رفتن به مطلب

ارسال های توصیه شده

کنارم هستی و اما دلم تنگ میشه هر لحظـــــــه

 

خودت میدونی عادت نیستـــــــ فقط دوست داشتنه محضـــــــه

 

کنارم هستـــــــی و بازم بهونه هامو میگیـــــــرم

 

میگم وای چقدر سرده میـــــــام دستاتو میگیـــــــرم

 

یه وقتـــــــ تنها نری جایی که از تنهایی میمیرمـــــــ

 

از اینجـــــــا تا دم در هم بری دلشوره میگیـــــــرم

 

فقطـــــــ تو فکر این عشقم تو فکر بودنه با هـــــــم

 

محالهـــــــ پیش من باشی برم سرگرم کاری شمـــــــ...‍:sigh:

لینک به دیدگاه

تنها امید منکه ناامیده ، امید من دوباره ته کشیده

لحظه به لحظه فکر نا امیدی ، این لحظات امونمو بریده

اون که میگفت با دستای دل من ، از قفس بی کسی آزاد شد

چی شد که با گریه ی من شاد شد ، با شبنم اشک من آباد شد

از وقتی رفت یه روز خوش ندیدم ، خواستم دلم یه گوشه ای بمیره

خسته شدم ، چه انتظار سختی ، یکی بیاد جون منو بگیره

قلب من از تپیدنش خسته شد،نبضم با ضربه های معکوس مرد

قلب من ازخستگی خوابش گرفت ، این دل نا امید و مایوس مرد

شاید صدای زخمیه دل من ، مرحم زخمای دل تو باشه

شاید که قصه ی جدایی من ، نذاره هیشکی از کسی جدا شه

از وقتی رفت یه روز خوش ندیدم ، خواستم دلم یه گوشه ای بمیره

خسته شدم ، چه انتظار سختی ، یکی بیاد جون منو بگیره

قلب من از تپیدنش خسته شد،نبضم با ضربه های معکوس مرد

قلب من ازخستگی خوابش گرفت ، این دل نا امید و مایوس مرد

لینک به دیدگاه

قورت می دهم قرص روزانه یاد تو را...

 

ولی دل آرام نمی گیرد!...

 

تنگ می شود هر روز بیشتر از دیروز.....دینگ دینگ:ws3:(بر وزن صا ایران هر روز بهتر از دیروز.....دینگ دینگ:ws3:)

لینک به دیدگاه

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

 

 

روی چوب دستی ات شعرهایم میرقصندودخترانی که زیر

روسری نسیم رافوت میکنند

شانه بده

به بی خانمانی

گریه هایم...

 

لینک به دیدگاه

دورم پر است از سنگ های سمج

 

وته سیگارهای منتظر

وعقربه هایی که ثانیه شماری میکنند برای پایانم

اما نگاهم را تو باز میدزدی

 

تو و چوب خطهای بوسه ات روی درخت گردو...

 

من دارم میمیرم ولی اینجا وسط میدان نه ..

 

زیر همان درخت گردوی همیشگی درست میان بازوهایت .

لینک به دیدگاه

چگونه دست دلم را بگیرم و در کنار دلتنگی هایم قدم بزنم

در این خیابان که

پر از چراغ و چشمک و ماشین هاست

نه آقایان

مسیر من با شما یکی نیست

از سرعت خود نکاهید

من آداب دلبری را نمی دانم

لینک به دیدگاه

مدت هاست دلم احساس سنگینی می کند...

مدت هاست یاد گرفته ام گریه نکنم ...

مدت هاست دلم نتوانسته خودش رو سبک کنه ...

مدت هاست دیگر در عمق قلبم کسی لانه ندارد ...

مدت هاست تمام باورم این است که هرچه بود تمام شد، چه خوب چه بد نسیمی بود که وزید و رفت ...

مدت هاست دل تنگ بارانم ...

مدت هاست عاشقی را از یاد برده ام ...

مدت هاست یاد گرفته ام بگویم، بنویسم خوبم تا بقیه بشنوند و بخوانند و باور کنند که خوبم ...

نمی دانم که مدت هاست چرا این گونه شده ام ...

لینک به دیدگاه

دلتنگی هایم که یکی دوتا نیست...

 

بخواهی بشماری تا فردا طول می کشد.!

 

تو که می دانی فردای من و تو

 

چقدر دیر میاید.

 

اما دست از من و دلتنگی هایم برندار

 

میدانی با آنها چه کاخ آرزوها ساخته ام...؟!

لینک به دیدگاه

یه جا اگه قبله حاجات بود

یه جا اگه جای مناجات بود

صد جا دیگه دار مکافات بود

صد جا دیگه جای مجازات بود ....

قلبم گرفت ای نازنین نفس دیگه نفس نیست

آه این زمین و سرزمین واسم به جز قفس نیست

تا کی بگم آه ای خدا مگه دل درد آشنام

هر چی کشیده بس نیست , رنجی که دیده بس نیست ..

لینک به دیدگاه

مرد باشی‌

 

تنها باشی‌

 

دلتنگ باشی‌

 

آواره ی کوچه و خیابان باشی‌

 

وقتی‌ به اولین زنی‌ که شبیهِ اوست میرسی‌ ... نزدیک می‌‌شوی

 

سیگارت را روشن میکنی‌ بعد پشت دستت را خو و و و و و ب داغ میکنی‌ دا ا ا ا ا ا غ ....

 

این داستان هیچ دنباله‌ای ندارد!

لینک به دیدگاه

هـمـانـنـد سـربـازی کـه از جـنـگ بـازگـشـتـه،

 

مـحتـاج نـوازش دسـت هـایـت هـسـتـم.

 

بـاور کـن کـه دلـتـنـگـی…دلـتـنـگـی…

 

دلـتـنـگـی مـرگ تـدریـجـی سـت!!!

 

میلاد تهرانی

لینک به دیدگاه

وقتی تو نیستی ...

شادی کلام نامفهومی ست !و " دوستت می‌دارم " رازی‌ ستکه در میان حنجره‌ ام دق می‌کند

 

و من چگونه بی‌ تو نگیرد دلم ؟اینجا که ساعت وآیینه و هوا ... به تو معتادند ..

لینک به دیدگاه

آفتاب بی غروب من !ای دریغا در جنوب ! افسرد بعد از او دیگر چه میجویم ؟بعد از او دیگر چه می پایم ؟اشک سردی تا بیافشانم گور گرمی تا بیاسایمپشت شیشه برف میبارد پشت شیشه برف میبارد در سکوت سینه ام دستی دانه اندوه میکارد

لینک به دیدگاه

بر گور روزهای سیه ، بوته های عشق پژمرد و غنچه های امید گذشته مرددر حیرتم هنوز که آیا چگونه بودآن روزها که مرد و ترا جاودانه برد خوابی گذر نکرد ، دریغا ، گذر نکرد در چشم من ، شبان سیه ، بی خیال توای آنکه دل به رنج غریبی سپرده ای گریم به حال خویش و نگریم به حال تو

لینک به دیدگاه

به گفتگو بپیوندید

هم اکنون می توانید مطلب خود را ارسال نمایید و بعداً ثبت نام کنید. اگر حساب کاربری دارید، برای ارسال با حساب کاربری خود اکنون وارد شوید .

مهمان
ارسال پاسخ به این موضوع ...

×   شما در حال چسباندن محتوایی با قالب بندی هستید.   حذف قالب بندی

  تنها استفاده از 75 اموجی مجاز می باشد.

×   لینک شما به صورت اتوماتیک جای گذاری شد.   نمایش به صورت لینک

×   محتوای قبلی شما بازگردانی شد.   پاک کردن محتوای ویرایشگر

×   شما مستقیما نمی توانید تصویر خود را قرار دهید. یا آن را اینجا بارگذاری کنید یا از یک URL قرار دهید.

×
×
  • اضافه کردن...