیدم بی تفاوت بودن به مهمترین ها، هنریه ! که من خودمو هم کشتم یاد نگرفتم! خدایا منو بی تفاوت کن 20 لینک به دیدگاه
MechJJ 11368 اشتراک گذاری ارسال شده در 19 اسفند، ۱۳۹۰ از سخت ترین شبای زندگیمه. بابام احتمالا فردا عمل داره. دعا کنین 23 لینک به دیدگاه
Sepideh.mt 17530 اشتراک گذاری ارسال شده در 19 اسفند، ۱۳۹۰ اگه هر شب و هرروز اندازه امروز و این لحظه ها آروم باشم... این لبخندی که از صبح اومده قصد رفتن نکنه و واسه همیشه بمونه... این شادی که تو دلمِ الان،صاحبخونه اش بشه... من قسم میخورم زندگیم بهشته برای من بهشت یعنی همونجایی که تو هستی...آرامش...لبخند......... 26 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده