رفتن به مطلب

ارسال های توصیه شده

صدای شکستن قلبت را شنیدم......

چه آرام و غریبانه شکست...

و تو

وتو تنها به من لبخند زدی

اکنون دیرگاهیست از آن زمان میگذرد....

ولی هنوز ....

زخم نگاه تو بر وجودم التیام نیافته

تازه فهمیدم.....

تو به امروز من خندیده بودی!

98955367462573097829.jpg

  • Like 4
لینک به دیدگاه

این روزها که می گذرد هر روز

احساس می کنم که کسی در باد

فریاد می زند

احساس می کنم که مرا

از عمق جاده های مه آلود

یک آشنای دور صدا می زند

آهنگ آشنای صدای او

مثل عبور نور

مثل عبور نوروز

مثل صدای آمدن روز است

آن روز ناگزیر که می آید

روزی که آسمان

در حسرت ستاره نباشد

روزی که آرزوی چنین روزی

محتاج استعاره نباشد

ای روز آفتابی

ای مثل چشم های خدا آبی

ای روزِ آمدن

ای مثل روز، آمدنت روشن

این روزها که می گذرد هر روز

در انتظار آمدنت هستم

اما با من بگو

که آیا من نیز

در روزگار آمدنت هستم؟

  • Like 3
لینک به دیدگاه

من بودم

تو

و یک عالمه حرف...

و ترازویی که سهم تو را از شعرهایم نشان می داد!!!

کاش بودی و می فهمیدی

وقت دلتنگی

یک آه

چقدر وزن دارد...!!!

  • Like 2
لینک به دیدگاه

رنج تلخ است ولي وقتي آن را به تنهايي مي کشيم

تا دوست را به ياري نخوانيم،

 

براي او کاري مي کنيم و اين خود دل را شکيبا مي کند

 

طعم توفيق را مي چشاند

 

و چه تلخ است لذت را "تنها" بردن

 

و چه زشت است زيبايي ها را تنها ديدن

 

و چه بدبختي آزاردهنده اي ست "تنها" خوشبخت بودن

 

در بهشت تنها بودن سخت تر از کوير است

 

در بهار هر نسيمي که خود را بر چهره ات مي زند

ياد "تنهايي" را در سرت زنده ميكند

 

"تنها" خوشبخت بودن خوشبختي اي رنج آور و نيمه تمام است

 

" تنها" بودن ، بودني به نيمه است

 

و من براي نخستين بار در هستي ام رنج "تنهايي" را احساس کردم

  • Like 5
لینک به دیدگاه

آدم هـــا لالــــت مـــی کننــــد

 

بعـــد هـــی مـــی پــرسنـــد : چـــرا حــرف نمــی زنــی ؟!

 

ایـــن خنـــده دار تـــرین نمـــایشنـــامــه ی دنــیــاســــت ... !

  • Like 8
لینک به دیدگاه

همیشه میان من و من

فاصله ای بوده است

به اندازه تمامی کوچه های دلواپسی ام

تو که امدی

فاصله ها جا باز کرده اند

اینک میان من و من

هزاران فرسنگ فاصله است

به اندازه تمامی جاده های انتظار

  • Like 5
لینک به دیدگاه

سر و پا دل شده است جسمش....

با ضربه ای می شکند دخترک....

انتظار اشک چشمانش را خشک کرده اند...

امید دارد روز دیدار اشک شوق بریزد...

اما هنوز در سرای دلتنگی است...

هم او....هم آن که منتظر اوست...

  • Like 6
لینک به دیدگاه
×
×
  • اضافه کردن...