Ali.Fatemi4 22826 ارسال شده در 16 دی، 2011 ای وای بر اسیری کز یاد رفته باشد/ در دام مانده باشد صیاد رفته باشد......... 4
Ssara 14641 ارسال شده در 17 دی، 2011 سیـــــ ـــــــ ـــــگــــــار داریـــد؟؟؟ میخـــواهـــم خـــاطـــره دود کـــنـــمــ ــــ ....!!!! 6
- Nahal - 47858 ارسال شده در 17 دی، 2011 بی خبـر می روی ! من سر در گــُم ِ این رفتن زمینُ زمـان را لعنت می کنم 7
sweetest 4756 ارسال شده در 17 دی، 2011 نگرانم ! براي روزهايي که ميايند تا از تو تاوان بگيرند و تو را مجازات کنند نگرانم ! براي پشيماني ات، زماني که هيچ سودي ندارد نگرانم برای عذاب وجدانت ، که تو را به دار میکشد و می کشد روزگاري رنج تو رنجم بود اما روزها خواهند گذشت ... و تو آري تو آنچه را به من بخشيدي ز دست ديگري باز پس خواهي گرفت و آنچه که من به تو بخشیدم ، هیچگاه نخواهی یافت !! اسم تو، صورت تو ،و ياد تو تنها این چيز ها را بخاطر من می آورد: دروغ و دورویی و ذلت ... تو يک دوست را از دست دادي و من دشمنم را شناختم 7
*mishi* 11920 ارسال شده در 18 دی، 2011 سیگار بهـانه است... برای به آتش کشیدن ذره ذره ی التهاب فروخفته ی درونم ... لعنـت به این تاریکی ... دردهای آتش گرفته ی مرا فـاش میکند ...! همه این جا خـواب اند حتی خیـالت ... و من باز عمیقتر پـک میزنم ... تا خاکستر کنم رویاهای بر باد رفــتهام 7
rezanassimi 9036 ارسال شده در 18 دی، 2011 خاطره هایت در ذهنم انقدر واقعیند که گویی واقعا اتفاق افتاده اند ... 5
rezanassimi 9036 ارسال شده در 18 دی، 2011 لعنت به تو ! خاطراتی رو برام زنده کردی که برای پاک کردنش زجر کشیده بودم... 4
PinkGirl 1453 ارسال شده در 20 دی، 2011 بدم میآید از نالههای شاعرانه یا زودتر بیا یا برو بمیر! (رضا کاظمی) 6
*mishi* 11920 ارسال شده در 25 دی، 2011 گـوش کن لعنـتي اين که من مي کـشم، درد بـي تو بودن نيـست! تـاوان با تو بـودن است 4
*mishi* 11920 ارسال شده در 25 دی، 2011 طعم تلخ سیگار و شرابو دوست دارم....تلخ مثل آخرین بوسه ی لعنتی ما....تلخ مثل آخرین دروغ تو که باز هم همو می بینیم...تلخ مثل نبودنت..... 6
*mishi* 11920 ارسال شده در 29 دی، 2011 لعنت به بعضی آهنگــــا . . . بــه بعضی خیابونــــا . . . بــه بعضی حرفـــــا . . . لعنتیا آدمو میبرن به روزایـــی . . . کــــه واســـه از بیــن بــردنـش تـو ذهـنـت . . . داغون شــــــدی .....!!! 8
- Nahal - 47858 ارسال شده در 2 بهمن، 2011 بی تو اندیشیده ام کمتر به خیلی چیزها ... می شوم بی اعتنا دیگر به خیلی چیزها ... تا چه پیش آید برای من نمی دانم هنوز ... دوری از تو می شود منجر به خیلی چیزها ... غیر معمولیست رفتار من و شک کرده است ... چند روزی می شود مادر به خیلی چیزها ... نامه هایت .. عکسهایت .. خاطرات کهنه ات .. می زنند اینجا به روحم ضربه خیلی چیزها .. هیچ حرفی نیست دارم کم کم عادت میکنم .. من به این افکار زجر آور .. به خیلی چیزها ... می روم هرچند بعد از تو برایم هیچ چیز ... بعد من اما تو راحت تر به خیلی چیزها ... (نجمه زارع) 5
Ssara 14641 ارسال شده در 5 بهمن، 2011 پایان راه کاملا پیداست می دهم قابش کنند خاطره هایت را به رســـــــم یادگاری ...!!! 5
*mishi* 11920 ارسال شده در 5 بهمن، 2011 یادت هست؟! جــناق می شکــستیم می گــفتیم: "یــادم تــــو را فرامــــوش" ولی امـــــــروز تمــام استخوانهـــــایم شکــــــــسته ... باز هــم تو را فراموش نکردم 3
taghdir 2528 ارسال شده در 5 بهمن، 2011 [h=6]تو را زمانی از دست دادم كه میان روزمرگی هایت گم شدم و تو فرصت آن را نداشتی ... كه دلتنگم باشی عجب از من تمام دلمشغولی ام تو بودی تمامی دقایقم با تو می گذشت در لابه لای دفتر خاطراتت به دنبال خود گشتم نبودم هیچ صفحه ای نشان از من نداشت برگه های خالی بسیار بودند پاك شده بودم از صفحه زندگی ات[/h] 3
taghdir 2528 ارسال شده در 5 بهمن، 2011 [h=6]نه به دیروزهایی که کاش بودی فکر می کنم... و نه به فرداهایی که "شاید" بیایی ..... می خواهم امروز را زندگی کنم ..... خواستی باش ... خواستی نباش.....[/h] 4
- Nahal - 47858 ارسال شده در 6 بهمن، 2011 من به تو معتادم باید دلم را ترک کنم خیالم را نابینا افکارم را ناشنوا و دست هایم را بی سرنوشت و دست آخر کمی باران می خواهم که اگر بوی تو را از من بشوید و مثل آخرین برگ پائیزی سرد و بی طپش از تنت رها سازد من به تو معتادم پرویز صادقی 3
- Nahal - 47858 ارسال شده در 6 بهمن، 2011 من لقمه ی بزرگتر از دهانت بودم برای همین مرا خُرد می کردی ! 4
taghdir 2528 ارسال شده در 6 بهمن، 2011 [h=6]پاییز آمده است پشتِ پنجره ، بیا برویم کمی قدم بزنیم...... نگران نباش! دوباره بازمیگردانمَت ..... به قاب عکس ......![/h] 1
ارسال های توصیه شده