شــاروک 30242 ارسال شده در 15 شهریور، 2012 هنوزم منو به اسم تو قسم میدن...... میبینی؟ تنها من نیستم که رفتنت رو باور ندارم !!! 2
- Nahal - 47858 ارسال شده در 18 شهریور، 2012 رنگ ها دیگر جوابم را نمی دهند وقلم کشیدن بر بوم تلاش بیهوده ایست آسمان قلابی زمین قلابی دردهای من بزرگ شده اند آنقدر که دستهایم به گرفتنشان قد نمی دهد و شعر هم شاید آخرین حرفهایم باشد که تا وقتی زنده ام کسی آن را نمی خواند . مصطفی خزائی 2
ترانه18 8013 ارسال شده در 20 شهریور، 2012 تا بوده ، همین بوده : همیشه دلتنگ اونی هستیم که نیست و حوصله کسی رو نداریم که هست ! بعد شکایت می کنیم از تنهایی هامون ... 3
شــاروک 30242 ارسال شده در 21 شهریور، 2012 دل خوش میطلبم سیری چند؟ پای در بند به زنجیری چند؟؟ با چنین باده و جامی ساقی تو بگو عشق و صفا سیری چند؟؟ 2
- Nahal - 47858 ارسال شده در 26 شهریور، 2012 کودکیام را سنجاق کرده ام به... جوانیام و دوچرخه سبزم آن پایین صفحه مدام تاب میخورد! من آویزانم... از یک دست به یای آخر تنهایی که همه کودکی از آن ترسیدم دروغ میگفتند ! روزگار پیرمان نمیکند آدمها تنهایند!.... بشمار... تو روزهای تقویم را من موهای سپیدم را ! یکی از همین روزها دست میکشم از تنهایی... و سقوط میکنم از آن بالا.... و میپرم روی دوچرخهی هفت سالگیام من کوچک نمیشوم ... دور میشوم ! از: لیلا مومن پور 2
شــاروک 30242 ارسال شده در 27 شهریور، 2012 دلم شوق تو را دارد ، تو غافل از دل مایی / به ما گاهی نگاهی کن ، دلی دارم تماشایی 2
.FatiMa 36559 ارسال شده در 28 شهریور، 2012 به ستوه امده ام از کثرت شلوغ هجمه ها در کثرت وجود تو چقدر تنهایی است ؟ خدا می داند 2
.FatiMa 36559 ارسال شده در 28 شهریور، 2012 گفته بودن : كلام شعر تنهايي سكوت است ... ولي فكر نمي كردم اينقدر ... 2
.FatiMa 36559 ارسال شده در 28 شهریور، 2012 نمیدانی که تنهایم نمی بینی تو -مرگ زرد دنیایم نمیخواهم ز اینک خاطراتم را و میبندم دهانم را که میسوزد ز هر بغضی که در سینه به خود دارم و میخوانم غم تلخ جدا گشتن ز فردایم نمیبینی تو- دفن ارزوهایم و عزم رفتنی کردی که در من میگشاید زخم شبهایم نمیدانی ز دیروزم که در من خرد شد خود باوریهایم فقط میپرسی و میخواهیم تا سفره ی دل را به رویت باز بگشایم شاعر مريم چراغی 3
- Nahal - 47858 ارسال شده در 28 شهریور، 2012 سفر برایم هیچ چیز به جز دلتنگی ندارد. اما زندگی به من آموخت…. برای بهتر دیدن شکوه و عظمت هر چیز باید قدری از آن دور شد !!! “میلاد تهرانی” 3
- Nahal - 47858 ارسال شده در 4 مهر، 2012 [h=6]جهــان چیــزی شبیــه مــوهــای تــوســت! سیــاه و ســرکــش و پیچیــده! خیــال کــن چــه بــی بختــم مــن، کــه بــه نسیــمی حتــی، جهــانــم آشــوب مــی شــود . . . کامران رسول زاده[/h] 3
- Nahal - 47858 ارسال شده در 4 مهر، 2012 غاری یک نفره ام در طبقه ی دوم آپارتمانی در محله ای شلوغ صبح ها بیرون می زنم از خودم دنبال کوهی که جا برای غاری یک نفره داشته باشد شب ها بر می گردم به خودم آتش روشن می کنم و روی دیواره هایم طرحی می کشم از معشوقه ای که ندارم جلیل صفربیگی 3
شــاروک 30242 ارسال شده در 6 مهر، 2012 فقط دوری نیست که آدم رو می سوزونه! بودن و مال تو نبودن دردش بیشتـر است ... 5
s.z.e 811 ارسال شده در 10 مهر، 2012 آنچه را ديد ه ام خواهم گفت آنچه را شنيده ام خواهم نوشت احساسم را نخواهم گفت حبس خواهم كرد اين احساس را احساسم را ربوده و فروخته اند 4
شــاروک 30242 ارسال شده در 10 مهر، 2012 آبـــ رفتند چشمــــانم بس کــه شستم و همچنــان همانـــ تصـویـر را می بینم! پس چـــه می گفتی ســهراب؟ 4
شــاروک 30242 ارسال شده در 11 مهر، 2012 درد ِ دل.....کـه می کنــی .. ضعـف هـایـت، دردهـایــت را می گـذاری درِ سیـنی و تعـارف می کـنی کـه هـر کـدامـش را کـه می خواهنــد ... بــردارنـد ... تیــز کننــد ... تیــغ کننــد ... و بــزننـد بـه روحـت..... 4
*pedram* 21266 ارسال شده در 11 مهر، 2012 در این شب های تنهایی مرا دیوانه می خوانی زین حالم چیزی نمی دانی تو هیچ ندانی چی کشیدم از پس رویا بریدم باز هم به تو رسیدم . . . 6
ترانه18 8013 ارسال شده در 12 مهر، 2012 به خانه بی تو ، خو کرده ام به اتاق خالی به اتاق خالیِ پر از خنده های تو ، خو کرده ام اما دلم دست از سر یادت بر نمی دارد ... ! 4
شــاروک 30242 ارسال شده در 12 مهر، 2012 عبور کن از من از هر آنچه بودم و هستم هم بگذر پل می شوم میان تو و خوشبختی ات و من همیشه یک گذرگاهم نه ایستگاه !!! 4
ارسال های توصیه شده