vergil 11695 ارسال شده در 3 اسفند، 2010 نبودن هایم را با خاطراتی سر کن که یادم را بر باد دهد... این تنهایی دیگر به " ما " نمرسد ...! 6
Mitra 1723 ارسال شده در 5 اسفند، 2010 امروز ...امروز است و فردا ...امروزی دیگر ! چه فرقی دارد روزها برایم وقتی تو را ندارم ... 6
Eng HVAC 4139 ارسال شده در 8 اسفند، 2010 کسي ما را نمي جويد، کسي ما را نمي پرسد، کسي تنها يي ما را نمي گريد، دلم در حسرت يک دست، دلم در حسرت يک دوست، دلم در حسرت يک بي رياي مهربان مانده است، کدامين يار ما را مي برد، تا انتهاي باغ باراني؟ کدامين آشنا آيا به جشن چلچراغ عشق دعوت مي کند ما را؟، واما با توام اي آنکه بي من مثل من تنهاي تنهايي، تو که حتي شبي را هم به خواب من نمي آيي، تو حتي روزهاي تلخ نامردي،. نگاهت، . التيام دستهايت را دريغ از ما نمي کردي، من امشب از تمام خاطراتم ، با تو خواهم گفت، من امشب با تمام عشق تورا خواهم خواند. که تویی تنها معبودم.... 3
Eng HVAC 4139 ارسال شده در 10 اسفند، 2010 نیمی از من آرمیده تنها زیر درختی بی بر و آن نیم دیگر بی رمق می برد نفس تا به آخر... 4
*Polaris* 19606 مالک ارسال شده در 24 فروردین، 2011 چقدر تنها بود آن گربه ی پیر در آن روز که باران می بارید میان انبوهی از زباله ها به دنبال قطعه ای از زندگی می گشت... 5
*Polaris* 19606 مالک ارسال شده در 24 فروردین، 2011 تنهایی شاخه ی درختی ست پشت پنجره ام گاهی لباس برگ می پوشد گاهی لباس برف اما همیشه هست... 7
Eng HVAC 4139 ارسال شده در 25 فروردین، 2011 نترسم که با دیگری خو کنی تو با من چه کردی که با او کنی ؟ 4
- Nahal - 47858 ارسال شده در 26 فروردین، 2011 راستی .... می توانم آسمانم را خودم نقاشی کنم ! تو فقط ریسمان دستانم را باز کن من می دانم و رنگین کمان و دنیای رنگ ها و همین برایم کافیست 3
*Polaris* 19606 مالک ارسال شده در 26 فروردین، 2011 بــه جستجــوی نگـاه تو آمــده ام پیـاده باور نمی کنی ؟ پس این تو و این پینه های پای پیاده ی من حـالا بگـو در این تراکم تنهایی مهمان بی چراغ نمی خواهی ؟ 17
*Polaris* 19606 مالک ارسال شده در 26 فروردین، 2011 هیزمی دیگر بیفکن بر پریشانی هایم... تا شعله ور گردم بی واهمه ام از خاکستر بودن... بگذار اعتدال قانون در هم بریزد و باد پا برهنه بوزد ... و خاکسترم را در شعاع ضجه هایم بپراکند... 10
*Polaris* 19606 مالک ارسال شده در 3 اردیبهشت، 2011 گفتم بگو سکوت کرد و رفت ... و من هنوز ... گوش می کنم ... 9
*Polaris* 19606 مالک ارسال شده در 3 اردیبهشت، 2011 دیشب سنگ فرش های پیاده رو را که می شمردم دوتایش کم بود حتما کسی خواسته جای کفش های تو را بدزدد تا من شعری برای خواندن نداشته باشم و راه خانه را گم کنم... 9
*Polaris* 19606 مالک ارسال شده در 3 اردیبهشت، 2011 در عصر آهن و سنگ ... در عصر مرگ و وحشت .... در عصر قحطی و گرسنگی .... من چه کو دکانه در پی عشقم ! 10
*Polaris* 19606 مالک ارسال شده در 3 اردیبهشت، 2011 رفته ایی و من هر روز به موریانه هایی فکر می کنم که آهسته و آرام گوشه های خیالم را می جوند تا بی " خیال " نشده ام برگرد ! 11
*Polaris* 19606 مالک ارسال شده در 18 اردیبهشت، 2011 با من بگو که آیا باد تمام رویاها را با خود می برد؟! می دانم پس فردا من می مانم و تو و همه آرزو های گمشده... 6
*Polaris* 19606 مالک ارسال شده در 18 اردیبهشت، 2011 جاده پر پیچ و خم روزگارم هیچ چراغ سبز و زرد و قرمزی را نمی پسندد ! و من گاه و بی گاه در ناگهانی های ناپیدا ... افق های یک رنگ بی صدا را تجربه می کنم ...! 4
*Polaris* 19606 مالک ارسال شده در 18 اردیبهشت، 2011 قصد سفر داشت قصد برگشتن ! پشت سرش را نگاه کرد فقط یک ردپای کمرنگ دید که آن هم بین راه گم شد ...! 6
*Polaris* 19606 مالک ارسال شده در 20 اردیبهشت، 2011 من هنوز نديدم دريايی از دل تو بزرگتر باشد آنقدر ارتفاع داری كه مرگ از تو سقوط خواهد كرد... 6
ارسال های توصیه شده