رفتن به مطلب

✣ گـاه نوشته های نواندیشانی ها ✣


ارسال های توصیه شده

  • پاسخ 9.2k
  • ایجاد شد
  • آخرین پاسخ

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

خسته شدم. میخوام دسترسیم به تالار آزاد باز شه. :4564: همین الان :4564: آزادم کنـــــــــــــــــیـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــد :4564:

بحث سیاسی و مذهبی رو آزاد کنید :4564: من به خاطر این بحثا میام نت :4564:

  • Like 10
لینک به دیدگاه

چه قدر جالبه تعداد دوستای لیست آدم هی کم و زیاد میشه

نمی فهمی کی بود که این افتخار رو ازت گرفت

خب از همون روز اول نمی خواید قبول نکنید درخواست رو

دیگه هی حذف کردنشو و این بچه بازیا چیه؟

 

کلا بعضیا این جا (محیط مجازی رو ) خیلی جدی می گیرن

براش قوانین سخت قائلن

منم یه زمانی خیلی جدی می گرفتم

خوشحالم که الان این طور نیستم

 

یه زمانی فکر می کردم آدمایی که این جا حرف میزنن خیلی خاص و متفاوتن

خوشحالم که این زمان طولانی تر ازاون چه میباید نشد

خوشحالم حرفای خیلی ها رو که می خونم، (با این که شاید پیش بقیه خیلی هم محبوب باشن) می دونم حرفای خود خودشون نیست..........حرفای کتابایی که خوندن..........حرفای ایده آلاشونه

وگرنه خودشون خیلی آدمای عادین...........این قدر که بعضی ها غرقشون میشن بزرگ نیستن

خیلی عادی و معمولین...........مثل من، مثل تو ، مثل هممون

  • Like 24
لینک به دیدگاه

نباید شیشه را با سنـگ بازی داد !

 

نباید مست را در حال ِ مستـــی . . . دست ِ قاضـی داد !

 

نباید بی تفاوت !

 

چتر ماتــم را . . . به دست ِ خیـــس ِ باران داد !

 

کبوترها که جز پرواز ِ آزادی نمی خواهند !

 

نباید در حصار ِ میله ها . . . با دانه ای گندم . . . به او تعلیم ِ ماندن داد....

  • Like 17
لینک به دیدگاه

چه فرقــی دارد " شهــر ِ ما خانــه ی ما باشــد " یا نـباشـد ؟

 

وقتــی تــو

 

نــه در شهر ِ ما هستــی

و نـه در خانــه ...

  • Like 13
لینک به دیدگاه

o8lwjx2yvhzivart8k.jpg

از بیم و امید عشق رنجورم

آرامش جاودانه می خواهم

بر حسرت دل دگر نیفزایم

آسایش بیکرانه می خواهم

پا بر سر دل نهاده می گویم

بگذاشتن از آن ستیزه جو خوشتر

یک بوسه ز جام زهر بگرفتن

از بوسه آتشین خوشتر

پنداشت اگر شبی به سرمستی

در بستر عشق او سحر کردم

شبهای دگر که رفته از عمرم

در دامن دیگران به سر کردم

دیگر نکنم ز روی نادانی

قربانی عشق او غرورم را

شاید که چو بگذرم از او یابم

آن گمشده شادی و سرورم را

آنکس که مرا نشاط و مستی داد

آنکس که مرا امید و شادی بود

هر جا که نشست بی تامل گفت

"او یک زن ساده لوح عادی بود "

می سوزم از این دو رویی و نیرنگ

یکرنگی کودکانه می خواهم

ای مرگ از آن لبان خاموشت

یک بوسه جاودانه می خواهم

رو، پیش زنی ببر غرورت را

کو عشق ترا به هیچ نشمارد

آن پیکر داغ و دردمندت را

با مهر به روی سینه نفشارد

عشقی که ترا نثار ره کردم

در سینه دیگری نخواهی یافت

زان بوسه که بر لبانت افشاندم

سوزنده تر آذری نخواهی یافت

در جستجوی تو و نگاه تو

دیگر ندود نگاه بی تابم

اندیشه آن دو چشم رویایی

هرگز نبرد ز دیدگان خوابم

دیگر به هوای لحظه ای دیدار

دنبال تو در بدر نمیگردم

دنبال تو ای امید بی حاصل

دیوانه و بی خبر نمی گردم

در ظلمت آن اطاقک خاموش

بیچاره و منتظر نمی مانم

هر لحظه نظر به در نمی دوزم

وان آه نهان به لب نمی رانم

ای زن که دلی پر از صفا داری

از مرد وفا مجو مجو هرگز

او معنی عشق را نمی داند

راز دل خود به او مگو هرگز

(فروغ فرخزاد)

  • Like 7
لینک به دیدگاه

وارد زندگیت می‌‌شوند؛؛؛

برایِ شب‌هات قصّه؛،؛

برای قصه‌ها شهرزاد می‌‌شوند؛؛

جزئی از لحظه ها/دلیلِ خنده ها؛

شریکِ بغض‌های تو می‌‌شوند!

بعد یک روز صبح؛

به طرزِ وحشتناکی کشف میکنی‌//

که دیگر هیچ جا نیستند؛

جز در شعر‌های تو!

شعر هایی‌ که به طرز غمگینی؛

هیچکس نمی‌‌خواند ... جز خودت!

(بیهوده‌ترین انتظاری که از آشنایی‌هایِ عقیم مانده ی امروزه می‌‌توان داشت ، به ثمر رسیدنِ یک رابطه است )

....

///

 

/چه آرزوها که داشتم من و

دیگر ندارم/

  • Like 16
لینک به دیدگاه

وچه بی گناه و بی دلیل بعضی اوقات آدم از لیست بعضی دو.ستان حذف میشه.......

اگر حذف شدم بشم مهم نیست مهم اینه که قدرمو ندونستی ....

 

  • :w02:
     

  • Like 10
لینک به دیدگاه

سفر آغاز میشود.

 

نگار در اخرین لحظه تصمیم گرفتم حرفت رو گوش بدم.با وجود اینکه خودم خیلی دوست داشتم و همسفرم هم خیلی گفته بود اما فقط به خاطر تو انجام ندادم.:icon_gol:

  • Like 9
لینک به دیدگاه

امروز رفتم دیدم مسجد آقابزرگ رو دستگیره های درش نیست....دزدیدن

 

دو تا دستگیره قدیمی برنج داشت خیلی خوشگل بود آخه بی انصافا اون دستگیره وقتی رو این دره قشنگه

 

پست فطرتا......:4564:

  • Like 17
لینک به دیدگاه

معذرت خواهی همیشه به این معنی نیست که طرفت کاملا بر حقه.

 

بلکه به این معنی است که رابطه ات با طرف مقابل،بسیار بیشتر از غرورت ارزش داره.

 

آدم های قوی غرورشون رو میشکنند، اما ترسوها سکوت میکنند و بعدا حسرت میخورند......

  • Like 18
لینک به دیدگاه

در دود آلودگی شهرم

طراوتت را می طلبم

ای جدا مانده ز من

به کدامین گناه بی تو مانده ام

وجودی خالی از هر چیزی که توست ، برای توست ، از توست و یا شبیه توست

دیگر خواب ها ، تشویش سکون روزگارند و بیداری زندگیم ، تکرار تلخِ بودن ها

تشویقِ به زندگیِ من ، وقتی نیستی چگونه نفس تازه کنم در بی حجمی هوایی که از من نیست

هست؟

نیست

  • Like 11
لینک به دیدگاه
مهمان
این موضوع برای عدم ارسال قفل گردیده است.

×
×
  • اضافه کردن...