رفتن به مطلب

باز بوی بـاورم خـاکستری ست...


*Polaris*

ارسال های توصیه شده

باز امشب ای ستاره تابان نیامدی

باز ای سپیده شب هجران نیامدی

 

شمعم شكفته بود كه خندد بروی تو

افسوس ای شكوفه خندان نیامدی

 

زندانی تو بودم و مهتاب من چرا

باز امشب از دریچه زندان نیامدی

 

با ما سر چه داشتی ای تیره شب كه باز

چون سرگذشت عشق به پایان نیامدی

 

شعر من از زبان تو خوش صید دل كند

افسوس ای غزال غزلخوان نیامدی

 

گفتم بخوان عشق شدم میزبان ماه

نامهربان من تو كه مهمان نیامدی

 

خوان شكر به خون جگر دست می دهد

مهمان من چرا به سر خوان نیامدی

 

نشناختی فغان دل رهگذر كه دوش

ای ماه قصر بر لب ایوان نیامدی

 

گیتی متاع چون منش آید گران به دست

اما تو هم به دست من ارزان نیامدی

 

صبرم ندیده ای كه چه زورق شكسته ای است

ای تخته ام سپرده به طوفان نیامدی

 

در طبع شهریار خزان شد بهار عشق

زیرا تو خرمن گل و ریحان نیامدی

لینک به دیدگاه
  • پاسخ 424
  • ایجاد شد
  • آخرین پاسخ

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

مــن خـــــواستــار جام مى از دست دلبرم اين راز با كه گويم و اين غم كجا برم؟

 

جــــان باختم به حسرت ديدار روى دوست پــــــروانه دور شمعـــم و اسپند آذرم

 

پــرپـر شـــدم ز دورى او، كنج اين قفـــس ايـــن دام باز گير تا كه معلّق زنان پرم

 

ايــن خــــرقه ملــــوّث و سجـــــّاده ريـــــا آيــــا شــــــود كه بر درِ ميخانه بردرم؟

 

گـــر از سبــــوى عشق، دهد يار جرعه‏اى مستــانه، جان ز خرقه هستى درآورم

 

پيرم؛ ولى به گوشه چشمى جوان شوم لطفــــى كــــــه از سراچه آفاق بگذرم

لینک به دیدگاه

نوستالژی

 

 

 

از پس این همه سال

 

چه مانده

 

جز پاکت سیگاری و

 

یک قوری چای

 

و خروار خروار یاد

 

آه لحظه شگرف تعبیر زندگی

 

اکنون مرگ را بگو

 

تا چگونه بنویسم

 

من غمگینم

 

گفتی همین چند قدم مانده تا سر فصل مهربانی فردا

 

فردا را با چه ببینم

 

من قرض دادم نگاهم را به یک آقای پیر سنگی

 

شاید غروب یادهایش را گریه کند

لینک به دیدگاه

یه جورایی از خودم بدم میاد آخه هیچ کس به سراغم نمیاد

 

یه جورایی از خودم خسته شدم آخه مثل مرغ پر بسته شدم

 

یه جورایی عاشق و دربدرم مثه طوفان بلا در سفرم

لینک به دیدگاه

ای کاش برای آخرین بار دستان تو را در دستم لمس می کردم

 

ای کاش یک بار دیگر در چشمان همچون دریایت نگاه می کردم

 

ای کاش برای آخرین بار حس تو را در مورد خود می دانستم

 

ای کاش برای اولین بار سر روی شانه های پر مهرت می گذشتم

 

ای کاش در کنارم می ماندی و مرا تنها نمی گذاشتی

 

و ای کاش همان گونه که من تو را دوست داشتم تو هم مرا دوست داشتی

لینک به دیدگاه
  • 1 ماه بعد...

هیـــچ کســی درکـــ نمــی کنـد کـــه ؛

 

من زنـدگــــی ام را گـــــم کـرده ام

 

لابـه لای تـه ریـــش مــــردانـه اَت

 

کـــه عجیــــب دلــــــم را مــی لــرزانــد ...

لینک به دیدگاه
  • 1 ماه بعد...

قاصدکی روی سنگ‌فرش خیابان

 

در انتظار یک دست، یک فوت

 

این‌همه رهگذر !

 

کسی پیامی ندارد برای کسی ؟!

 

قصه‌ی این همه تنهایی را

 

قاصدک به کجا خواهد برد ؟

 

 

قدسی قاضی‌نور

لینک به دیدگاه

تو را زمانی از دست دادم

 

كه میان روزمرگی هایت گم شدم

 

و تو فرصت آن را نداشتی

 

كه دلتنگم باشی

 

عجب از من

 

تمام دل مشغولی ام تو بودی

 

تمامی دقایقم با تو می گذشت

 

در لابه لای دفتر خاطراتت به دنبال خود گشتم

 

نبودم

 

هیچ صفحه ای نشان از من نداشت

 

برگه های خالی بسیار بودند

 

پاك شده بودم

 

از صفحه زندگی ات

 

 

wkghhvhnp4lryfbhs1y.gif

لینک به دیدگاه
  • 3 هفته بعد...
  • 2 هفته بعد...

خدا از سر تقصیر من و تو بگذرد !

 

که اینچنین ساده از لای انگشتهای هم چکیدیم و گذشتیم

 

تو رود شدی و رفتی

 

من ماهی دریا شدم و به گذشته برگشتم

 

و عشق ما

 

روی دست خدا ماند و درگذشت !

 

خدا از سر تقصیر من و تو بگذرد ...!

لینک به دیدگاه

تنهایی من

 

 

قانون تو تنهایی من است و تنهایی من قانون عشق

 

عشق ارمغان دلدادگیست و این سرنوشت سادگیست.

 

چه قانون عجیبی! چه ارمغان نجیبی و چه سرنوشت تلخ و غریبی!

 

که هر بار ستاره های زندگیت را با دستهای خود راهی آسمان پر ستاره کنی

 

و خود در تنهایی و سکوت با چشمهای خیس از غرور پیوند ستاره ها را به نظاره نشینی

 

و خاموش و بی صدا به شادی ستاره های از تو گشته جدا دل خوش کنی

 

و باز هم تنهایی و دوری…

 

 

 

dc608ccec787a3bb98b61a2433f83661.jpg

لینک به دیدگاه

دو دریچه دو نگاه دو پنجره، دو رفیق دو هم‌نشین دو حنجره

دو مسافر تو مسیر زندگی، دو عزیز دو همدم همیشگی

 

با هم از غروب و سایه رد شدیم، قصۀ‌ عاشقی رو بلد شدیم

فکر می‌کردیم آخر قصه اینه، جز خدا هیچ‌کی ما رو نمی‌بینه

 

دو غریبه دو تا قلب در به در، دو تا دلواپس این چشمای تر

دو تا اسم دو خاطره دو نقطه‌چین، دو تا دور افتادۀ تنهانشین

 

عاقبت جدا شدن دستای ما، گم شدیم تو غربت غریبه‌ها

آخرِ اون همه لبخند و سرود، چشم پُر حسادت زمونه بود

 

دو غربیه دو تا قلب در به در، دو تا دلواپس این چشمای تر

دو تا اسم دو خاطره دو نقطه‌چین، دو تا دور افتادۀ تنهانشین

 

 

normal_2vadnxt%5B1%5D.jpg

لینک به دیدگاه

...اگر عشق نبود

 

از غم خبری نبود اگر عشق نبود

دل بود ولی چه سود اگر عشق نبود

 

بی رنگ تر از نقطه ی موهومی بود

این دایره کبود اگر عشق نبود

 

از آینه ها غبار خاموشی را

عکس چه کسی زدود اگر عشق نبود

 

در سینه ی هر سنگ، دلی در تپش است

از این همه دل چه سود اگر عشق نبود

 

بی عشق دلم جز گرهی کور چه بود؟

دل چشم نمی گشود اگر عشق نبود

 

از دست تو در این همه سرگردانی

تکلیف دلم چه بود اگر عشق نبود

لینک به دیدگاه

دلم به حال سیگارم می*سوزد

 

من میسوزم، سیگارم هم با من می*سوزد!

 

من به جرم عاشقی و سیگار به جرم رفاقت

 

چه مردم بیشعوری! همه می*گویند این رفیق را ترک کن

لینک به دیدگاه
  • 2 هفته بعد...

چقدر دردناک است قصه تنهایی نسل ما

و چقدر اسفناک است داستان پاییز یخ بسته ما

که زرد نشده به زمستان انجامید

و بی خزان برف اندود شد.

زمان سرد است

دلها سرد تر

قلب ها با تنهایی کنار آمده اند

و سینه ها محبت را برای همیشه از خود رانده اند

به هر که می نگری

سرتا پا سکون است و سکوت

نخوت است و غرور

وای از لحظه ای که بفهمیم

آرزوهایمان آنقدر تکراری شده اند که حتی ارزش حسرت خوردن هم ندارند

و زندگی چنان بی مایه می نماید که بودنش درد است و نبودش ترس

لینک به دیدگاه

Bedehkar_n_donya_www_atrebaroon_blogfa_com_.jpg

 

من و تو خیلی کارها به دنیا بدهکاریم…

 

مثل… یک عکس دو نفره

چرخ زدن بی دلیل در خیابان

 

نوشیدن یک فنجان قهوه تلخ اما گرم در یک روز سرد زمستانی

 

ببین من و تو هنوز خیلی کار داریم…

 

من و تو حتی خاطره آشناییمان را هم به دنیا بدهکاریم...

لینک به دیدگاه

سلامتی آدمای بی کینه که وقتی یکی رو دوست دارن

هرچقدرم اذیتشون کنه

هرچقدرم ناراحتشون کنه

باز یادشون میره و دلشون براش تنگ میشه!

 

سلامتی آقایی خودم که با همه بچه بازیام بازم میگه عاشقتم 7.png

 

__________________

لینک به دیدگاه

به گفتگو بپیوندید

هم اکنون می توانید مطلب خود را ارسال نمایید و بعداً ثبت نام کنید. اگر حساب کاربری دارید، برای ارسال با حساب کاربری خود اکنون وارد شوید .

مهمان
ارسال پاسخ به این موضوع ...

×   شما در حال چسباندن محتوایی با قالب بندی هستید.   حذف قالب بندی

  تنها استفاده از 75 اموجی مجاز می باشد.

×   لینک شما به صورت اتوماتیک جای گذاری شد.   نمایش به صورت لینک

×   محتوای قبلی شما بازگردانی شد.   پاک کردن محتوای ویرایشگر

×   شما مستقیما نمی توانید تصویر خود را قرار دهید. یا آن را اینجا بارگذاری کنید یا از یک URL قرار دهید.


×
×
  • اضافه کردن...