هولدن کالفیلد 19946 مالک ارسال شده در 15 اسفند، 2010 از اون نظر بگی اره همه کسایی که پاتقشون اینجاست یا کلا نته یه جورایی تنها هستن ولی خب دنیای بیرون هزینه های خیلی زیادی می تونه برا ادم داشته باشه اینجا دوز مصرف کنترل شده است همش هم به گفتگو ختم میشه در ضمن دوصد گفته هم چون نیم دیدار نیست پس جای نگرانیش کمتره 2
VINA 31339 ارسال شده در 18 اردیبهشت، 2011 دلت خوشه ارش تفریح نداریم خو من زمانی که دانشگاه تعطیل میشه نمیدونم چی کنم همش یا دارم سونی بازی میکنم یا تو نتم 4
هولدن کالفیلد 19946 مالک ارسال شده در 18 اردیبهشت، 2011 دلت خوشه ارش تفریح نداریم خو من زمانی که دانشگاه تعطیل میشه نمیدونم چی کنم همش یا دارم سونی بازی میکنم یا تو نتم مي توي زير دوش حموم اواز بخوني يه اهنگ ملايم بزار برقصي به دوستات اسم اس بدي دوباره برو دانشگاه بشين مثه يه دختر خوب درساتو بخون .. . . . خلاصه خودت ميدوني هر كاري دلت ميخواد بكن اصلا مي خواي برو به هركي دلت خواست هركي زنگ بزن خوبه !!؟ 3
کتایون 15176 ارسال شده در 18 اردیبهشت، 2011 درسته تاپیکت جدید نیست اما من الان دیدم و عجیب عنوانش داغ دلمو تازه کرد آرش...الان من اون قدر تنهام که دارم دیوونه میشم... تازه یه هفته اس که از خانواده ام جدا شدم...نمی دونم چه جوری می خوام دووم بیارم...کاش منم می تونستم مثل خیلی ها تنهایی مو اون جوری پر کنم........................... 2
VINA 31339 ارسال شده در 18 اردیبهشت، 2011 مي توي زير دوش حموم اواز بخوني يه اهنگ ملايم بزار برقصي به دوستات اسم اس بدي دوباره برو دانشگاه بشين مثه يه دختر خوب درساتو بخون .. . . . خلاصه خودت ميدوني هر كاري دلت ميخواد بكن اصلا مي خواي برو به هركي دلت خواست هركي زنگ بزن خوبه !!؟ اتفاقا اهنگ بندری میزارم دست میزنم شلوخ میکنم حمومم میرم اهنگ میزارم درس چیه :w410: رمانم میخونم اما از فردا باید درس بخونم اگر بشود 3
هولدن کالفیلد 19946 مالک ارسال شده در 18 اردیبهشت، 2011 اتفاقا اهنگ بندری میزارم دست میزنم شلوخ میکنم حمومم میرم اهنگ میزارم درس چیه :w410: رمانم میخونم اما از فردا باید درس بخونم اگر بشود خيليم خوب اما گفتي فردا ياد :w127:يه داستان افتادم پادشاهی در یک شب سرد زمستان از قصر خارج شد. هنگام بازگشت سرباز پیری را دید که با لباسی اندک در سرما نگهبانی می داد.از او پرسید : آیا سردت نیست؟نگهبان پیر گفت : چرا ای پادشاه اما لباس گرم ندارم و مجبورم تحمل کنم. پادشاه گفت : من الان داخل قصر می روم و می گویم یکی از لباس های گرم مرا را برایت بیاورند. نگهبان ذوق زده شد و از پادشاه تشکر کرد. اما پادشاه به محض ورود به داخل قصر وعده اش را فراموش کرد. صبح روز بعد جسد سرمازده پیرمرد را در حوالی قصر پیدا کردند، در حالی که در کنارش با خطی ناخوانا نوشته بود : ای پادشاه من هر شب با همین لباس کم سرما را تحمل می کنم اما وعده لباس گرم تو مرا از پای درآورد يكي نيس به خودم بگه فردا همين امروزها اينقد به خودت وعده فردا رو نده 3
هولدن کالفیلد 19946 مالک ارسال شده در 18 اردیبهشت، 2011 درسته تاپیکت جدید نیست اما من الان دیدم و عجیب عنوانش داغ دلمو تازه کرد آرش...الان من اون قدر تنهام که دارم دیوونه میشم... تازه یه هفته اس که از خانواده ام جدا شدم...نمی دونم چه جوری می خوام دووم بیارم...کاش منم می تونستم مثل خیلی ها تنهایی مو اون جوری پر کنم........................... كتي تنهايي موقعي خوب نيست كه لخت عريان و اشكار بشه طوري كه اصلن نشه اونو پوشوند و و ادم مجبور بشه به هر كس و ناكسي رو بياره تا اون پنهان كنه ...با تنهايي تو فرق ميكنه چون مطمعنا تو توي وجودت كسي رو داري كه تنات نميگذاره اونم خودتي مگه نه؟؟ 3
کتایون 15176 ارسال شده در 18 اردیبهشت، 2011 كتي تنهايي موقعي خوب نيست كه لخت عريان و اشكار بشه طوري كه اصلن نشه اونو پوشوند و و ادم مجبور بشه به هر كس و ناكسي رو بياره تا اون پنهان كنه ...با تنهايي تو فرق ميكنه چون مطمعنا تو توي وجودت كسي رو داري كه تنات نميگذاره اونم خودتي مگه نه؟؟ بعضی وقتا اونم منو تنها میذاره...تو این مدت خیلی با خودم کلنجار رفتم اما وحشتناکه این که جایی باشی با ادمایی که به زبون دیگه ای مجبوری باهاشون حرف بزنی و دوستات و خاطرات و همه ی چیزایی که دوست داری پشت سرتن... شاید خود منم با همه ی گذشته ام تو خاکم مونده...چه قدر دلم تنگ شده... ببخش آرش این جا جاش نبود که حرف بزنم اما خیلی دلم گرفت یهو... 1
shokoofeh 887 ارسال شده در 18 اردیبهشت، 2011 ولی من یه دوستی دارم اونم همینجوریه 600 تا دوست پسر داره هیچوقتم کارت شارژ نمیخره همش دوست پسراش واسش کارت شارژ می خرن بعد اصلنم تنها نیست اتفاقا انقدر روابط اجتماعیشم بالاست از این آدمها هم هست که تا یه جایی میشینه کلی آدم دوروورش جمع میشن 4
VINA 31339 ارسال شده در 19 اردیبهشت، 2011 ولی من یه دوستی دارم اونم همینجوریه 600 تا دوست پسر داره هیچوقتم کارت شارژ نمیخره همش دوست پسراش واسش کارت شارژ می خرن بعد اصلنم تنها نیست اتفاقا انقدر روابط اجتماعیشم بالاست از این آدمها هم هست که تا یه جایی میشینه کلی آدم دوروورش جمع میشن شاید دوستای اجتماعیشون باشهیا همکاری چیزی 1
شقایق31 40377 ارسال شده در 19 اردیبهشت، 2011 من هیچ کدوم از دوستام دوست پسر ندارن چون همشون ازدواج کردن 5
Avenger 19333 ارسال شده در 19 اردیبهشت، 2011 اره واقعا بعضی وقتا ادم احساس میکنه خیلی تنهاست حرفهایی داره که حتی به نزدیک ترین کس زندگیش هم نمیتونه بزنه اونوقته که به یه قریبه که اونو نشناسه پناه میبره 4
VINA 31339 ارسال شده در 19 اردیبهشت، 2011 من هیچ کدوم از دوستام دوست پسر ندارن چون همشون ازدواج کردن اگه شوهر ادم خوب باشه دیگه غمی نداره ، اگه معتصب باشه که ادم میترسه حرفی بزنه اره واقعا بعضی وقتا ادم احساس میکنه خیلی تنهاست حرفهایی داره که حتی به نزدیک ترین کس زندگیش هم نمیتونه بزنه اونوقته که به یه قریبه که اونو نشناسه پناه میبره غریبه 5
samaneh66 10265 ارسال شده در 19 اردیبهشت، 2011 اين تنهايي نيست به نظر خودش زرنگ بازيه و به نظر كلي ميشه گفت مريضه و ناراحتي روحي رواني داره 2
M!Zare 48037 ارسال شده در 19 اردیبهشت، 2011 الان متاسفانه از راهنمایی این روند دوستی های سرابی شروع میشه و در دانشگاه هم که دیگه همه شاهدش هستید.جالب اینه که آخرش هم به نفرت از هم میرسند. من چند باری که خوابگاه رفتم.هنگام غروب صحنه های جالبی رو میدیدم.:ws28:بچه ها همه با گوشی هاشون داخل محوطه در حال صحبت کردن بودند.یکبار یکی از بچه ها میگفت:واقعا تو خوابگاه برای اینکه افسردگی نگیری یا باید سرت تو کتاب باشه،یا یکی رو پیدا کنی.واقعا هم فشار عاطفی رو بچه ها شدیده.یکی از بچه های ما یه ترم به دلیل افسردگی ها مرخصی گرفت و رفت پیش خانوادش. اما از سمت دیگه کسایی هم که در کنار خانواده هستند بدلیل خلا عاطفی که ناشی از گرفتاری والدین و عدم توجه انها به فرزندانشون هست به جنس مخالف روی میارند. من که میگم دلیل اصلیش خلا عاطفی هست. متاسفانه با شاغل شدن هم پدر و هم مادر این فاصله داره بیشتر هم میشه:icon_pf (34): 3
M!Zare 48037 ارسال شده در 19 اردیبهشت، 2011 من هیچ کدوم از دوستام دوست پسر ندارن چون همشون ازدواج کردن شقایق جان دوستای شما خوبن چون خودتون خوبید.وگرنه در جامعه شاهد دوستی خانمها با پسرهایی همسال فرزندانشون هم هستیم:icon_pf (34)::icon_pf (34):
maryam_alien 9904 ارسال شده در 19 اردیبهشت، 2011 والله من هم خوابگاه بودم هم مادرم کار میکرد هم پدرم..خواهر هم نداشتم ...هیچ وقت هم سراغ دوست پسر نرفتم... منم فقط این جوری نبودم..خیلیا مثل من بودن.. خیلیا با خانواده های پر جمعیت و مادر خانه دار هم هر ماه دوست پسر عوض میکردن دیگه این جور تحلیل از کجا درمیاد خدا میدونه 3
M!Zare 48037 ارسال شده در 19 اردیبهشت، 2011 والله من هم خوابگاه بودم هم مادرم کار میکرد هم پدرم..خواهر هم نداشتم ...هیچ وقت هم سراغ دوست پسر نرفتم... منم فقط این جوری نبودم..خیلیا مثل من بودن.. خیلیا با خانواده های پر جمعیت و مادر خانه دار هم هر ماه دوست پسر عوض میکردندیگه این جور تحلیل از کجا درمیاد خدا میدونه :icon_gol:نه نه من قصد نداشتم یه قانون کلی بدم.فقط نمونه های دور و برمو دیدم و گفتم.معذرت میخوام اگر اینجوری برداشت کردید. در ضمن من گفتم که دو راه بوده یا سرگرم درس یا هر هنر دیگه ای میشدن و یا راه دوم 4
maryam_alien 9904 ارسال شده در 19 اردیبهشت، 2011 :icon_gol:نه نه من قصد نداشتم یه قانون کلی بدم.فقط نمونه های دور و برمو دیدم و گفتم.معذرت میخوام اگر اینجوری برداشت کردید. بله..قانون کلی نباید داد البته خداوکیلی تو خوابگاه خیلی فشار میاد...منم دیگه داشتم دیوونه میشدم ماه های آخر..به خصوص اگر آدم تو هیچ خط خاصی نباشه و تو این گروه بندیا قاطی نشه خیلی تنها میشه و تنهایی بدجور فشار میاره... بچه های تو خوابگاه راحت تر میتونن اونجوری که شما گفتی از تنهایی در بیان ولی کسایی که تو خونه خودشون هم بودن کارهای خیلی عجیبتری میکردن تا بچه های تو خوابگاه به جان خودم 4
VINA 31339 ارسال شده در 19 اردیبهشت، 2011 الان متاسفانه از راهنمایی این روند دوستی های سرابی شروع میشه و در دانشگاه هم که دیگه همه شاهدش هستید.جالب اینه که آخرش هم به نفرت از هم میرسند.من چند باری که خوابگاه رفتم.هنگام غروب صحنه های جالبی رو میدیدم.:ws28:بچه ها همه با گوشی هاشون داخل محوطه در حال صحبت کردن بودند.یکبار یکی از بچه ها میگفت:واقعا تو خوابگاه برای اینکه افسردگی نگیری یا باید سرت تو کتاب باشه،یا یکی رو پیدا کنی.واقعا هم فشار عاطفی رو بچه ها شدیده.یکی از بچه های ما یه ترم به دلیل افسردگی ها مرخصی گرفت و رفت پیش خانوادش. اما از سمت دیگه کسایی هم که در کنار خانواده هستند بدلیل خلا عاطفی که ناشی از گرفتاری والدین و عدم توجه انها به فرزندانشون هست به جنس مخالف روی میارند. من که میگم دلیل اصلیش خلا عاطفی هست. متاسفانه با شاغل شدن هم پدر و هم مادر این فاصله داره بیشتر هم میشه:icon_pf (34): مخصوصا اون ترم اول که تازه از خونواده جدا میشی شرایط سخته واقعامن که واقعا افسرده شده بودم :4564:جمعه ها که ادم دیوونه میشه:4564: اما منم دوست پسر نگرفتم والله من هم خوابگاه بودم هم مادرم کار میکرد هم پدرم..خواهر هم نداشتم ...هیچ وقت هم سراغ دوست پسر نرفتم... منم فقط این جوری نبودم..خیلیا مثل من بودن.. خیلیا با خانواده های پر جمعیت و مادر خانه دار هم هر ماه دوست پسر عوض میکردندیگه این جور تحلیل از کجا درمیاد خدا میدونه واقعا شخصیتت محکمت قابل تحسینه بله..قانون کلی نباید دادالبته خداوکیلی تو خوابگاه خیلی فشار میاد...منم دیگه داشتم دیوونه میشدم ماه های آخر..به خصوص اگر آدم تو هیچ خط خاصی نباشه و تو این گروه بندیا قاطی نشه خیلی تنها میشه و تنهایی بدجور فشار میاره... بچه های تو خوابگاه راحت تر میتونن اونجوری که شما گفتی از تنهایی در بیان ولی کسایی که تو خونه خودشون هم بودن کارهای خیلی عجیبتری میکردن تا بچه های تو خوابگاه به جان خودم اره پسره چادر میزاشت میرفت تو خونه دانشجویی دختراالبته دخترا یادش داده بودنابیچاره خونواده میگه دخترم داره راه دور درس میخونه 3
ارسال های توصیه شده