رفتن به مطلب

آشفته بازار محبت


*mishi*

ارسال های توصیه شده

  • پاسخ 785
  • ایجاد شد
  • آخرین پاسخ

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

آرام میروم

آنچنان آرام که ندانی کی رفته ام

اما وقتی جای خالیه مرا ببینی

آنچنان سخت رفته ام

که تمام عمر زمان رفتنم را فراموش نکنی.....!

لینک به دیدگاه

همین که

 

بیایی و از کنارم رَد شوی

 

کافیست،

 

مــــــرا

 

به آرامش میرساند

 

اصطـــکاکِ

 

ســــــــــــایه هایمان...!!

لینک به دیدگاه

به سراغ من اگر میایی

 

تند و آهسته چه فرقی دارد؟؟؟

 

توبه هرجور که دلت خواست بیا....

 

مثل سهراب دگر جنس تنهایی من

 

چینی نیست

 

که ترک بردارد!

 

دگر از سنگ شده چینی نازک تنهایی من...

لینک به دیدگاه

امروز با هم بودن را تجربه می کنیم و شاید فردا به یاد هم بودن را، پس امروز را بیا زیبا زندگی کنیم، به حرمت خاطرات فردا!

لینک به دیدگاه

واژه ها ...

 

قـــــد نمی دهند ...

 

ارتفاع دلـــــتنگی ام را ...

 

من فقط ...

 

سایه ی نبودن تو را ...

 

بر سر شعـــــر ...

 

مستدام می کنم ...

لینک به دیدگاه

وضو میگیرم با حُرم نفس هایت

تا به هنگام عبادتِ عشق معطر باشم

و میخوانم کتاب مهربانی را

تا بیاموزم ابراز مهر و محبت را

و یاد دهم چگونه عاشق بودن

و عاشق ماندن را....

لینک به دیدگاه

گاهی وقتا

انقدر به يكی خوبی مي كنی كه ديگه فكر مي كنه اين مهربونيا وظيفته...

اونوقته كه يه چيزی ته دلت مي شكنه...

انقدر جواب مهربونياتو با نامهربونی ميده... و انقدر احساس و فكر و قلبتو به بازی می گيره.. ...

كه كم كم حس تو هم عوض ميشه...

دوباره غرورت واست مهم ميشه....

ديگه حاضر نيستي به خاطرش غرورتو بشکنی..

ديگه با نگاه كردن به چشاش دلت هری نمی ريزه..

لینک به دیدگاه

دنیا را ببین ......بچه بودیم از آسمان باران می امد،

بزرگ شده ام ازچشمهایمان می آید.

بچه بودیم درد ودل را با هزار ناله میگفتیم، همه میفهمیدند

بزرگ شده ایم ،درد و دل را به صدزبان میگوییم ،

اما هیچ کسی نمیفهمد .....

لینک به دیدگاه

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
کسی باش که عمری با تو بودن، یک لحظه، و لحظه ای بی تو بودن، یک عمر باشد .

لینک به دیدگاه

من همان اندازه

دلواپس شادمانی تو ام

که تو

دلواپس شادمانی من ...

اگر تو خاطری آسوده نداشته باشی

من هم آسوده خاطر نخواهم بود .

"جبران خلیل جبران

در دفتر یادداشت های ماری هاسکل

۲۷ مه ۱۹۲۳ "

لینک به دیدگاه

چرا این گونه است؟

 

نمی دانم چرا این گونه است

 

وقتی نگاه عاشق کسی به توست میبینی

 

اما دلت بسته به مهر دیگری است بی اعتنا

 

می گذری و عاشقانه به کسی مینگری که دلش

 

پیش تو نیست...

لینک به دیدگاه
  • 2 هفته بعد...
  • 2 هفته بعد...

چه جالب

ناز را ميکشيم

آه را مي کشيم

انتظار را مي کشیم

فرياد را مي کشیم

درد را مي کشیم

ولي بعد از اين همه سال آنقدر نقاش خوبي نشده ايم

که بتوانيم

دست بکشيم

لینک به دیدگاه

ما زهر صاحب دلی یک رسته فن آموختیم

عشق از لیلی و صبر از کوه کن آموختیم

گریه از مرغ سحر ، خود سوزی از پروانه ها

صد سرا ویران شد تا ساختن آموختیم

 

لینک به دیدگاه

به گفتگو بپیوندید

هم اکنون می توانید مطلب خود را ارسال نمایید و بعداً ثبت نام کنید. اگر حساب کاربری دارید، برای ارسال با حساب کاربری خود اکنون وارد شوید .

مهمان
ارسال پاسخ به این موضوع ...

×   شما در حال چسباندن محتوایی با قالب بندی هستید.   حذف قالب بندی

  تنها استفاده از 75 اموجی مجاز می باشد.

×   لینک شما به صورت اتوماتیک جای گذاری شد.   نمایش به صورت لینک

×   محتوای قبلی شما بازگردانی شد.   پاک کردن محتوای ویرایشگر

×   شما مستقیما نمی توانید تصویر خود را قرار دهید. یا آن را اینجا بارگذاری کنید یا از یک URL قرار دهید.


×
×
  • اضافه کردن...