رفتن به مطلب

شعرهای لعنتی ...!


خاله

ارسال های توصیه شده

ای وای بر اسیری کز یاد رفته باشد/ در دام مانده باشد صیاد رفته باشد.........:ws44:

  • Like 4
لینک به دیدگاه
  • پاسخ 353
  • ایجاد شد
  • آخرین پاسخ

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

سیـــــ ـــــــ ـــــگــــــار داریـــد؟؟؟

 

میخـــواهـــم خـــاطـــره دود کـــنـــمــ ــــ ....!!!!

  • Like 6
لینک به دیدگاه

نگرانم ! براي روزهايي که ميايند تا از تو تاوان بگيرند و تو را مجازات کنند

نگرانم ! براي پشيماني ات، زماني که هيچ سودي ندارد

نگرانم برای عذاب وجدانت ، که تو را به دار میکشد و می کشد

روزگاري رنج تو رنجم بود

اما روزها خواهند گذشت

...

و تو آري تو

آنچه را به من بخشيدي

ز دست ديگري باز پس خواهي گرفت

و آنچه که من به تو بخشیدم ، هیچگاه نخواهی یافت !!

اسم تو، صورت تو ،و ياد تو

تنها این چيز ها را بخاطر من می آورد:

دروغ و دورویی و ذلت ...

تو يک دوست را از دست دادي و من دشمنم را شناختم

  • Like 7
لینک به دیدگاه

سیگار بهـانه است...

برای به آتش کشیدن ذره ذره ی التهاب فروخفته ی درونم ...

لعنـت به این تاریکی ...

درد‌های آتش گرفته ی مرا فـاش میکند ...!

همه این جا خـواب اند حتی خیـالت ...

و من باز عمیقتر پـک میزنم ...

تا خاکستر کنم رویاهای بر باد رفــته‌ام

  • Like 7
لینک به دیدگاه

طعم تلخ سیگار و شرابو دوست دارم....تلخ مثل آخرین بوسه ی لعنتی ما....تلخ مثل آخرین دروغ تو که باز هم همو می بینیم...تلخ مثل نبودنت.....

  • Like 6
لینک به دیدگاه

لعنت به بعضی آهنگــــا . . .

 

بــه بعضی خیابونــــا . . .

 

بــه بعضی حرفـــــا . . .

 

لعنتیا آدمو میبرن به روزایـــی . . .

 

کــــه واســـه از بیــن بــردنـش تـو ذهـنـت . . .

 

داغون شــــــدی .....!!!

  • Like 8
لینک به دیدگاه

بی تو اندیشیده ام کمتر به خیلی چیزها ...

می شوم بی اعتنا دیگر به خیلی چیزها ...

تا چه پیش آید برای من نمی دانم هنوز ...

دوری از تو می شود منجر به خیلی چیزها ...

غیر معمولیست رفتار من و شک کرده است ...

چند روزی می شود مادر به خیلی چیزها ...

نامه هایت .. عکسهایت .. خاطرات کهنه ات ..

می زنند اینجا به روحم ضربه خیلی چیزها ..

هیچ حرفی نیست دارم کم کم عادت میکنم ..

من به این افکار زجر آور .. به خیلی چیزها ...

می روم هرچند بعد از تو برایم هیچ چیز ...

بعد من اما تو راحت تر به خیلی چیزها ...

(نجمه زارع)

  • Like 5
لینک به دیدگاه

یادت هست؟!

جــناق می شکــستیم می گــفتیم: "یــادم تــــو را فرامــــوش"

ولی امـــــــروز

تمــام استخوانهـــــایم شکــــــــسته ...

باز هــم تو را فراموش نکردم

  • Like 3
لینک به دیدگاه

[h=6]تو را زمانی از دست دادم

 

كه میان روزمرگی هایت گم شدم

 

و تو فرصت آن را نداشتی

...

كه دلتنگم باشی

 

عجب از من

 

تمام دلمشغولی ام تو بودی

 

تمامی دقایقم با تو می گذشت

 

در لابه لای دفتر خاطراتت به دنبال خود گشتم

 

نبودم

 

هیچ صفحه ای نشان از من نداشت

 

برگه های خالی بسیار بودند

 

پاك شده بودم

 

از صفحه زندگی ات[/h]

  • Like 3
لینک به دیدگاه

[h=6]نه به دیروزهایی که کاش بودی فکر می کنم...

و نه به فرداهایی که "شاید" بیایی .....

می خواهم امروز را زندگی کنم .....

خواستی باش ... خواستی نباش.....[/h]

  • Like 4
لینک به دیدگاه

من به تو معتادم

باید دلم را ترک کنم

 

خیالم را نابینا

افکارم را ناشنوا

و دست هایم را بی سرنوشت

و دست آخر

کمی باران می خواهم

که اگر بوی تو را

از من بشوید

و مثل آخرین برگ پائیزی

سرد و بی طپش

از تنت رها سازد

من به تو معتادم

 

پرویز صادقی

 

  • Like 3
لینک به دیدگاه

[h=6]پاییز آمده است پشتِ پنجره ، بیا برویم کمی قدم بزنیم......

نگران نباش! دوباره بازمی‌گردانمَت ..... به قاب عکس ......![/h]

  • Like 1
لینک به دیدگاه

×
×
  • اضافه کردن...