Eng HVAC 4139 ارسال شده در 5 اسفند، 2010 در دو روزه عمر کوته سخت جانی کرده ام با همه نامهربانان مهربانی کرده ام. هم دلی هم زبانی هم آشیانی کرده ام بعد از این بر چرخ بازیگر امیدم نیست نیست آن سرانجامی که بخشاید نویدم نیست نیست هدیه از ایام جز مویه سپیدم نیست نیست 2
Eng HVAC 4139 ارسال شده در 6 اسفند، 2010 امشب شعر حرف می زند و شعر زندگی می کند حتی نفس نمی کشم شعر حتما اين کار هم می کند 4
Eng HVAC 4139 ارسال شده در 7 اسفند، 2010 کاش می شد از نردبان شب بالا بروم و بچینم تک ستاره ای تنها را و بچسبانم در ورق اول تنهایی خود! 3
*Polaris* 19606 ارسال شده در 15 اسفند، 2010 پاهایم.... به پای جاده رفت دستانم..... به دست باد نگاهم.... در انتظار دلم هم.... به هوای تو و من،برای خود هیچ ندارم 2
Eng HVAC 4139 ارسال شده در 16 اسفند، 2010 عشق یک سیب بهشتی ست که بر پردیس است که به اندازه ی چشم تو خیال انگیز است حتم دارم که شهیدان تو برمیخیزند کمترین معجزه ی چشم تو رستاخیز است 3
Eng HVAC 4139 ارسال شده در 16 اسفند، 2010 در انتظار ديدن تو هر شب با هر ستاره اي سخن گفتم اينك تمامي گنبد مينايي حرف مرا كه قصه ي تنهاييست تكرار ميكنند 4
Eng HVAC 4139 ارسال شده در 16 اسفند، 2010 دل من پشت سرت کاسه آبی شد و ریخت... کی شود پیش روی تو اسپند شوم؟!؟ 2
Eng HVAC 4139 ارسال شده در 18 اسفند، 2010 تنها کسي که در زندگي مرا شاد مي کند کسي است که به من مي گويد: تو مرا شاد مي کني 2
Eng HVAC 4139 ارسال شده در 20 اسفند، 2010 ناله پنداشت كه در سينه ما جا تنگ است رفت و برگشت سراسيمه كه دنيا تنگ است 2
*Polaris* 19606 ارسال شده در 21 اسفند، 2010 دوست داشتم تو را به اندازه دوست داشتنم در آغوش بگیرم اما ، چقدر فاصله دارم از تو آنقدر که فقط لبخند های تو را می بینم و تو مرا هیچ... 6
Eng HVAC 4139 ارسال شده در 22 اسفند، 2010 فقط زمانش را تعيين كنيد ما خود همه چيز را از بريم نام هايمان را در جيب مي گذاريم و به موقع خودمان را معرفي مي كنيم. 1
*Polaris* 19606 ارسال شده در 23 اسفند، 2010 دلگیرتر از هوای پاییز شدم از قهوه ی چشمان تو لبریز شدم... 3
shokoofeh 887 ارسال شده در 23 اسفند، 2010 ای شب از رویای تو رنگین شده سینه از عطر توام سنگین شده ای به روی چسم من گسترده خویش شادیم بخشیده از اندو بیش همچو بارانی که شوید جسم خاک هستی ام ز آلودگی ها کرده پاک ای تپش های تن سوزان من آتشی در سایه ی مژگان من بیش از اینت گرکه در خود داشتم هرکسی را تو نمی انگاشتم 3
Eng HVAC 4139 ارسال شده در 24 اسفند، 2010 حتی اگر در منجلاب غوطه ور شوی، نگاهت نور را امید را و خوب بودن را التماس می کند... 5
Eng HVAC 4139 ارسال شده در 24 اسفند، 2010 از باران که می گویم تر می شود لحظه هایم از برف که می گویم سپید می شود خاطره هایم از چشمه که می گویم می جوشد ترانه هایم از تو که می گویم تازه می شود بهانه هایم... 4
ارسال های توصیه شده