رفتن به مطلب

تو می‌خندی! حواست نیست ...


MEMOLI

ارسال های توصیه شده

ارسال شده در

تقدیم به تو می کنم تمام احساسات درونم را

 

که مشتاقانه تو را طلب می کنند

 

تقدیم به تو که یادت در فکر من ، عشقت در قلب من ،

 

و نگاهت همیشه در ذهن من ماندگارست

 

و عطر مهربانیت همیشه در وجودم جاریست .

 

به تو تقدیم می کنم لحظه لحظه های دلتنگیم را

 

که به وسعت تمام روزهایی ست که به تو به سر می شود

 

و به تو تقدیم می کنم عشق را که در تپش های قلبم

 

و در اشتیاق چشمان همیشه منتظرم یافتم

 

این هدیه ی ناقابلی از من به توست

 

گوش ای از قلب پناهش ده و با خورشید مهربانیت نگهبانش باش

 

همیشه در خاطرم جاودانه ای عشقم

  • Like 3
  • پاسخ 323
  • ایجاد شد
  • آخرین پاسخ

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

ارسال شده در

آن هنگام که به شانه تو تکیه می زنم

 

احساسی ژرف را تجربه می نمایم

 

در فراسوی زمان با امنیتی توضیف ناپذیر پیوندی دوباره می بندم

 

و در این برهه از زمان که اکثریت به تصرف دستان آلوده هوس در آمده اند

 

عشقی پاک و جاودان را به نمایش می گذارم!!

  • Like 4
ارسال شده در

بر دورترین شاخه

ممنوع ترین میوه ای

برای من .

آه !

اگر برسد دستم

اگر بچینمت

زمین ،

خواهد مُرد

از حسرت !

( رضا کاظمی )

  • Like 5
ارسال شده در

شما که غریبه نیستید

...همه ی زندگیمه

ولی هیچ جای زندگیم نیست...

 

__________________

  • Like 5
ارسال شده در

هر آهنگی که گوش میدهم

به هر زبانی که باشد

بغضم را میشکند ...

نمی دانم ...

بغضم به چند زبان زنده دنیا مسلط است ...!!

 

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

  • Like 5
  • 5 ماه بعد...
ارسال شده در

تو می خندی...من حواسم نیست...

 

من می خندم...تو حواست نیست...

 

ما حواسمان پَرت است از لحظه ی شادی هم...

 

امیدوارم...این حواس پرتی مشمولِ لحظه های غممان نشود... :icon_redface:

  • Like 5
ارسال شده در

آتش مي زنم تار و پودم را

 

نوشته هايم را

 

عشقم را

 

تا دود شود ، خاكستر شود

 

شايد

 

ققنوسي از درونم سر برآورد...!

  • Like 4
  • 2 هفته بعد...
ارسال شده در

بی تو می رفتم، می رفتم، تنها، تنها

 

و صبوریِّ مرا

کوه تحسین می کرد

 

 

حمید مصدق

  • Like 4
ارسال شده در

تنهـایـی

 

تـک درخـت خـشکیـست

 

کـه از نگـاه دوربـیـن زیـبـاسـت...!

  • Like 4
ارسال شده در

کار دیگری نداریم من و خورشید

برای دوست داشتنت بیدار می شویم

هر صبح !

  • Like 4
  • 1 ماه بعد...
ارسال شده در

لبخند می زنی...در پی دیوار کسی لبخند می زند...اما نه به زیبایی تو...

 

تو لبخند می زنی به من از عشق..از محبت...

 

او لبخند می زند از پس دیوار..از حسد...از خساست مهر...

.

.

.

می ترسم از ان لبخند و دل گرمم به این لبخند..:icon_redface:

  • Like 9
ارسال شده در

مثل ِ مـاســولـه اَنـد ، آدمـها... !

 

سقـفِ آرزو هــایِ مـا ،

 

مثـلا" مــی‌شـود حیـــاطِ مــردِ بــالایــی ...!!!

  • Like 8
ارسال شده در

خلوتم را نشكن

شاید این خلوت من كوچ كند

به شب پروانه

 

به صدای نفس شهنامه

به طلوع اخرین افسانه

 

و غروبی كه در ان

نقش دیوانگی یك عاشق

 

بر سر دیواری پیدا شد

 

...

 

خلوتم را نشكن

خلوتم بس دور است

 

ز هوای دل معشوق سهند

خلوتم راه درازی ست میان من و تو

 

خلوتم مروارید است به دست صیاد

خلوتم تیر وكمانی ست به دست ارش

 

خلوتم راه رسیدن به خداست

 

 

خلوتم را نشكن

  • Like 7
  • 2 هفته بعد...
ارسال شده در

دلم برایت تنگ است ....یار من ...

 

دوست دارم .....تکیه کردن بر شانه هایت را .....زیرا تکیه گاه من تو هستی ....عشق من ...

 

یاد هست ؟؟

 

این منظره جزئی از خاطراطمان است .....فصلی از نگاهمان ....که ما را عاشقتر از همیشه کرد ...

 

نگاه خوشید ....دلمان را از همیشه گرم تر کرده بود ...

 

ترنم باد ....موسیقی عاشقی را مینواخت .....

 

باد دلدادگیمان را به همه ی عاشقان خبر میداد ...

 

بیا ....همراه من ....این خاطره را از دوباره تکرار کنیم ...

 

ای عشق ....دفتر خاطرات من و تو را همه ی عاشقان میدانند ....

 

مانی

 

 

zpX26305.jpg

  • Like 5
  • 4 هفته بعد...
ارسال شده در

خنده هایم خشک شد وقتی دیدم...

 

در بین حواس پرتی من..تو اشک می ریختی...

 

اما زمانی فهمیدم که دیگر چشمه ی اشک هایت خشک شده بود...

 

پس خنثی شدی...

 

و دیگر اشکی نبود....اما دیگر لبخندی هم نبود...

  • Like 4
ارسال شده در

www.alonejavad.blogfa.com_%D8%AC%D8%AF%DB%8C%D8%AF%D8%AA%D8%B1%DB%8C%D9%86_%D8%AC%D9%85%D9%84%D8%A7%D8%AA_%D8%B9%D8%A7%D8%B4%D9%82%D8%A7%D9%86%D9%87_%D9%88_%D8%A7%D8%AD%D8%B3%D8%A7%D8%B3%DB%8C.jpg

 

 

پاهایم برهنه است!!

 

 

کفشهایم را کسی برداشت

 

 

که قرار بود سالها با من"بماند"...

  • Like 3
ارسال شده در

56974207600051636471.jpg

 

 

روزی که این عکس 2 نفره را گرفتیم،

 

نمی‌دانستیم کدامیک از ما آن را با چشم‌هایِ خیس تماشا می‌کند!

  • Like 4
ارسال شده در

%D8%AC%D9%85%D9%84%D8%A7%D8%AA_%D8%B9%D8%A7%D8%B4%D9%82%D8%A7%D9%86%D9%87_%D9%88%D8%A7%D8%AD%D8%B3%D8%A7%D8%B3%DB%8C_www.alonejavad.blogfa.com.jpg

 

 

چــہ کـسـی بــرای عـشــــق بــازی مــا شـعـــر

 

اتــل مـتـل خـوانـــנ...

 

 

کــہ پــات رو بــہ ایـــن راحـتـــــی

 

 

از زنــــــدگـیــــــم ورچـیـــנی...؟؟؟

  • Like 3
  • 2 هفته بعد...
ارسال شده در

اصـــــلا تو حواست نیســــت ،من محو تماشاتم

تو فکـــــر یکـــی دیگه ،من پــــــای قدمهــــــاتم

  • Like 5
ارسال شده در

حسود بود.. غم...

 

حواسم را از تو دزد... ای لبخند...

 

تو همان شانسی بود که یک بار بر دروازه ام آمدی...:icon_redface:

  • Like 1

×
×
  • اضافه کردن...