رفتن به مطلب

لبخند ميزند ... تلخ !


ارسال های توصیه شده

ارسال شده در

حالا که نگاهت میکنم

 

چشمهایم هیچ حرفی برای گفتن ندارند ...

 

ســرد ِ ســــرد !

  • Like 34
  • پاسخ 400
  • ایجاد شد
  • آخرین پاسخ

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

ارسال شده در

می گویم نمی شود صبح زود

 

یکی بیاید و بگوید

 

به خدا هر چه بود تمام شد !

 

تمام ...

  • Like 28
ارسال شده در

حرف دیگری نیست

جز همان مثلا حقیقتی

که آب پاکی تنهایی را

روی دست همه ی آرزوهای بی دلیل ریخت !

کجای این راه بی چراغ را

اشتباه آمدم

که حقیقت اینگونه تاریک شد ؟!...

بازی خوبی نیست

بازنده که همیشه منم !

برنده اما

تو نیستی ...

  • Like 22
ارسال شده در

گاهی رفتن

برای همیشه می رود

و ماندن

می ماند برای همیشه ی ما !

حالا

تو رسیده ای

راه مانده است

و ماییم

که پا به پای پاییز

زرد خواهیم شد ...

  • Like 21
ارسال شده در

خیلی قشنگ بودن ممنون...

  • Like 10
ارسال شده در

باران را از کسی نخریده بودیم

از کسی وام نگرفته بودیم

خودمان چیده بودیم از آسمان

و آورده بودیم

تا در خانه در گلدان بکاریم ...

تو می‌خواستی

بارانی داشته باشیم از آن خودمان

مثل مبل، میز، صندلی و فرش زیر پایمان !

باران را در گلدان کاشتیم

سبز شد

بزرگ شد و تمام خانه را گرفت

خانه‌مان کوچک بود

باران دیوارها را شکست و بیرون رفت

فرش، مبل، میز و صندلی

و تمام وسایل خانه‌مان را با خود برد !

من ماندم و تو

که می‌خواستی بارانی داشته باشیم

از آن خودمان

مثل خانه‌ای که داشتیم ...

 

ضیاءالدین ترابی

  • Like 20
ارسال شده در

پرسید بهشتِ تو کجاست؟!

گفتم ...

بهشت من جایی ِ که هیچ نگرانی و ترسی برای از دست دادن دوست داشتنی‌هام نداشته باشم !

جایی که من باشم و دوست داشتنی‌هام و یک دنیا آرامش ...

همین ...

.

.

.

سرش رو بلند کرد و گفت ...

پس مطمئنا الان توی جهنم هستی !!!

  • Like 20
ارسال شده در

میدانم ...

 

میدانم می آیی ...

 

هر چند دیر ...

 

دیر و زودش با تو ...

 

ولی سوخت و سازش با خدا ...

  • Like 20
ارسال شده در

ذوب شدم از سردی این تکرار ...

عادتت را

از جان لحظه هايم بردار !

خسته ام

نمی رسم به بهار ...

پاییز بهانه ی خوبیست

به دست باد مرا بسپار ...!

 

مریم تقوی

  • Like 20
ارسال شده در

شاید وقتی دیگر

شاید روزی بهتر

امروز برای با تو بودن

کمی دیرم !

.

.

.

شاید روزی بهتر ...

  • Like 18
ارسال شده در

تو در میان این سطرها دراز کشیده ای

سرانجام به خواب خواهی رفت !

روزی که سکوت در میان هر هجا سکنی کند

و من نقطه ای را که آغاز تمام پایان هاست

در آخر این سطر ها خواهم گذاشت ...

  • Like 11
ارسال شده در

سالها پيش

 

بادبادك ميساختيم

 

بعد از سالها

 

هنوز

 

بادبادك ميسازيم !

 

حالا

 

بچه بوديم

 

بزرگ شديم

 

يا بزرگ بوديم

 

بچه شديم;

 

بادبادك ها ميدانند ...!

  • Like 13
ارسال شده در

آمد کنار پنجره

مثل هر روز کرکره ها را کشید

طبق معمول برای گنجشکها و یاکریم ها

خرده نان ریخت

و به شمعدانی ها آب داد ...

کاملا غیر منتظره اما

کاملا غیر منتظره

به من لبخند زد

و رفت پی کارش !

اما نمی دانم چه شد که فکرش

دیگر نمی رود پی کارش ...!

  • Like 12
ارسال شده در

از همان آغاز

 

از همان یکی بود ، یکی نبود قصه ی ما

 

من ... آن یکی که بودم

 

و تو ... که نبودی !

 

دیگر چه فرقی می کند

 

بمانی یا بروی ... وقتی از آغاز نبودی !

 

کاش قصه گوی این قصه می دانست

 

برای قصه ای که قرار است نا تمام بماند

 

یکی بود ، یکی نبود نگوید ...!

  • Like 15
ارسال شده در

نگاهم نمی کند

روی زمین

پی برگی

سایه ای.....ء

پیش می رود

 

نگاهم

در نزدیکی او

معلق می شود

در تعلیق نگاهش

انگار ندیده

انگار نبودم

 

قدم زنان می رود

مثل برگی در باد

از دیده

گم می شود

  • Like 11
  • 2 هفته بعد...
ارسال شده در

لبخند می زند اما

.

.

.

تلخ برای من

 

:icon_gol:

  • Like 12
ارسال شده در

کسی برایم قهوه بریزد

 

کسی که فال مرا می داند

 

کسی که حال مرا می فهمد ...

 

و برایم قصه بگوید

 

هزار و یک بار ...

 

که از سرم بپرد

 

این خواب

 

که هزار سال است نمی گذارد

 

تو را برای یکبار هم که شده، ببینم ...!

  • Like 14
ارسال شده در

هیچ کس انقدر فقیر نیست که نتواند لبخندی به کسی ببخشد

و هیچ کس انقدر ثروتمند که به لبخندی نیاز نداشته باشد:ws44:

  • Like 12
ارسال شده در

.

.

.

فنجان را شست

پرده را کشید

چشم ها را بست

دلش را خاموش کرد

.

.

.

خوابید ...

  • Like 10
ارسال شده در

من رویاهای تو را تعبیر می‏کنم

تو کابوس‏های مرا معنی کن !

شاید کابوس‏های من در تعبیر رویای تو گم شود ...!

  • Like 10

×
×
  • اضافه کردن...