رفتن به مطلب

آشفته بازار محبت


ارسال های توصیه شده

ارسال شده در

حالا ...

 

کــــه آمــــده‌ای...

 

چتــــرتـــــــ را ...

 

ببنــــــــد...

 

در ایـــــــوان ایـــــن خــانــــــه ...

 

جـــز مهربـــــانی نمـــی‌بــــــارد ...!!

  • Like 4
  • پاسخ 785
  • ایجاد شد
  • آخرین پاسخ

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

ارسال شده در

بر تنِ زبرِ این کاغذ کاهی

 

چه نویسم که نازکی خاطرت را نیازارد؟

 

خواستم گِله ای کنم اما ...

 

 

 

 

فراموشش کن

 

حالت خوب است؟!....:icon_gol:

  • Like 3
ارسال شده در

گـــوش اگـــر ...

گــوش تـــو ...

و..

نـــالـــه اگـــر ..

نـــالــه من ..

ان چــــه البتـــه ...

بــه جـــایی نــرســـد...

فریـــاد استـــ ...

  • Like 4
ارسال شده در

دیـــوانه نمی گــویــد

دوستتـــ دارمـــ ..

دیــوانه می رود ..

همـــه دوست داشتــن را...

بــه هــر زحمتـــی ..

از هـــر دری ..

جمــع می کنـــد...

می زنـــد زیــر بغـــل ..

می ریــزد پــای کســـی کــه ...

قـــرار نیستـــ بفهمـــد ..

دوستـــش دارد ...

  • Like 4
ارسال شده در

بــــه ...

 

بــــــاران بـــی امـــــان ...

 

بــــــگو :

 

دل اگــــــر دل باشـــــد ...

 

آبــــــ ..

 

از آســـــیاب ...

 

علاقــــــه اش ..

 

نمــــی افـــــتد...

  • Like 4
ارسال شده در

بافه های رویایم را...

 

آنچنان بلند به هم می تنم...

 

تا بتوانم از اعماق خیال...

 

به بلندای واقعیت بکشانمت...

  • Like 3
ارسال شده در

گل من گاهی بداخلاق و کم حوصله و مغرور بود

 

اما ماندنی بود . ..

 

این بودنش بود که

 

او را تبدیل به گل من کرده بود . . . :icon_gol:

  • Like 4
ارسال شده در

آمدی جانم به قربانت ولی ناشتا چرا ؟

ما که صبحانه نداریم ، پس گشنه بمان ...

.

.

.

خوب بید !!!:ws3:

  • Like 4
ارسال شده در

اما من،

بہ دانستن از تو نیازمندم،

دریغ مکن.

بگو ھرلحظہ

کجایی،چہ میکنی؟

تا بدانم آن لحظہ

کجا باشم،چہ کنم؟

  • Like 4
ارسال شده در

آشفتگی دارد غوغا می کند در لا به لای نبودنت...

به جای اینکه دور و برم خلوت شود.... شلوغ شده...

شاید یادم برود محبت تو...

  • Like 4
ارسال شده در

بهانه های دنیا تو را از یادم نخواهد برد

من تو را در قلبم دارم نه در دنیا ....

  • Like 5
ارسال شده در

به آنان که

 

به شوریده حالی ات می خندند

 

بگو

 

اگر راست می گویند

 

یک آیه مانند چشمانش بیاورند...!

  • Like 7
  • 2 هفته بعد...
ارسال شده در

افسانه ها را رها کن...

دوری و دوستی کدام است؟

فاصله هایند که دوستی را میبالند...

تو اگر نباشی ، دیگری جایت را میگیرد...

 

به همین سادگی...

  • Like 5
ارسال شده در

چه بگویم برایت

از دلتنگی هایم؟

از نا گفته هایم؟

یا از ذوق بی حدو اندازه ام

از شکوه نگاه پر مهرت

که مرا دمی میمیراند و دوباره دگرگون می سازد

و دمی مرا زنده میکند و عشق تو را نثارم

  • Like 4
ارسال شده در

اصلاً می‌آیی خورشید را

پس بفرستم برای خدا

و تو ببينی که حضورت کافی‌ست؟

 

  • Like 3
ارسال شده در

چه ساده اما زیبا دل باختیم

چه زود و با یک نگاه

اما

هیچ چیز محکمی هم جلودار این دوست داشتن بین من و تو نیست

می خواهمت

می خواهی مرا

اما

غرور را چه کنیم؟

کلمه ی جالب غرور با آن محتوای پوچ نمی گذارد حتی نگاههایمان , چه برسد به نفسهایمان به هم نزدیک شوند

تمام گلایه ام از غرور است

ای غرور تا عمر دارم نفرینت می کنم

  • Like 4
ارسال شده در

حوالی ساعت التماس ! همسفر خوابم باش...

وسوسه صرف لب هایت / چنگ مو هایت / لمس احساست را ...

 

به خوابم ببخش ...

 

...

مدت هاست ، تو را کم دارد این تن ...

  • Like 5
ارسال شده در

فراموش کردنت

 

برایم مثل آب خوردن بود ..

 

از همان آب هایی که میپرد توی گلو

 

و سالها سرفه میکنیم ..

  • Like 4
ارسال شده در

مـی گـــویــنــد ســـــاده ام !

مـی گــویـــنـــد تــــو مــــرا بــا

یــکـــــ جـمـــــلـــه ...

یــکـــــ لـبــــخــنـــد ...

بــه بــازی مـی گـیــــری !

مـی گـــویـنــــد تـــرفـنــدهـــایـتــــــ ـ ، شــیـطـنــت هــــایـتــــــــ ...

و دروغ هـــایــتــــــ را نـمــی فـهـمــــم !

مـی گــویـنـــد ســــاده ام ...

امــا تـــــو ایـن را بــاور نـکــن !

مــــن فـــــقــــــط دوســـتـــت دارم ...

هـمــیــــــن !

و آنــــهــا ایــــن را نــمــی فــــهـمـنــــد ...!!!

  • Like 2
ارسال شده در

اما

با این همه

تقصیر من نبود ...

که با این همه امید قبولی

در امتحان سادهْ تو رد شدم ...

اصلاً نه تو ، نه من !

تقصیر هیچ کس نیست...

از خوبی تو بود

که من

بد شدم

  • Like 2

×
×
  • اضافه کردن...