panisa 12132 اشتراک گذاری ارسال شده در 2 اسفند، ۱۳۹۰ این شعره ماه سیما منو هم برد... دلم گریه میخواد... 9 لینک به دیدگاه
Navid Traxix 1581 اشتراک گذاری ارسال شده در 2 اسفند، ۱۳۹۰ حسرت همیشگی حرفهای ما هنوز ناتمام... تا نگاه می کنی: وقت رفتن است بازهم همان حکایت همیشگی ! پیش از آنکه با خبر شوی لحظه ی عظیمت تو ناگزیر می شود آی... ناگهان چقدر زود دیر می شود... 12 لینک به دیدگاه
Ehsan 112346 اشتراک گذاری ارسال شده در 2 اسفند، ۱۳۹۰ در برابر بعضی رخدادها،حتی سکوت هم به بُن بست میخورد. نمیدانم بعد از سکوت دیگر باید چه کرد....... 14 لینک به دیدگاه
pari daryayi 22938 اشتراک گذاری ارسال شده در 2 اسفند، ۱۳۹۰ داشتم با خودم فکر می کردم که اصلا دل و دماغ ندارم بعد فکر کردم دلو می دونم چرا نداریم ولی چرا دماغم نداریم؟ گفتم همه چی زیر سر دماغ اگه اون یه بوهایی نمی برد الان دل رو داشتم هی وای 16 لینک به دیدگاه
*mehrsa* 14558 اشتراک گذاری ارسال شده در 2 اسفند، ۱۳۹۰ برای چه پاورچین پاورچین در قلبم راه میروید محرمانه چرا به حرف دلم گوش میکنید از صحنههای دلم برای کجا فیلم میگیرید. برای خروج از قلبم نیازی به کودتای نظامی نبود دوستتان داشتم به دلم راه دادهام... .... 5 لینک به دیدگاه
*mehrsa* 14558 اشتراک گذاری ارسال شده در 2 اسفند، ۱۳۹۰ چهل سال بعد یا مرده ام که هیچ ، و یا نم نمای باران که به صورتم برسد دلم هوای تو را خواهد کرد ... 9 لینک به دیدگاه
گـنـجـشـک 24371 اشتراک گذاری ارسال شده در 2 اسفند، ۱۳۹۰ اَهههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههه حالم بده 7 لینک به دیدگاه
M!Zare 48037 اشتراک گذاری ارسال شده در 2 اسفند، ۱۳۹۰ :hapydancsmil::hapydancsmil:نمراتمون رو زدن:hapydancsmil::hapydancsmil: 7 لینک به دیدگاه
DavOOd_TiTaN 10472 اشتراک گذاری ارسال شده در 2 اسفند، ۱۳۹۰ بوووو سرده کاپشنم کو ؟ حتی یه پولیورم باشه ممنون دوس دارم سریع بزنم بیرون آخه میترسم که برفا آب بشن زود 2 لینک به دیدگاه
hilda 13376 اشتراک گذاری ارسال شده در 2 اسفند، ۱۳۹۰ ای بابا بسه دیگه از خجالت هم درومدین .... ! اینجا جاش نیست 5 لینک به دیدگاه
sam arch 55879 اشتراک گذاری ارسال شده در 2 اسفند، ۱۳۹۰ تلخ است.... تلخ است که ببینی....و بشنوی طعنه زدن ها را.... دیدن و شنیدن..تسویه حساب ها سخت است.... برای من سخت است...شاید برای دیگران هم سخت باشد.... به حرمت دیگران که شاید برایشان تلخ باشد....از آوردن تسویه حساب ها به این صفحه خوداری کنید... با نهایت احترام...در صورت ادامه....برای رعایت حق دیگران...نوشته ها حذف می شوند... ارادت و احترام من به دو دوست عزیز ذره ای کم نمی شه...امیدوارم از دست من ناراحت نشن...و ادامه ندن که مجبور به حذف بشم... 18 لینک به دیدگاه
from_hell 10964 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 2 اسفند، ۱۳۹۰ ببخشید من استاتتر اصلی این تاپیک نیستم...سحر عزیز بوده که پست اولش رو پاک کرده ...در حال حاضر اسم من به عنوان استاتتر هست... از اونجایی که تعداد تاپیکهای استارت شدم به انگشتهای دو تا دست هم نمیرسه ...اصلن دوست ندارم استاتتر تاپیکی باشم که توش کلماتی استفاده میشه که تو فرهنگ لغت من وجود نداااااااااره.... در صورتی که ببینم همچین روندی وجود داره...از مدیر تالار ادبیات میخوام پست اول من و تمام پستهای من رو از این تاپیک پاک کنه....ببخشید....!!!بعضی حرفها حتی گفتنی هم نیستن چه برسه به نوشتنشون....!!! ادب +یات===>اینجا تالار ادبیات هست.... 13 لینک به دیدگاه
NEGARi 9387 اشتراک گذاری ارسال شده در 2 اسفند، ۱۳۹۰ فردا کسی خواب نمونه!!! من دارم با پای چلاق میام!!!! محمد رضا مسئولیت من با تو ها! مسئول تور تویی! من نمیدونم دیگه! کش ندین دیگه... باشه حالا!!!!! پنج تن ته اتوبوس ها! 11 لینک به دیدگاه
هولدن کالفیلد 19946 اشتراک گذاری ارسال شده در 3 اسفند، ۱۳۹۰ قسم به عقل كه با عشق ضايع ميشه 6 لینک به دیدگاه
هولدن کالفیلد 19946 اشتراک گذاری ارسال شده در 3 اسفند، ۱۳۹۰ كت بابام رو بردم خشك شويي بعد اسم و فاميلم رو دادم رسيد بگيرم صاب مغازه گفت يه لحظه صبر كن رفت از اون پشت مشتا يه كاپشن سفيد در اورد داد بهم گفت تو چهار سال پيش اين كاپشن رو نياوردي اينجا .. قسم به اون لحظه كه از شدت ذوق زدگي خشكم زد نزديك بود بپرم بغل يارو رو بوسي كنم ... چقد خاطره داشتم من با اين كاپشن چقد دنبالش گشته بودم !!!! 11 لینک به دیدگاه
masoume 5751 اشتراک گذاری ارسال شده در 3 اسفند، ۱۳۹۰ دلم زندگی بین آدمهای کم ادعایی را می خواهد که بلدند شاد باشند و زندگی را دوست داشته باشند. آدم هایی که ایثار نمی دانند چیست، ایثار نمی کنند اما به تو احترام می گذارند چون دوست دارند تو هم به آنها احترام بگذاری..... seema.ir 12 لینک به دیدگاه
هولدن کالفیلد 19946 اشتراک گذاری ارسال شده در 3 اسفند، ۱۳۹۰ يه نفر هم هست تو نت كه دلم ميخواد يه مدت باش زندگي كنم بس كه اين ادم هيجان داره البته تو انجمن نيست يه جاي ديگه است خيليم نترس و بي پرده مي نويسه 7 لینک به دیدگاه
pesare irani 41805 اشتراک گذاری ارسال شده در 3 اسفند، ۱۳۹۰ خـدایـا چـقـدر مـی گـیـری ... !! کـه بـگـذاری شـب اول قـبـر قـبـل از ایـنـکـه تـو ازم سـوال کـنـی ، مـن یـه چـیـزایـی ازت بـپـرسـم؟... 7 لینک به دیدگاه
lorena 10304 اشتراک گذاری ارسال شده در 3 اسفند، ۱۳۹۰ یه نگاهی که به بعضی از تاپیکای قدیمی خودم میکنم 7 یا 8 دفعه به خودم میگم ای توروحت.......! خوبه که توبه کردم تاپیک نزنم وگرنه نهضت ابتذال ادامه داشت اگر به پست ندادن هم عادت کنم خیلی خوب میشه تو این یکی ابتذال نیست دلزدگیه.....! 18 لینک به دیدگاه
Ha.Mi.D 8376 اشتراک گذاری ارسال شده در 3 اسفند، ۱۳۹۰ در مرحله ی ریکاوری هستم.تیر اخر و اما میخوام بزنم.اگه نشه دوباره برمیگردم سر خونه اول و زحمت ادم کردنم می افته برا فروغ 12 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده