رفتن به مطلب

✣ گـاه نوشته های نواندیشانی ها ✣


ارسال های توصیه شده

ارسال شده در

بذار با گریه اینبارم

بگم خیلی دوست دارم

 

اگه بازم پشیمونی

به روت اصلاً نمیارم

 

...

 

دلم میگیره هر روزی

که میبینم تو دلگیری

 

دارم میمیرم از وقتی

سراغم رو نمیگیری

 

نگام رو از و دزدیدم

با این چشمای غمبارم

 

نمیخواستم بدونی که

چقدر چشماتو دوست دارم

 

ولی با گریه اینبارم...

  • Like 8
  • پاسخ 9.2k
  • ایجاد شد
  • آخرین پاسخ

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

ارسال شده در

تازه عادت کرده بودم

که تو تنهایی بمونم

ولی وقتی تورو دیدیم

دیگه گفتم نمیتونم

تازه عادت کرده بودم

که باشم تنهای تنها

تا که دیدمت دلم گفت

تویی اون عشق رویا

 

تازه عادت کرده بودم

تازه عادت کرده بودم

  • Like 5
ارسال شده در

باردیگر قلم لرزید برتن نحیف ورق کاغذ........کاغذی بدون خط ومرزومحدودیت........

 

باردیگر بغض باردیگر اشک وبار دیگر گریه....................

 

باردیگر هق هق ولرزیدن شانه های مردانه عاشقی دلشکسته.............

 

باردیگر غروب وخونی که بر جگر آسمان خشکیده است...........

 

گویی آسمان هم گریه کرده است چون چشمانش قرمز شده است.................

 

من نمیتوانم این بغض را به آسانی بشکنم تو چراگریه نمیکنی؟

 

تو ببار ای آسمان شاید این بارش اندکی داغ دلم را مرهم نهد............

 

هوا کم کم تاریک شد............

 

 

چراغهای شهر کم کم روشن شد نسیمی خنک که نوازش میکرد صورتم را گویی میخواست اشکهای صورتم را پاک کند اما نمیتوانست..........................

 

اشکهایم را پاک میکنم واز سراشیبی کوه به پایین می آیم ودر دل این شهر لابلای مردم گم میشوم.......

 

کوه میماند وغروب وخیس اشکهایم که بر دامان کوه به یادگار میماند

  • Like 8
ارسال شده در

نگاهت را از نگاه آب نگیر...لبخندت در آب آرزوی ماهی ته برکه است...که دوست دارد از تنگ برکه به سوی این جهان بیاید....او نمیداند از بدی های دنیا...لبخندت را از او نگیر....لبخندت تمام رویای اوست...رویایی که دو ثانیه طول می کشد...

حافظه ی ماهی به اندازه ی دو ثانیه رویای تو رو دارد...

به اندازه ی دو ثانیه رویایی باش...

  • Like 7
ارسال شده در

هیچ وقت از مهر خوشم نمیومده...هیچ وقت....برام تمامی احساسات غم و از دست دادن رو تداعی میکنه...کی میشه من از شروع هراس نداشته باشم؟؟

  • Like 9
ارسال شده در

چه حس مبهمی . . . :hanghead:

 

خنثی شدم ، نه خوبم نه بد . . . :hanghead:

  • Like 7
ارسال شده در

خسته شدم

چه روز کسل اوری کسی هم نیست یه حرفی باهش بزنیم

  • Like 1
ارسال شده در

من حوصله دانشگا ندارم :cryingf:

مخصوصا که فردا ساعت 7 کلاس دارم :ws44:

مخصوصا که با یکی از بچه هایی کلاس دارم که ازش بدم میاد ولی همش به من می چسبه :ubhuekdv133q83a7yy7

نمیخوااااااااااااااااااااااااام :4564:

  • Like 4
ارسال شده در
من حوصله دانشگا ندارم :cryingf:

مخصوصا که فردا ساعت 7 کلاس دارم :ws44:

مخصوصا که با یکی از بچه هایی کلاس دارم که ازش بدم میاد ولی همش به من می چسبه :ubhuekdv133q83a7yy7

نمیخوااااااااااااااااااااااااام :4564:

 

مگه میخوای بری :biggrin:

ارسال شده در

پ ن پ

میگیرم میخوابم مرتیکه غیبت بزنه :banel_smiley_4:

.یارو نمی دونم چه کاره دفتر مموتیه.با راننده میاد میره :icon_pf (34):

شما اسپم نکن :banel_smiley_4:

ارسال شده در

:14k8gag:

پ ن پ

میگیرم میخوابم مرتیکه غیبت بزنه :banel_smiley_4:

.یارو نمی دونم چه کاره دفتر مموتیه.با راننده میاد میره :icon_pf (34):

شما اسپم نکن :banel_smiley_4:

 

اسپم نبود :ws44:

ارسال شده در

به اندازه ی دونه ی احساس...قد یک بند انگشت انصاف...به اندازه ی لحظه ای آرامش... به حرمت شب هایی که ستاره ها بی فروغ می شن برای دیده شدن ماه شب چهارده...به اندازه ی صبرت واسه گذروندن نگاهت به این واژه ها لحظه ای درنگ کن...برای دویدن وقت بسیار است...

این قسمت از جاده را آرام تر برو...

شاید سر پیچ بعدی جاده تمام شود...

  • Like 3
ارسال شده در

دل من خیلی صبوره!!!!!

  • Like 5
ارسال شده در

اینجا کجاست؟:ws4:

  • Like 3
ارسال شده در

اینجا کجاست؟ما کجاییم؟ :moody:

  • Like 4
ارسال شده در

کلی طول کشید تا دکمه تشکر رو پیدا کنم :4564:

  • Like 5
ارسال شده در

من رنگی که مینوشتم نمیتونم پیدا کنم

  • Like 3
ارسال شده در

ورژن قبلیه بهتر از این بود نمی دونم چرا عوض کردن :w127::w127::w127::w127:

  • Like 2
ارسال شده در

اصلا حسش نیست که بیشتر بیدار بمونم.......

 

شاید در شب های بعدی بهتر شد و بیشتر آمدم.

 

باید فرصت داد، فعلا پرچم بی تفاوتی را بالا میبرم، پرچمی که از ابتدا در این کشور باید بالا گرفت تا آسوده باشی.

  • Like 10
ارسال شده در

امشب یاد فرق بین زندگی های امروز و دیروز افتادم.

یاد این که امکانات این زمونه خیلی بیشتر از سال های قبله. اما همین قدر که تکنولوژی پیشرفت می کنه انگار نقش احساسات کم رنگ تر می شه.

انگار هیچ وقت این دو ( نمی تونن به موازات هم پیش برن.

قشنگی زندگی و روح زندگی امروزه ما کجا و نسل های قبلمان کجا......

همیشه تو دو خط مقابل هم حرکت می کنن و اونی که معمولا می بره تکنولوژی و امکانات بیشتر هست نه قشنگی و زیبایی و راحتی از نوع واقعیش....!

  • Like 8
مهمان
این موضوع برای عدم ارسال قفل گردیده است.

×
×
  • اضافه کردن...