رفتن به مطلب

شعـری بـرای تـو...


ارسال های توصیه شده

دارم میسوزم از عشقت نگاهم کن

بیا با اون نگاهت روبراهم کن

بیا من تشنه گرمای حرفاتم

بیا من عاشق چشمای گیراتم

 

فقط با عشقه که من زنده میمونم

با تو می تونم و بی تو نمی تونم

بیا ماهم , بیا با هم , تو همراهم

بیا تا هم نفس باشیم ما دو تا هم

 

بیا دنیامو تو عطرت شناور کن

بیا گرمای این احساسو باور کن

یه لحظه عاشقم باشی تو می دونم

می تونم با تو دنیا رو بلرزونم

 

به من تو با نگاهت زندگی میدی

خودت از تو نگاهم اینو فهمیدی

چقد آروم میگیرم با صدای تو

چقد خوبه برام آب و هوای تو

 

بگو دوسم داری عشقم فقط یک بار

به جاش قلبم برای تو اونو بردار

بیا قلبم اگه دیدی دوسش داری

می تونی تا ابد اونو نگه داری .....

  • Like 4
لینک به دیدگاه

کاش چون اینه ای بودم من

که به هر صبح تو را می دیدم

می گرفتم همه اندام تو را در آغوش

سرو اندام تو با آنهمه پیچ آنهمه تاب

آنگه از باغ تنت می چیدم گل صد بوسه ی ناب

  • Like 4
لینک به دیدگاه

چند روزی است كه تنها به تو می اندیشم ،از خودم غافلم اما به تو می اندیشم ،شب كه مهتاب در آیینه ی من میرقصد ،مینشینم به تماشا به تو می اندیشم:icon_gol:

  • Like 5
لینک به دیدگاه

اگر فکر می کنی که رفتنت باعث شکستنم می شه... اگر فکر می کنی که از پس رفتنت اشک می ریزم... اگر فکر می کنی که با نبودنت لحظه هایم خالی می شوند... اگر فکر می کنی که هر لحظه دلم برای بوسه هایت تنگ می شود... اگر فکر می کنی که بی تو می میرم... بسیار درست فکر کردی خب تو که می دانی نبودنت را تاب نمی آورم ...پس بمان :ws37:

  • Like 5
لینک به دیدگاه

این منم در آینه یا تویی برابرم؟

 

ای ضمیر مشترک ای خود فراترم!

 

در من این غریبه کیست؟؟؟

 

باورم نمی شود

 

خوب می شناسمت در خودم که بنگرم

 

این تویی خود تویی در پس نقاب من...

 

ای مسیح مهربان زیر نام قیصرم!

 

نقطه نقطه خط به خط صفحه صفحه

 

برگ برگ

 

خط رد پای توست سطرسطر دفترم

 

قوم و خویش من

 

همه از قبیله ی غم اند

 

عشق خواهر من است درد هم برادرم

 

سالها دویده ام از پی خودم ولی

 

تا به خود رسیده ام دیده ام که دیگرم

 

در به در به هر طرف

 

بی نشان و بی هدف

 

گم شده چو کودکی در هوای مادرم

 

از هزار آینه تو به تو گذشته ام

 

می روم که خویش را با خودم بیاورم

 

با خودم چه کرده ام؟؟؟

 

من چگونه گم شدم؟؟؟

 

باز می رسم به خود از خودم

 

که بگذرم.....

 

دیگران اگر که خوب یا خدا نکرده بد

 

خوب من چه کرده ام؟؟؟

 

شاعرم که شاعرم!

 

راستی چه کرده ام؟؟؟

 

شاعری که کار نیست

 

کار چیز دیگری است

 

من به فکر دیگرم!!!

  • Like 2
لینک به دیدگاه

تو را نه عاشقانه

و نه عاقلانه

و نه حتی عاجزانه

که تو را عادلانه

در آغوش میکشم

عدل مگر نه آنست که هر چیزی

در جای خویش قرار بگیرد؟

  • Like 7
لینک به دیدگاه

می نشینم کنارت ،می فشارم دستهایت را در دستانم ،

خیره می شوم به چشمانت ،تا بشنوی دوستت دارم ها را بارها و بارها از زبانم.

این احساس من است، این تنها فکر بی تردید من است.

این تمام آن چیزی است که در من نهفته است و تو تمامی تمامیت من هستی

تو در منی و من دارنده تو.

  • Like 2
لینک به دیدگاه
×
×
  • اضافه کردن...