Mahnaz.D 61915 اشتراک گذاری ارسال شده در 17 آبان، ۱۳۹۱ همه لرزش دست و دلم از آن بود که عشق پناهی گردد پروازی نه،گریزگاهی گردد .. آی عشق آی عشق .. چهره آبی ات پیدا نیست .. 8 لینک به دیدگاه
azarafrooz 14221 اشتراک گذاری ارسال شده در 17 آبان، ۱۳۹۱ دوست دارم دستم به اوني كه دوستش دارم برسه ... بگيرمش و يه عالمه كتكش بزنم .... :vahidrk: _ يهو وسط كتك زدن _ بزنم زير گريه و بگم : آخه ديووووونه !!!! دلم واست تنگ ميشه ... اينقدر ازم دور نباش .... 8 لینک به دیدگاه
پاییزان 3604 اشتراک گذاری ارسال شده در 17 آبان، ۱۳۹۱ گلایل را دوست دارم به خاطر قلبش که از پس برگ های لطیفش پیداست دل آدمی پیدا نیست و ..... سر انگشتت را سیاه می کند چون گردو اگر بگشایی و ببینی 7 لینک به دیدگاه
پاییزان 3604 اشتراک گذاری ارسال شده در 17 آبان، ۱۳۹۱ رنج بردن باعث فهمیدن می شود تا جایی که روزی از فهمیدن بیشتر رنج می بری و آن جاست که رویای ندانستن دعای هر شبت می شود.... 6 لینک به دیدگاه
moein.s 18983 اشتراک گذاری ارسال شده در 17 آبان، ۱۳۹۱ شَرِ احساس رو از سرم کم کردم... دیگر خود حدیث این مُجمل بدان دیگر.... که دیگر از مشتقاتِ ریز و درشتش چیزی نمانده....که مرموز باشد یا نباشد! 7 لینک به دیدگاه
Mahnaz.D 61915 اشتراک گذاری ارسال شده در 18 آبان، ۱۳۹۱ چیـزی نمیـخـوآهَم جـز . . . یـکــ اتــآقِ تـآریک، یـکـ مـوسیقـے بے کَلآم؛ یـکـ فنجـآن قهـوه بـهـ تَلخـی ِ زهـر ! وَ خـوآبـے بـه آرآمـے یـکــ مـَرگ هَمیشـگـے . . . ! 6 لینک به دیدگاه
Mahnaz.D 61915 اشتراک گذاری ارسال شده در 18 آبان، ۱۳۹۱ دل است دیگر یا شور میزند یا تنگ میشود یا میشکند آخر هم مهر سنگ بودن ...میخورد روی پیشانیاش 5 لینک به دیدگاه
پاییزان 3604 اشتراک گذاری ارسال شده در 20 آبان، ۱۳۹۱ آدم های کنارم مقل جمعه می مانند معلوم نمی کند فرد هستند یا زوج پر از ابهامند..... 4 لینک به دیدگاه
Mahnaz.D 61915 اشتراک گذاری ارسال شده در 20 آبان، ۱۳۹۱ نمي دانم چگونه از "او" با تو سخن بگويم با تو که مخاطب معصوم و صبور نگفتنهايي، با تو که در حريمي پا نهاده اي که حريم سخن هاييست در فقدان واژه ها وسطرهايي است در فقدان کلمات و کتابي است لبريز از نانوشته ها و حرف هايي براي نگفتن ها . 4 لینک به دیدگاه
mani24 29665 اشتراک گذاری ارسال شده در 23 آبان، ۱۳۹۱ دل آدما به اندازه حرفشون بزرگ نیست ... ولی حرفی که از ته دل باشه می تونه آدم بزرگی بسازه پس از ته دل می گم : " دوست دارم " 4 لینک به دیدگاه
mani24 29665 اشتراک گذاری ارسال شده در 23 آبان، ۱۳۹۱ دوس داشتن آدما رو از توجهی که بهت نشون می دن می شه فهمید ... وگرنه حرف را که همه می زنند ...!!! 6 لینک به دیدگاه
mani24 29665 اشتراک گذاری ارسال شده در 23 آبان، ۱۳۹۱ بعضی ها رو نمی شه دوست نداشت و به عشقشون نمرد با هر حرفی که می زنند ؛ قلبت می زنه و لبخند می زنی با هر غصه شون غمگین می شی و اشکت در میاد ... با بودنشون شاد می شی و با نبودنشون پـــــرپـــر می زنی بعضی آدم ها چه بخواهند و چه نخواهند چه بخواهی و چه نخواهی ... عـــزیـــــزند... عزیز می مانند .... 5 لینک به دیدگاه
sam arch 55879 اشتراک گذاری ارسال شده در 23 آبان، ۱۳۹۱ میخ لحظه ی دیدار شدم... می خواهم بدانم چه حسی در آرامش بعد از طوفان چشمانت است... می خواهم اندکی متفاوت ببینم حسی که دیگران به بی تفاوتی می پندارند.... می خواهم از درونش یک توجهی بیرون بکشم.... 6 لینک به دیدگاه
- Nahal - 47858 اشتراک گذاری ارسال شده در 23 آبان، ۱۳۹۱ حس این روز هایم مرموز است ... شاید شاید شادم ... شاید غمگین ... 7 لینک به دیدگاه
mani24 29665 اشتراک گذاری ارسال شده در 24 آبان، ۱۳۹۱ گه دلت تنگ شد وخواستی.... یه چیز قشنگ ببینی! اگه چشمات بارونی شد وخواستی .... غمو از یاد ببری! اگه یه وقت هوس کردی که .... ادمی رو از جنس خدا ببینی. برو جلوی ایینه ...... اونجا کسی رو می بینی.... که اهل بهشته. سلام منو بهش برسون وبگو.... شفاعت منو پیش خدا بکنه. ویواشکی در گوشش بگو..... آهای......، درسته که از جنس بهشتی اما من خاکی.... دلم برات تنگ شده یه گوشه چشمی هم به این زیرا کن. باشه.....؟ !!!!! 3 لینک به دیدگاه
mani24 29665 اشتراک گذاری ارسال شده در 24 آبان، ۱۳۹۱ زير بارون جدايی با خيال تو نشستم... بی تو تنها گريه کردم تو شبهای بی ستاره.... انتظارت رو کشيدم تا که برگردی دوباره... پشت شيشه روز و شبها دل به بارون ميسپارم... من برای گريه هايم چشمه ها رو کم ميارم... انتظار با تو بودن منو از پا در مياره... ترس از اين دارم که بی تو تا ابد چشمام بباره... 3 لینک به دیدگاه
mani24 29665 اشتراک گذاری ارسال شده در 24 آبان، ۱۳۹۱ ﻋﺯﻳزﻡ فراق ﻳﻌﻧﮮ : "دورﮮ" دورﮮ ﻳﻌﻧﮮ : "دﻟﺗﻨﮕ__________ﮮ" .. دﻟﺗﻨﮕﮮ ﻳﻌﻧﮮ : "ﺗ___________و" .. ﺗو ﻳﻌﻧﮮ : "همه ﮮ دﻧﻳ______________________ا ﮮ" من ... 4 لینک به دیدگاه
پاییزان 3604 اشتراک گذاری ارسال شده در 26 آبان، ۱۳۹۱ من فقط سعی می کنم همرنگ جماعت شوم اما.... می شود کمی کمکم کنید...!!! آی جماعت..... شما دقیقا چه رنگی هستید....!؟ 3 لینک به دیدگاه
mani24 29665 اشتراک گذاری ارسال شده در 26 آبان، ۱۳۹۱ هرگز از دوری این راه مگو! و از این فاصله ها که میان من و توست ...و هرگاه که دلت تنگ من است، بهترین شعر مرا قاب کن و پشت نگاهت بگذار! تا که تنهایی ات از دیدن من جا بخورد! و بداند که دل من با توست و همین نزدیکی ست... 1 لینک به دیدگاه
mani24 29665 اشتراک گذاری ارسال شده در 26 آبان، ۱۳۹۱ چگونه مي توانم ننويسم خاطرات بودن هاي نبودنم با تو را…… چگونه مي توانم فراموش كنم لحظه هاي تنهايي و غربت شبانه ام را...... چگونه مي توانم از ياد ببرم ترنم هاي قشنگ صدايت را….. آه، هرگز قادر نخواهم بود بي ياد تو لحظه اي را سر كنم...... هرچند مرا از خاطراتت بيرون رانده اي...... هرچند كه مرا به جاده هاي فراموشي سپرده اي..... اما اشكهاي من هميشه چشم به راهت هستند،اي بهترين آرزوي من..... آري، هنگامي كه غبار انتظار ديدارت براي هميشه بر قلب شكسته ام نشست و هنگامي كه برگهاي تكرار زندگي ام ورق مي خورد، هميشه و هر لحظه به ياد تو بوده ام….. در همه ناله ها و فريادهايم تمناي حضور تو موج مي زند...... چگونه دوست داشتنت را فراموش کنم...؟؟؟؟؟؟!! 1 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده