MEMOLI 8954 ارسال شده در 25 فروردین، 2011 انگشت هیس ایستاده ! هیچکس دم نمی زند درد با مادر می پیچد و من چه زود به حال دنیا گریه می کنم ... 7
*Polaris* 19606 ارسال شده در 18 اردیبهشت، 2011 سنجاقکی که از صدای تو شکل می گیرد بر زمین تری می نشیند که شعرم از آن می روید صدایم کن... 5
- Nahal - 47858 ارسال شده در 23 اردیبهشت، 2011 همه لرزش دست و دلم از آن بود که عشق پناهی گردد پروازی نه گریزگاهی گردد آی عشق آی عشق چهره ی آبیت پیدا نیست و خنکای مرهمی بر شعله ی زخمی نه شور شعله بر سرمای درون آی عشق آی عشق چهره ی سرخت پیدا نیست غبار تیره ی تسکینی بر حضور وَهن و دنجِ رهایی بر گریز حضور سیاهی بر آرامش آبی و سبزه ی برگچه بر ارغوان آی عشق آی عشق رنگ آشنایت پیدا نیست احمد شاملو 3
- Nahal - 47858 ارسال شده در 23 اردیبهشت، 2011 چیستم من زاده یک شام لذت بار ناشناسی پش می راند در این راهم روزگاری پیکری بر پیکری پیچید من به دنیا آمدم بی آنکه خود خواهم . . . ! (فروغ فرخزاد) 3
- Nahal - 47858 ارسال شده در 23 اردیبهشت، 2011 احساس می کنم از قلبم به پرواز درآمده اند این کبوتران سفید و این، من هستم که در آسمان ها اوج می گیرم! آیا ممکن است پرندگان در قلب آدم آشیان کنند؟! رسول یونان 3
- Nahal - 47858 ارسال شده در 23 اردیبهشت، 2011 خدای زیبای عاصی من مرا در آغوش بگیر من از تمام اسطوره ها خسته ام با فردیتی که خاص چشمان توست نگاهم کن مرا ببوس که تب لبهایت را سالهاست بیمارم خدای زیبای عاصی من برایم از آینده بگو من از تمام افسانه ها بیزارم از آینده ای که تو در آن اسطوره ای تازه خواهی شد شقايق پورصالحى 3
- Nahal - 47858 ارسال شده در 23 اردیبهشت، 2011 من می توانم خوب،بد،خائن،وفادار،فرشته خو یا شیطان صفت باشم. من می توانم تو را دوست داشته باشم یا از تو متنفر باشم. من میتوانم سکوت کنم،نادان و یا دانا باشم . چرا که من انسانم و این ها صفات انسانی ست. و تو هم به یاد داشته باش من نباید چیزی باشم که تو می خواهی. ماهاتما گاندی 2
- Nahal - 47858 ارسال شده در 23 اردیبهشت، 2011 از نستعلیق نگاهت که بگذرم چیزی نمی ماند جزخط کج و کوله ای که به هیچ صراطی مستقیم نیست... آغوشت را باز نکن و بترس از صدای شیپوری که شاخ فیل را می شکند... حالا مجبوری اندام اسلیمیت را برداری و ببری به آن گوشه و تا صبح به چادر بیاویزیش اینجا چادرها یک نفره عَلَم می شوند سجاد حیدری 8
- Nahal - 47858 ارسال شده در 23 اردیبهشت، 2011 حس مرموزی؛ رابطه را ميشکند؛ از نگاه آبستن ترديد نوزاد فاصله متولد خواهد شد؛ به کوتاهی زندگی قد خواهد کشيد؛ و شکوفه هاي ظن؛ در باغ ذهن خواهند روئید؛ تو از آن من بودی؛ من از آن تردید تو؛ که با بزرگ شدن فاصله ها کوچک و کوچکتر می شدم . امیر یزدانی 8
- Nahal - 47858 ارسال شده در 23 اردیبهشت، 2011 می توان همچون عروسک های کوکی بود. با دو چشم شیشه ای دنیای خود رادید می توان در جعبه ای ماهوت با تنی انباشته از کاه سالها در لابلای تور و پولک خفت می توان با هر فشار هرزه ی دستی بی سبب فریاد کرد و گفت: آه من بسیار خوشبختم. 6
Eng HVAC 4139 ارسال شده در 23 اردیبهشت، 2011 این روزها فقط مشغول آماده شدن هستم گویی زمان سفرم رسیده اگر نبودم برایم فاتحه نفرستید روحم منتظر لبخند زیبایتان است . . 8
- Nahal - 47858 ارسال شده در 24 اردیبهشت، 2011 فرقی نمی کند که عروسکهایت را کجا پنهان کنی تفاوتی ندارد که موهایت را ببافی یا از ته بتراشی نامت که باران باشد باریدنت حتمی ست... 4
Ssara 14641 ارسال شده در 25 اردیبهشت، 2011 اگر روزي عاشق شدي قصه ات را براي هيچكس بازگو نكن اين روزها چشم حسودان به دود اسپند عادت كرده است 6
MEMOLI 8954 ارسال شده در 25 اردیبهشت، 2011 بـایـد اسـطـــوره می شـدم ! دل کـنـدن ... از کــوه کـنـدن آسـان تـر نـبـــود ...! 6
MEMOLI 8954 ارسال شده در 4 خرداد، 2011 سايه ام با من نيست ! آخرين بار در آغوش سايه ات، رفته بود ... 4
- Nahal - 47858 ارسال شده در 5 خرداد، 2011 من از زمانی که قلب ،خود را گم کرده است می ترسم من از تمام این دستهای سرد می ترسم من از تمام این نگاههای غریب می ترسم من می ترسم می ترسم........ من از اعتماد می ترسم من از گناه می ترسم. من از آن روزی می ترسم که حضور هیچکس مرا دلگرم نکند من از ان روزی می ترسم که بهانه ای برای نوشتن نباشد من می ترسم می ترسم ...... من مثل عروسک می ترسم؛ از دلشوره و....... من هنو ز می ترسم...... برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام 4
- Nahal - 47858 ارسال شده در 5 خرداد، 2011 دنبال جایی دنج می گردم..... جایی به دور از همه جایی حتی به دور از خدا..... 3
MEMOLI 8954 ارسال شده در 5 خرداد، 2011 مي نويسم تمام با دلهره ... كه شايدتو در پس ِ يكي از اين آغازها باشي و من هرگز نفهمم ...! 7
ارسال های توصیه شده