shaden. 18583 اشتراک گذاری ارسال شده در 20 دی، ۱۳۸۹ تمام هستی ام را برگی کن! بر درختی بیاویز! خودت باد شو! بر من بوز! به زمینم بیانداز! خدا که شدی و از من گذر کردی ... خیالم راحت می شود جای پای تو، مرا و همه هستی مرا تقدیس می کند! 6 لینک به دیدگاه
- Nahal - 47858 اشتراک گذاری ارسال شده در 20 دی، ۱۳۸۹ دلتنگی هایم را با کدام قایق خیالی روانه دل دریائیت کنم تا بدانی دلتنگتم 6 لینک به دیدگاه
- Nahal - 47858 اشتراک گذاری ارسال شده در 20 دی، ۱۳۸۹ باز باران بی ترانه گریه های بی بهانه میخورد بر سقف قلبم باورت شاید نباشد خسته است این قلب تنگم 7 لینک به دیدگاه
MEMOLI 8954 اشتراک گذاری ارسال شده در 6 بهمن، ۱۳۸۹ باران با قدمهای من و یاد ِ تو چه خوب بازی می کند ... 11 لینک به دیدگاه
MEMOLI 8954 اشتراک گذاری ارسال شده در 17 اسفند، ۱۳۸۹ ماه که همیشه پشت ابر نمی ماند ... گاهی پشت دستان تو می ماند ... وقتی گریه می کنی ... 11 لینک به دیدگاه
Sanaz. 445 اشتراک گذاری ارسال شده در 7 فروردین، ۱۳۹۰ خیس از تمام باران هایی که از سرم گذراندی پر می شوم در این اتاق و خالی می کنم تو را از کنار تمام عکس هایم پشت می کنم به هر چه دیوار که قاب عکست را میخ کرده بود هنوز گاهی پرت می شوم در آینه ای که نبودنت را به رویم می آورد تو اما خاطرت جمع باشد می خواهم از روی بندهای این دفتر تمام خاطراتمان را جمع کنم اگرچه هربار نگاه می کنم دوباره باران می گیرد تو اما خاطرت جمع باشد! 5 لینک به دیدگاه
sweetest 4756 اشتراک گذاری ارسال شده در 9 فروردین، ۱۳۹۰ گریستن را گاهی توان آن نیست که ترجمه اندوه آدمی باشد ... 3 لینک به دیدگاه
- Nahal - 47858 اشتراک گذاری ارسال شده در 16 فروردین، ۱۳۹۰ برگشتنت همان قدر محال است که خیال می کردم رفتنت . . . سارا شاهدی 5 لینک به دیدگاه
تینا 15116 اشتراک گذاری ارسال شده در 16 فروردین، ۱۳۹۰ مرا هزار امید است هر هزار تویی 7 لینک به دیدگاه
- Nahal - 47858 اشتراک گذاری ارسال شده در 16 فروردین، ۱۳۹۰ خستهام خیلی خسته به من جایی بدهید میخواهم بخوابم یک تخت خالی یک دنیای خالی یک قلب خالی… سارا محمدی اردهالی 10 لینک به دیدگاه
zahra22 19501 اشتراک گذاری ارسال شده در 17 فروردین، ۱۳۹۰ گاهي وقتها چقدر ساده عروسک مي شويم نه لبخندمي زنيم نه شکايت مي کنيم فقط احمقانه سکوت مي کنيم 7 لینک به دیدگاه
- Nahal - 47858 اشتراک گذاری ارسال شده در 17 فروردین، ۱۳۹۰ چه ساده بودم که بی تو شکستم .... 6 لینک به دیدگاه
JU JU 7193 اشتراک گذاری ارسال شده در 18 فروردین، ۱۳۹۰ امشب، تا صبح بیدارم نمیدونم از کجا این جمله یادمه و چطور شنیدم، خوندم، هر نوشتهی دیگه، یا هر چیز دیگه، بگذریم، امشب تا صبح بیدارم داره صبح میشه البته به یاد اون شبها، تلفنی که به جای زنگ خوردن، یک نور درخشان داشت، و خیلی حرفای دیگه. به یاد ِ آرامترین آرام ِ من! امشب، تا صبح بیدارم احساس ِ سردی عمیقی میکنم، گاه این سکوت بدجور آدم رو فرا میگیره، خواستم بنویسم، شاید خونده بشه، شاید اندک امیدی باقی مونده باشه، شاید، این نقش من، عوض بشه و رنگ و بوی شیرینی به خودش بگیره قلبم آرام ندارد، بدجور میتپد و این تپیدنش، دردی رو در سینهم ایجاد میکنه، و حال آهنگ Lost Control که باری دیگر، صدای اسپیکر رو بالا برد! Yes, I am falling... how much longer 'till I hit the ground? I can't tell you why I'm breaking down. Do you wonder why I prefer to be alone? Have I really lost control? و زندگی به من خیانت کرد! بگذریم از اون عید میگذره چند وقت، همون مسافرت، همون فردای ِ بعد از مسافرت، و خیلی اتفاقات ِ دیگه، و این همه روزها که گذشت، و سالها و ساعتهایی که میآیند، و شاید به همین منوال بگذرند. یک توکل به خدا، خدایی که میگه فریاد بزنید، ولی گویا صدایم اون خشونت لازمه رو نداره، و شاید یا من درک نمیکنم، یا نمیفهمم خدایم چه سرنوشتی برام میخواد رقم بزنه، ولی تنها چیزی که میدونم، جواب تمامی سوالاتم رو باید بگیرم! این زندگی تموم میشه بالاخره، میگذره، با بد کردن، خوب کردن، شکستن، خاطرهها، عشقبازی بازی با خاطرات و زندگینامهی خود رو مینویسم، عشقبازی با خاطراتم میخواهم بخوابم، و میخواهم بدانم، فردا چه روزی خواهد بود و چگونه شروع خواهد شد! و امشب، در انتظار یک کابوس دیگر، برای اضاف شدن به کابوسهای شبانهام، سیاهیهای روزهای ِ زندگی ِ من و .... 8 لینک به دیدگاه
MEMOLI 8954 اشتراک گذاری ارسال شده در 18 فروردین، ۱۳۹۰ . . . دیگر حتی ساده ترین بغض ها هم از گلویم پایین نمیروند ... 9 لینک به دیدگاه
sweetest 4756 اشتراک گذاری ارسال شده در 22 فروردین، ۱۳۹۰ دلم می لرزد و چشمانت چه بارانی ست نگاهت.... 3 لینک به دیدگاه
- Nahal - 47858 اشتراک گذاری ارسال شده در 22 فروردین، ۱۳۹۰ ریه ها در زحمت... ناشناسی دیروز عمودی راه می رفتمات و مبهوت معمای حیات!... ناشناس در امروز، افقی خوابیده است باز مبهوت معمای حیاتی دیگر ریه ها آسوده! "حسین پناهی" 4 لینک به دیدگاه
خاله 3004 اشتراک گذاری ارسال شده در 22 فروردین، ۱۳۹۰ کسی در چشمان ِ تو مرا دوست دارد. 5 لینک به دیدگاه
تینا 15116 اشتراک گذاری ارسال شده در 22 فروردین، ۱۳۹۰ غربت من هرچی که هست از با توبودن بهتره............ 8 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده