*lotus* 20275 اشتراک گذاری ارسال شده در 29 دی، ۱۳۹۱ با تعریف دوستان امروز این فیلم رو دیدم / در یک کلام فوق العاده بود فوق العاده / فیلم شیک و تاثیر گذار و خیلی تلخ / پیشنهاد میکنم حتما این فیلم رو ببینید واقعا 20 ممنون از دوستان بابت معرفی این فیلم خیلی تلخه..خیلی عالیه 2 لینک به دیدگاه
spow 44197 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 29 دی، ۱۳۹۱ Be sure your sin will find you out مطمئن باش گناهت هرجا که باشی پیدایت میکند. ---------------- فیلم شماره 23 با بازی جیم کری مضمون کلی فیلم همین جمله انتهایی بود ولی علیرغم بالاپایین شدن فیلم کلا جالب بود 1 لینک به دیدگاه
spow 44197 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 30 دی، ۱۳۹۱ فیلم سگ اندلسی یکی از بهترین فیلم های بونوئل نابغه اسپانیایی-فرانسوی سینما فرصت کردین اهنگ این فیلم زیبارو هم گوش بدید اینم نقدی از راجر ابرت درباره فیلم سگ اندلسی نقد فیلم سگ اندلسی راجر ابرت لوئیس بونوئل گفته است که اگر به او بگویند بیست سال بیشتر زنده نیست و از او بپرسند که در این مدت چگونه زندگی خواهد کرد؟ پاسخ می دهد:« دو ساعت در روز برای فعالیت و 22 ساعت برای رویا هایی که دائما آنها را مرور می کنم.» رویا ها ماده اولیه فیلم های بونوئل هستند. از روزهای اولی که به عنوان سورآلیست در پاریس شناخته شد تا زمان موفقیت های چشمگیرش در اواخر دهه هفتاد، رویاها همیشه « رآلیسم» فیلم هایش را تحت تاثیر قرار می دادند. این رهایی رویاها، که خصوصیت آثار بونوئل است، همانند ویژگی های آثار هیچکاک و فلینی به سرعت برجسته و شاخص شدند. نخستین فیلمش سگ اندلسی( 1928م)،حاصل همکاری با هنرمند سورآل «سالوادور دالی» بود. نه عنوان و نه هیچ چیز دیگری در این فیلم، قصد بر انگیختن احساسات را نداشتند. با این وجود یکی از مشهور ترین فیلم های کوتاه تاریخ سینما است. هر کس که کمی به تاریخ سینما علاقمند باشد این فیلم را دیر یا زود، و معمولا چندین بار، می بیند. سگ اندلسی با امید ایجاد یک شوک انقلابی در جامعه ساخته شد. « ادو کابرو»، منتقد سینما درباره آن نوشته است:«برای اولین بار در تاریخ سینما یک کارگردان سعی در سرگرم کردن تماشاگرانش نداشت بلکه سعی کرد به پتانسیل های جدی تر تماشاگران نزدیک شود.» تکنیک های بونوئل و سکانس های مشهورش مثل، سکانس بریدن کرده چشم و یا سکانس مردی که پیانویی را همراه با دو کشیش و دو الاغ مرده روی آن می کشد، شوک زیادی در جریان اصلی سینما ایجاد کرد. بد نیست به یاد بیاوریم که سگ اندلسی را بونوئل و دالی پیر و جا افتاده ای که در عکس ها می بینیم نساخته اند، بلکه حاصل همکاری دو جوان سرسخت ( کله خراب) دهه بیست و سرمست از آزادی های پاریس است. اگر چه سور رآلیست ها خودشان را تروریست نمی دانند، با این حال بونوئل در زندگی نامه خود نوشته است آنها دائما در حال جنگ با جامعه ای بودند که آنها را تحقیر می کرد و سلاح آنها برای این جنگ « رسوا کردن» بود. فیلم رسوا کننده سگ اندلسی نیزبه اسطوره سوررآلیست ها تبدیل شد. او در جایی دیگر از زندگی نامه اش اعتراف می کند که: « در اولین نمایش عمومی این اثر با جیب هایی پر از سنگ پشت صحنه ایستاده بودم تا اگر تماشاگران به فیلم اعتراض کردند سنگ بارانشان کنم.» سگ اندلسی اولین فیلم- مووی دست سازی است که بدون سرمایه گزاری استودیو ها وبا بودجه خیلی کم ساخته شد. این فیلم جد کارهای « جان کاساوتس» و فیلم های دیجیتال مستقل امروز به حساب می آید. بونوئل،این اسپانیایی فریفته جاذبه های پاریس، غرق در رویاها به محض ورود به سینما با به تمسخر گرفتن فیلمساز بزرگی مثل « آبل گانس» به جرگه سوررآلیست ها پیوست. او در چند روزی که در خانه دالی گذراند با او درباره رویاهایش صحبت کرد. به ویژه رویایی که در آن می دید یک تکه ابر باریک ماه را از وسط می برد مثل تیغی که کره چشمی را می برد. دالی متقابلا گفت که شب قبل یک دست پر از مورچه را در خواب دیده و اضافه کرد که چه اشکالی دارد اگر فیلمی درباره رویاهایشان بسازند. آنها فیلمنامه را با هم نوشتند و بونوئل، بودجه کم فیلم را از مادرش گرفت و آن را کارگردانی کرد. فیلمبرداری در ظرف چند روز تمام شد. بونوئل می گوید که هیچ نمایی نمی توانست در فیلم قرار بگیرد اگر توضیح منطقی برای آن وجود داشت. ما مجبور بودیم تمام درها را به روی آن تصاویر غیر منطقی، که اول از همه خود ما را متعجب می کرد باز کنیم بدون اینکه توضیح دهیم چرا؟ تصویری از ماه و به دنبال آن تصویری از مردی که با تیغ اصلاح چشم زنی را می برد،( واقعا چشمی بریده می شود، البته چشم یک گوساله یا یک خوک). دستی که موچه ها در آن می لولند و به دنبال آن مرد زن جامه ای سوار بر دوچرخه، موی زیر بغل، یک دست قطع شده در کف خیابان و چوبی که به آن ضربه می زند، یک تجاوز ***ی در فیلم صامت، زنی که با یک راکت تنیس از خود دفاع می کند. مرد مهاجم که یک پیانو را با نیرویی عجیب می کشد، دو مجسمه ظاهرا زنده فرو رفته در شن و خیلی نما های دیگر. برای توضیح فیلم کافی است نماها را به دنبال هم ردیف کنیم زیرا هیچ خط داستانی پیوند دهنده ای بین آنها وجود ندارد. تحلیل های بی شماری بر اساس عقاید فرویدی، مارکسیستی و یونگی برای فیلم شده است. بونوئل به همه آنها می خندد. بونوئل گفته است که بازیگر زنی که از پنجره بیرون را می نگرد، شاید رژه ارتش را تماشا می کند و شاید هم هیچ چیز را. در حقیقت نمای بعدی نشان می دهد که دوچرخه سوار « زن جامه»، از دوچرخه سقوط می کند و ما طبیعتا فرض می کنیم که زن از پنجره سقوط این شخص را دیده است. برای ما به عنوان تماشاگران معمولی، نمای پنجره و به دنبال آن نمای خیابان، بدون هیچ گونه ارتباط منطقی بین آنها غریبه است. در مثال دیگری ما می پنداریم که مرد پیانو را به همراه کشیش ها و الاغ های مرده در کف اتاق می کشد زیرا زن شهوت برانگیخته شده اش را با راکت تنیس پاسخ داده است. ولی بونوئل اعتقاد دارد که پیش آمدها هیچ ارتباطی با هم ندارند. میل و خواسته مرد پاسخ داده نشده است و در یک کنش کاملا بی ارتباط، او طناب ها را می گیرد و پیانو را می کشد. لوئیس بونوئل، «عصر طلایی»،دیگر فیلم سورآلیستی خود را در سال 1930، ساخت. این فیلم با اتهام توهین به مقدسات روبه رو شد و برای چندین سال توقیف گردید. بونوئل، به عنوان ناظر نسخه های اسپانیولی زبان فیلم ها، در « متروگلدن مایر» و « هالیوود» کار کرد. فیلم های زیادی در مکزیک ساخت که بعضی از آنها مثل « فراموش شدگان» و «زندگی تبهکارانه آرچیبالدو دلاکروز»، بسیار ارزشمند هستند. در سال 1961 او با « ویریدیانا» یک موفقیت جهانی کسب کرد و ظرف هفده سال بعد از آن فیلم های حیرت آور « انقراض فرشتگان»، «خاطرات یک خدمتکار»، « بل دِ ژور»، « میل مبهم هوس»،« فریبندگی مرموز بورژوازی»، « تریستانا» و آزادی خیال»، را یکی پس از دیگری ساخت. سگ اندلسی یک فیلم افشاگرانه است که به باورهای ناخودآگاه بیننده حمله می کند. این فیلم برهم زننده، باطل کننده و دیوانه کننده است، البته بدون هیچ منظوری. و «شما هرگز نمی دانید چه خواهید دید وقتی از پنجره بیرون را بنگرید.» 1 لینک به دیدگاه
beat 2373 اشتراک گذاری ارسال شده در 30 دی، ۱۳۹۱ The Innocents یک فیلم شاهکار واقعا دیدنی بود محصول 1961 کارگردان : جک کلایتون برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام 2 لینک به دیدگاه
maryam banoo 3238 اشتراک گذاری ارسال شده در 30 دی، ۱۳۹۱ Anna Karenina (آنا کارنینا) برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام نویسنده : Tom Stoppard (screenplay), Leo Tolstoy بازیگران: Keira Knightley, Jude Law , Aaron Taylor-Johnson خلاصه داستان : داستانی که در اواخر قرن نوزدهم و در طبقه مرفه روسیه اتفاق می افتد. آنا کارنینای اشراف زاده با کنت ورانسکی دولتمرد وارد یک رابطه عاشقانه می شود اما این روابط عاشقانه دردسرهای فراوانی دارد و... مانند فرانکنشتاین و هملت، «آنا کارنینا» نبز از آن آثار شاخص ادبی است که فیلمسازان دائماً به اقتباس از آن پرداخته اند. اولین نسخه ی سینمایی این کتاب یک فیلم صامت آلمانی محصول 1910 است که از آن موقع اثری ار آن پیدا نشده است. این فیلم کمی پیش از مرگ تولستوی اکران شد و کسی نمی داند وی فیلم را دیده است و اگر دیده چه نظری درباره ی آن داشته است. یکی از امیدهای اسکار امساله 3 لینک به دیدگاه
Shiva-M 8295 اشتراک گذاری ارسال شده در 30 دی، ۱۳۹۱ ARGO با توجه به سر و صدایی که این فیلم کرده بود، خیلی کنجکاو بودم ببینمش. فیلم از نظر تکنیک و ساختار فیلم خوب و قابل قبولیه، تعلیق لازم رو داره، ولی این همه توجه بهش فکر میکنم دیگه زیادیه. به نظر من فیلم معمولیی اومد، سیر داستان معمولی و مشخص بود و مخصوصا پایانش خیلی کلیشه اومد به نظرم. البته بر اساس یک داستان واقعی بود و فیلم سعی کرده بود که به واقعیات تاریخی وفادار بمونه (البته به نفع خودش بیشتر)، بازسازی که از کشور ایران شده بد نبود،جزییات رو در نظر گرفته بود،اما 1 سری اشکالات هم به ایرانیهای فیلم وارده (ما متوجه میشیم ولی از دید 1 خارجی کاملا خوب بازسازی شده) مثلا ایرانیهای فیلم اکثر قریب به اتفاقشون لهجه ها و بازیهای بدی دارن، بعضی جاها طراحی لباس ها بشدت مشکل داره،یا مثلا موسیقی عربیی که رو بعضی قسمتای فیلمه. و چون این فیلم در ایران اتفاق افتاده و سیاسی هست 1 نکته ی دیگه رو هم اضافه کنم، مثل همیشه تصویری که از ایرانیها و کلا مسلمانها نشون میده آزاردهندس ( حداقل برای من)، رسما ایرانیها رو عقب مانده، متحجر و خشونت طلب نشون میده، هرچند ابتدای فیلم چند بار جانبداری هم کرده از ایرانیها وسعی شده دیدگاه بیطرفانه ای داشته باشه و فقط به داستان اون فرار بپردازه ،ولی چهره ای که از ایران اون زمان نشون میده خیلی مخدوشه. در هر حال فیلم، فیلم خوش ساختیه، ولی به من حس خوبی نداد 1 لینک به دیدگاه
Shiva-M 8295 اشتراک گذاری ارسال شده در 30 دی، ۱۳۹۱ Anna Karenina (آنا کارنینا) نویسنده : Tom Stoppard (screenplay), Leo Tolstoy بازیگران: Keira Knightley, Jude Law , Aaron Taylor-Johnson خلاصه داستان : داستانی که در اواخر قرن نوزدهم و در طبقه مرفه روسیه اتفاق می افتد. آنا کارنینای اشراف زاده با کنت ورانسکی دولتمرد وارد یک رابطه عاشقانه می شود اما این روابط عاشقانه دردسرهای فراوانی دارد و... مانند فرانکنشتاین و هملت، «آنا کارنینا» نبز از آن آثار شاخص ادبی است که فیلمسازان دائماً به اقتباس از آن پرداخته اند. اولین نسخه ی سینمایی این کتاب یک فیلم صامت آلمانی محصول 1910 است که از آن موقع اثری ار آن پیدا نشده است. این فیلم کمی پیش از مرگ تولستوی اکران شد و کسی نمی داند وی فیلم را دیده است و اگر دیده چه نظری درباره ی آن داشته است. یکی از امیدهای اسکار امساله اگر اشتباه نکنم این فیلم فقط در بخش های بهترین طراحی لباس، صحنه و فیلمبرداری نامزد اسکار شده . 2 لینک به دیدگاه
The Developer 5478 اشتراک گذاری ارسال شده در 1 بهمن، ۱۳۹۱ looper 2012 فیلم موضوعیت قشنگ و داستان پیچیده ای داشت ولی به طور زیرکانه ای خیلی از جزئیات کارو به تصویر نکشید / در کل 6 از 10 به این فیلم میدم 1 لینک به دیدگاه
*lotus* 20275 اشتراک گذاری ارسال شده در 1 بهمن، ۱۳۹۱ فیلم annie hall محصول 1977 کاری از وودی آلن ،کارا و نوشته هاشو خیلی دوس دارم خیلی ملموسه 1 لینک به دیدگاه
Mahdis_13 121 اشتراک گذاری ارسال شده در 1 بهمن، ۱۳۹۱ "فیلم تسویه حساب" توی لاکی باکس خواهرم بود منم همین جوری اومدم نگاش کردم :5c6ipag2mnshmsf5ju3 کارگردانیش جالب بود. در مورد 4 زن بزهکاره که تازه از زندان آزاد شدن و با گیر انداختن مردای مجرد و پول دار ازشون پول کش میرن 2 لینک به دیدگاه
spow 44197 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 1 بهمن، ۱۳۹۱ فیلم تخم مار The Serpent's Egg اثری متفاوت از اینگمار برگمان بودن نام برگمان توی یک فیلم کافیه تا اثری خوب ودیدنی به شمار بیاد این فیلم خاص که جای خودشو داره تشابهات وحشتناکی از بابت سقوط اجتماعی ودگماتیسم ایده ال گرایی در جامعه تصویر شده وایران امروز وجود داره که دعوت میکنم خودتون حتما به تماشای این فیلم فوق العاده بنشینید 3 لینک به دیدگاه
H O P E 34652 اشتراک گذاری ارسال شده در 1 بهمن، ۱۳۹۱ one for the money 2012 فان بود لذت بردیم کاترین هیگل رو دوس دارم ، به ادم انرژی میده با بازی ش 3 لینک به دیدگاه
spow 44197 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 1 بهمن، ۱۳۹۱ فیلم متروپلیس محصول 1927 ساخته فریتز لانگ فیلمی مملو از استعاره ونماد من در مورد نقدی که در پی می اید داوری نمیکنم ولی یکی از شاهکارهای اکسپرسیونیسم سینما حرفها ونقدهای زیادی با خود دارد فیلم به دلایل مختلفی از بین رفته بوده وتقریبا یک چهارم فیلم بعدا با همان مضمون بازسازی شده است ولی اگر با سینمای لانگ اشنایی ندارید یکی از مشهورترین اثار تاریخ سینما مخصوصا سینمای المان وحوزه فیلم های جنایی وروانشناسی ساخته فریتز لانگ هست. فیلم M محصول سال 1931 که بقولی پدر تمامی قاتلان زنجیره ای سینما دراین فیلم متولد وپرداخته میشود شما را به مطالعه نقد اقای یوسفی در باره فیلم متروپلیس فریتز لانگ دعوت میکنم Metropolis کارگردان : فریتس لانگ فیلمنامه نویس : تئافون هاربو برمبنای داستانی نوشته خودش بازیگران: آلفرد آبل گوستاف فرولیخ بریگیته هلم رودولف کلاین – روگه فریتس راسپ و 750 بازیگر نقشهای فرعی و 30000سیاهی لشکر سیاه وسفید صامت فیلمبرداری در310 روز و 60شب طی سالهای 1925 و 1926 در استودیوهای اوفا هزینه تولید : 200 هزار دلار پخش در دهم ژانویه 1927 ( برلین ) مدت نمایش : 120 تا 155 دقیقه خلاصه فیلم: مترو پلیس شهری قرن بیست ویکمی است و رهبر صنایع آن « یون فردرسن » است . شهر به روش برده داری اداره میشود .حاکمان روی زمین در قصرها و کارگران زیرزمین زندگی می کنند. پسر یون« فردر» با حکومت پدرش موافق نیست .او طی یکی از گشت وگذارهایش در دنیای زیر زمینی به ماریا دل می بندد . ماریا دختری است که کارگران را به آرامش دعوت میکند تا پیامبری که نوید میدهد ظهور کند وعدالت وبرابری ایجاد شود. اما شورش به راه میافتد. نقد فیلم مترو پلیس چه فریتس لانگ بخواهد و چه نخواهد فیلمی فاشیستی است و کارکرد فاشیستی داشته است چه دلیلی بهتر از اینکه یوزف گوبلز و آدولف هیتلر آن را بسیار دوست داشته اند . مسئولیت اصلی تبدیل شدن متروپلیس به فیلمی فاشیستی به عهده تئافون هاربو همسر لانگ است که بعدها این خانم عضو حزب نازی شد . هاربو با تکیه بر سنت رمانتیکهای المانی داستانی مینویسد که بیش از هرچیزی به زندگی شهری معاصر اعتراض دارد وانسان را اسیر تنگنایی میداند که خود آفریده است . لانگ در قبال این مضمون منفعل نیست او با میزانسنی که به فیلم اعمال می کند ان را از چهارچوب اثری تبلیغی تا حدی در می آوردو به جائی می رساند که دررده فیلمهای منحصر بفردی مثل فیلم پیروزی اراده قرار میگیرد که به رغم مایه ضد بشری مورد ستایش قرار میگیرند. در زمانی که متروپلیس ساخته شد فیلمهائی که به عصیان جوانان علیه سنتهای بزرگسالان می پرداختند محبوبیت داشتند. . فون هاربو – با توجه به این محبوبیت فیلمنامه را نوشت . اگر چه لانگ مدعی است که فکر اصلی در عرشه یک کشتی که اورا به نیویورک می برده به ذهنش خطور کرده است ودرواقع متروپلیس نیویورکی اغراق شده است . با اینهمه هر نظری را قبول داشته باشیم این را باید بدانیم که آلمانیها می خواستند فیلمی بسازند که عظمت فیلمهای هالییودی را تحت الشعاع قرار دهد و از هر نظر از آنها برتر از کار دراید . اهمیت تصویری فیلم تا بدانجا است که ما در آزمایشگاه خیره کننده مخترع جزئیات دقیق ساخته شدن آدمک مصنوعی را میبینیم بی آنکه این صحنه کمکی به پیشبرد داستان بکند . طراحی صحنه در مترو پلیس کامل است .خود لانگ بارها اشاره کرده است که گوبلز و هیتلر بعد از تماشای متروپلیس تصمیم گرفتند که ریاست صنعت فیلم رایش سوم را به او واگذار کنند با وجود این باید اذعان داشت که فیلم ورای کارکردی فاشیستی کارکردی هنری نیز دارد زیرا بی بهره از مایه های همیشگی لانگ نیست مثل دوگانگی شخصیت انسان که در ماریای مصنوعی و ماریای واقعی که به خیر وشر میتوان تشبیه کرد نمایان میشود .یا مایه زایل شدن قدرت تشخیص مردم وقتی که دور هم جمع میشوند این را در صحنه ای میبینیم که شورش کارگران منجر به نابودی خانواده و محیط زیستشان شده است . قدرت فیلمسازی لانگ و بهره بردن از این قبیل تفکرات بود که همیشه اورا قادر به پاسخگوئی به منتقدان بیشمارش اعم از چپ یا راست میکرد او در واقع انتقادات گروهی را با نظرات گروهی دیگر پاسخ میداد . او در متروپلیس منشوری میسازد که هر طور به آن نور تابانده شود همانطور انعکاس می دهد. اکسپرسیونیسم اکسپرسیونیسم مکتبی در هنر بود که در اوایل قرن بیستم جنبشی را در نقاشی مجسمه سازی تئاتر ادبیات وبالاخره سینمای آلمان راه انداخت.معمولاً دفتر دکتر کالیگاری (روبرت وینه) را به عنوان اولین فیلم اکسپرسیونیستی تاریخ سینما محسوب میکنند. اما قبل از کالیگاری نیزدر فیلمهائی مثل دانشجوی پراگی برخی خصوصیات اکسپرسیونیستی قابل تشخیص است . اکسپرسیونیستها واقعیت خارجی دنیای دوروبر را کنار میگذاشتند تا واقعیت درونی آن را کشف کنند ابزارشان برای این رویکرد قبل از هرچیز طراحی صحنه ولباس شیوه بازیگری وفیلمنامه بود .به طوریکه فیلمساز اکسپرسیونیست از طریق دکورهای عجیب وغریب ،نورپردازی با کنتراست قوی حرکات وزوایای دوربینی خودنما وبازیهای اغراق آمیز ظاهر واقعیت را درهم میشکست وواقعیتی جدید خلق می کرد که اعتقاد داشت حقیقت دنیای معاصرش است . سینمای اکسپرسیونیسم آلمان در سالهای پس از جنگ جهانی اول به اوج رسید ودر اوایل دهه 1930 آرام آرام به فراموشی سپرده شد. مهمترین دلیل ظهور وسقوطش رامیبایست در وابستگی بیش از حد آن به اوضاع واحوال سیاسی واجتماعی آلمان دردهه 1920 جست وجو کرد .اکسپرسیونیسم مثل مکتب نئورآلیسم ایتالیا آینه تمام نمای دغدغه ها ،تشویشها وامیدهای مردم یک جامعه در یک دوره بود وبادگرگون شدن زمانه(نازیها که قدرت را به دست گرفتند)کارکردش را از دست داد. امااز آنجاکه بسیاری از دست اندرکاران سینمای اکپرسیونیستی بیشتر هنرمند بودند تاجامعه شناس اهل سیاست و... (میان فیلمسازان این مکتب از کمونیست آنارشیست سوسیالیست و... خبری نبود )آثاری را بوجود آوردند که فقط مصرف روز نداشتند . مشهورترین فیلمها وکارگردانان مکتب اکسپرسیونیسم عبارتند از : دفتر دکتر کالیگاری ( روبرت وینه ) گولم چگونه به دنیا آمد ( پاول وگنر کارل بوزه ) مرگ خسته (فریتز لانگ) پلکان عقبی(لئو پولدیسنر و پاول لنی) دکتر مابوزه قمارباز( فریتس لانگ ) نوسفراتو یک سمفونی وحشت ( فردریش ویلهلم مورنا) نیبلونگن (فریتز لانگ ) حقیرترین مرد( ف. و. مورنا ) مترو پلیس ( فریتز لانگ ) ام ( فریتز لانگ ) در مورد فریتز لانگ با نام اصلی فردریش کریستین آنتون لانگ در 12/5/1890 در اتریش به دنیا آمد او پسر آرشیتکتی اهل وین بود ابتدا به تحصیل معماری پرداخت وبعد به هنر وتاریخ هنر علاقمند شد طی سالهای ابتدائی دهه 1910 به روسیه شمال آفریقا وآسیا سفر کرد که بر حال وهوای فیلمهای دهه 1920 او تاثیر داشت لانگ با فیلمهائی که در اوایل دهه 1920 کارگردانی کرد در شمار بزرگترین فیلمسازان سینمای صامت آلمان در آمد و به نوعی هنرمند ملی شد اما نتوانست در اوایل دهه 1930 با نازیها کنار بیاید فیلمهایش توقیف شدند به هر طریق ممکن لانگ در زمان حکومت رایش سوم آلمان را ترک کرد وابتدا به فرانسه وسپس به آمریکا رفت . لانگ در آمریکا در سال 1935 تابعیت جدید را پذیرفت ودر طول بیست وپنج سال فیلمسازی در هالیوود با مشقات بسیار تعدادی شاهکار خلق کرد در سال 1956 در حالیکه لانگ سالها بود در آمریکا زندگی میکرد وحتی فیلمهای ضد نازی در کارنامه اش داشت به او میگفتند « سگ نازی» . لانگ در اواخر دهه 1950 به آلمان برگشت ودوسه شاهکار نیز در وطن خلق کرد اما وطن سابق نیز جای کارکردن نبود بردر ودیوار استودیوهائی که فیلمهای لانگ ساخته میشد خطاب به لانگ می نوشتند « یانکی برگرد به خانه ات ».ودر انتها در سال 1976 لانگ چشم از جهان فروبست . حیات حرفه ای لانگ را به راحتی میتوان به سه دوره تقسیم نمود : 1- دوره اول کار در آلمان از سال 1919 تا سال 1933 که وصیتنامه دکتر مابوزه ساخته شد 2- دوره کار در آمریکا که با فیلم خشم در سال 1936 آغاز وتا سال 1956 ادامه دارد که آخرین فیلم آمریکایی او « ورای شکی معقول » به روی پرده میرود. 3- دوره سوم که باز گشت به آلمان است وفیلمی دوقسمتی در هند و آخرین فیلمش هزار چشم دکتر مابوزه را میسازد وعملاً دوسال این دوره طول نمیکشد سالهای 1959 و 1960 تعدادی از فیلمهای این کارگردان: هاراگیری ، عنکبوتها ( فسمت اول) - 1919 عنکبوتها ( قسمت دوم ) ، ---- 1920 مرگ خسته ------ 1921 دکتر مابوزه قمارباز --- 1922 متروپولیس ------ 1927 جاسوسان ------- 1928 زنی در ماه -------- 1929 ام -------- 1931 وصیتنامه دکتر مابوزه ------- 1933 خشم ------ 1936 ادم فقط یکبار زندگی میکند -------- 1937 بازگشت فرانک جیمز ------- 1940 شکار انسان -------- 1941 جلادان نیز میمیرند -------- 1943 وزارت ترس --------- 1944 خیابان اسکارلت ------------ 1945 رازپشت در ------------ 1948 مزرعه بدنام ------------ 1952 تعقیب بزرگ --------------- 1953 هوس انسانی ------------- 1954 مونفلیت --------------- 1955 ورای شکی معقول --------------- 1956 ببر ایشناپور -------------- 1959 مقبره هندی -------------- 1959 هزار چشم دکتر مابوزه ------------ 1960 پ.ن این نوشته ها از یکسری منابع داخلی از مجلات بامداد و آیندگان سال 1358 که متون دست نوشته آقای بهزاد رحیمیان بوده و همچنین کتاب سینمای اکسپرسیونیسم و یکسری هم ترجمه متون خارجی گرد آوری شده است. 4 لینک به دیدگاه
IT Maryam 1201 اشتراک گذاری ارسال شده در 2 بهمن، ۱۳۹۱ گشت ارشاد. فیلم جالب و طنازی بود ! و فیلم نارنجی پوش. فیلمی با دیالوگ های به یادماندنی. 5 لینک به دیدگاه
H O P E 34652 اشتراک گذاری ارسال شده در 2 بهمن، ۱۳۹۱ دیشب دو تا فیلم دیدم : The lake house جالب بود ، خوشم اومد از پیچیدگیِ فیلم The paperboy 2012 اولاش خوب بود ، بازی نیکول کیدمن خیلی جالب بود و نقشی که بهش داده بودن آخراش خیلی ناجور بکش بکش شد، اصن از وقتی هیلاری (متهم به قتل) آزاد شد، فیلم خشونت ناک شد شب ساعت 2:30 تموم شد فیلم، قلبم تو دهنم بود :5c6ipag2mnshmsf5ju3 یارو روانی بود رسما 3 لینک به دیدگاه
beat 2373 اشتراک گذاری ارسال شده در 2 بهمن، ۱۳۹۱ El Topo یه فیلم سورئال وسترن!!!!! وقتی کارگردانش خودوروفسکی باشه باید بدونید با چه فیلمی طرفید!!!! برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام 4 لینک به دیدگاه
*lotus* 20275 اشتراک گذاری ارسال شده در 3 بهمن، ۱۳۹۱ little miss sunshine فیلم خوبو فانی بود از برندگان جایزه اسکار بوده امتیاز من 7.5 از 10:icon_gol: 4 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده