رفتن به مطلب

شعـری بـرای تـو...


ارسال های توصیه شده

ســُــرخ می شوی ، وقتی می شنوی دوستت دارم ! زرد می شوم ، وقتی می شنوم " دوســــت...ش ...داری " !! چهار شنبه سوری راه انداخته ایم... ســـرخی ِ تو از من ، زردیِ من از تــــو

لینک به دیدگاه

چه با من باشی چه بی من آرزویم همه سرسبزی توست ...

:icon_gol:

در تمام لحظاتت در تمام دلهره هایت در تمام تنهاییهایت ...:icon_gol:

یقین بدان من به یادت هستم ...:icon_gol:

من همیشه برایت بهترین ها را از خدا میخواهم ...:icon_gol:

اگر من بهترین تو باشم خدا وند دعایم را اجابت میکند ...:icon_gol:

دوستت دارم تا ابد ... چه با من باشی چه بی من :icon_gol:

لینک به دیدگاه

بخوام از تو بگذرم من با یادت چه کنم

 

تو رو از یاد ببرم با خاطراتت چه کنم

 

حتی از یاد ببرم تو و خاطراتتو

 

بگو من با این دل خونه خرابم چه کنم

 

تو همونی که واسم یه روزی زندگی بودی

 

توی رویاهای من عشق همیشگی بودی

 

آره سهم من فقط از عاشقی یه حسرته

 

بی کسی عالمی داره واسه ما یه عادته

 

چطور از یاد ببرم اون همه خاطراتمو

 

آخه با چه جراتی به دل بگم نمون برو

 

دل دیگه خسته شده به حرف من گوش نمیده

 

چشم به راه تو میمونه همیشه غرق امیده

 

چشم به راه تو میمونه همیشه غرق امیده

 

:ws37::icon_gol:

لینک به دیدگاه

کاش می‌‌دانستی

زنی‌ که بغض داشت

شانه‌هایِ تو را کم داشت

کاش می‌‌دانستی

زنی‌ که نیازِ نوازش داشت

دست‌های تو را کم داشت

... کاش می‌‌دانستی

زنی‌ که هزار قصه برای گفتن داشت

یک شبِ دیگر کنارِ تو را کم داشت

کاش می‌‌دانستی

زنی‌ که دلِ رفتن نداشت

آغوش تو را کم داشت

کاش می‌دانستی

آن زن

من بودم

 

نیکی‌ فیروزکوهی

لینک به دیدگاه

تا کی به امید فردای پر از مهربانی فال بگیرم با حافظ ؟؟ تا کی از

فرصت استفاده کرده و یک دل سیر گریه کنم لابه لای بارانها ؟؟؟ هنوز صدای آوازهایت

از دفتر دلم پاک نشده است... و خط خطی‌های نگاهت !!!

 

آنقدر آه کشیدم و نگاه کردم به ابرها که آسمان رنگ انتظارم شد ...

چشمانت خیال گفتن رازی را دارد ... که لبهایت طفره می‌روند ... شاید راز رفتن است و

جدایی ...! شاید هم تنفر ...؟ بگو ... در خلوت یلدایی‌ام بگو تا من از دلواپسی، و

گورها از تنهایی به درآیند ... پرسه می‌زنم میان دلتنگیهای خویش... تداعی می‌کنم

خاطره‌ها را ... عشق را کم و بیش!!! شاید گره از اندوهم گشوده شود با ته مانده

طاقتی ... لمس می‌کنم زندگی ساطور شده را و خود را که در ذرّه ذرّه سلولهایم پیر

می‌شوم ... هنوز بر لبهایت ننشسته ... نوشیدی‌ام و من کیش شدم ... و تو مبهوت و مات

!!! هیهات از بازی روزگار ... هیهات!!!

 

بی آنکه بدانم روزی برایم خاطره‌ای خواهی شد، به زندگی لبخند زدم و

به عشق سوگند خوردم ... حالا !!! چهره ژولیده‌ام را که در آینه می‌بینم، فکر می‌کنم

که آنقدر با خودم صمیمی شده‌ام که بگویم مرگ بر اعتماد ... مرگ بر باور ...!

 

بی تفاوتی هایت هم عشق را از چشمم نینداخت ... تنها به من

آموخت عشق باید انسانی باشد و بس.....!!!

 

گاهی اوقات خود را گم می‌کنم... مثل حالا !! ... اما صدایی انگشت

به دهان می‌گوید: ببخشید،... شما را قبلاً جایی ندیده‌ام ؟!

 

اما نمی‌دانم مگر سواد ندارید؟ ... روی پیشانی من که نوشته شده

صاحب این عکس ماهها قبل مرده است

.....!!

 

شاید تو هم مسافری عجول بودی که نخوانده رفتی، یا من راوی بی تجربه

آخرین قصه که بدون هیچ صدایی، با خیالی که دیگر رنگ نداشت روی خودم خط کشیدم ....

آری روی خود خط کشیدم ... من مرده‌ام ... گریه بی‌فایده است... گریه مکن ... مهربان

باش،... فقط مهربان!!!!!!!!

لینک به دیدگاه

آخر گشوده شد ز هم آن پرده های راز

آخر مرا شناختی ای چشم آشنا

چون سایه دیگر از چه گریزان شوم ز تو

من هستم آن عروس خیالات دیرپا

 

چشم منست اینکه در او خیره مانده ای

لیلی که بود؟ قصه چشم سیاه چیست؟

در فکر این مباش که چشمان من چرا

چون چشم های وحشی لیلی سیاه نیست

 

در چشم های لیلی اگر شب شکفته بود

در چشم من شکفته گل آتشین عشق

لغزیده بر شکوفه لب های خامشم

بس قصه ها ز پیچ و خم دلنشین عشق

 

در بند نقش های سرابی و غافلی

برگرد ... این لبان من، این جام بوسه ها

از دام بوسه راه گریزی اگر که بود

ما خود نمی شدیم چنین رام بوسه ها!

 

آری...چرا نگویمت ای یار آشنا

من هستم آن عروس خیالات دیر پا

من هستم آن زنی که سبک پا نهاده است

بر گور سرد و خامش لیلی بی وفا

لینک به دیدگاه

به گفتگو بپیوندید

هم اکنون می توانید مطلب خود را ارسال نمایید و بعداً ثبت نام کنید. اگر حساب کاربری دارید، برای ارسال با حساب کاربری خود اکنون وارد شوید .

مهمان
ارسال پاسخ به این موضوع ...

×   شما در حال چسباندن محتوایی با قالب بندی هستید.   حذف قالب بندی

  تنها استفاده از 75 اموجی مجاز می باشد.

×   لینک شما به صورت اتوماتیک جای گذاری شد.   نمایش به صورت لینک

×   محتوای قبلی شما بازگردانی شد.   پاک کردن محتوای ویرایشگر

×   شما مستقیما نمی توانید تصویر خود را قرار دهید. یا آن را اینجا بارگذاری کنید یا از یک URL قرار دهید.

×
×
  • اضافه کردن...