رفتن به مطلب

باز بوی بـاورم خـاکستری ست...


*Polaris*

ارسال های توصیه شده

  • پاسخ 424
  • ایجاد شد
  • آخرین پاسخ

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

رنگ ها دیگر

جوابم را نمی دهند

وقلم کشیدن بر بوم

تلاش بیهوده ایست

 

آسمان

قلابی

زمین

قلابی

 

دردهای من بزرگ شده اند

آنقدر که دستهایم

به گرفتنشان قد نمی دهد

و شعر هم شاید

آخرین حرفهایم باشد

که تا وقتی زنده ام

کسی آن را

نمی خواند .

 

مصطفی خزائی

  • Like 2
لینک به دیدگاه

کودکی‌ام را سنجاق کرده ام

به... جوانی‌ام

و دوچرخه سبزم آن پایین صفحه

مدام تاب می‌خورد!

من آویزانم... از یک دست

به یای آخر تنهایی

که همه کودکی از آن ترسیدم

دروغ می‌گفتند !

روزگار پیرمان نمی‌کند

آدمها تنهایند!....

بشمار... تو روزهای تقویم را

من موهای سپیدم را !

یکی از همین روزها دست می‌کشم

از تنهایی... و سقوط می‌کنم

از آن بالا....

و می‌پرم روی دوچرخه‌ی هفت سالگی‌ام

من کوچک نمی‌شوم ...

دور می‌شوم !

از: لیلا مومن پور

  • Like 2
لینک به دیدگاه

نمیدانی که تنهایم

 

نمی بینی تو -مرگ زرد دنیایم

 

نمیخواهم ز اینک خاطراتم را

 

و میبندم دهانم را که میسوزد

 

ز هر بغضی که در سینه به خود دارم

 

و میخوانم غم تلخ جدا گشتن ز فردایم

 

نمیبینی تو- دفن ارزوهایم

 

و عزم رفتنی کردی که در من میگشاید زخم شبهایم

 

نمیدانی ز دیروزم

 

که در من خرد شد خود باوریهایم

 

فقط میپرسی و میخواهیم

 

تا سفره ی دل را به رویت باز بگشایم

 

شاعر مريم چراغی

  • Like 3
لینک به دیدگاه

سفر برایم هیچ چیز به جز دلتنگی ندارد.

اما زندگی به من آموخت….

برای بهتر دیدن شکوه و عظمت هر چیز

باید قدری از آن دور شد !!!

“میلاد تهرانی”

  • Like 3
لینک به دیدگاه

[h=6]جهــان چیــزی شبیــه مــوهــای تــوســت!

سیــاه و ســرکــش و پیچیــده!

خیــال کــن چــه بــی بختــم مــن،

کــه بــه نسیــمی حتــی،

جهــانــم آشــوب مــی شــود . . .

 

کامران رسول زاده[/h]

  • Like 3
لینک به دیدگاه

غاری یک نفره ام

در طبقه ی دوم آپارتمانی

در محله ای شلوغ

صبح ها

بیرون می زنم از خودم

دنبال کوهی

که جا برای غاری یک نفره داشته باشد

شب ها

بر می گردم به خودم

آتش روشن می کنم

و روی دیواره هایم

طرحی می کشم

از معشوقه ای

که ندارم

 

جلیل صفربیگی

  • Like 3
لینک به دیدگاه

آنچه را ديد ه ام خواهم گفت

آنچه را شنيده ام خواهم نوشت

احساسم را نخواهم گفت

حبس خواهم كرد اين احساس را

احساسم را ربوده و فروخته اند

  • Like 4
لینک به دیدگاه

درد ِ دل.....کـه می کنــی ..

 

ضعـف هـایـت، دردهـایــت را می گـذاری درِ سیـنی و تعـارف می کـنی

 

کـه هـر کـدامـش را کـه می خواهنــد ...

 

بــردارنـد ... تیــز کننــد ... تیــغ کننــد ... و بــزننـد

 

بـه روحـت.....

  • Like 4
لینک به دیدگاه

در این شب های تنهایی

مرا دیوانه می خوانی

زین حالم چیزی نمی دانی

تو هیچ ندانی چی کشیدم

از پس رویا بریدم

باز هم به تو رسیدم

.

.

.

  • Like 6
لینک به دیدگاه

×
×
  • اضافه کردن...