آریوبرزن 13988 ارسال شده در 12 فروردین، 2014 تا دامن کفن نکشم زیر پای خاک باور مکن که دست زدامان بدارمت تو مپندار که مجنون سر خود مجنون گشت از سمک تا به سمایش کشش لیلا برد...
Hanaaneh 28168 ارسال شده در 12 فروردین، 2014 تو مپندار که مجنون سر خود مجنون گشت از سمک تا به سمایش کشش لیلا برد... دوش دیدم که ملائک در میخانه زدند گل آدم بسرشتند و به پیمانه زدند
آریوبرزن 13988 ارسال شده در 12 فروردین، 2014 دوش دیدم که ملائک در میخانه زدندگل آدم بسرشتند و به پیمانه زدند در میخانه نبود بسته چرا حافظ گفت؟ دوش دیدم که ملائک در میخانه زدند؟
Hanaaneh 28168 ارسال شده در 12 فروردین، 2014 در میخانه نبود بسته چرا حافظ گفت؟ دوش دیدم که ملائک در میخانه زدند؟ دلفریبان نباتی همه زیور بستند دلبرماست که باحسن خداداد آمد
آریوبرزن 13988 ارسال شده در 12 فروردین، 2014 دوش دیدم که ملائک در میخانه زدندگل آدم بسرشتند و به پیمانه زدند در میخانه نبود بسته چرا حافظ گفت؟ دوش دیدم که ملائک در میخانه زدند؟ ================================================================================================== چون این بیت جوابیه دو بیت قبلی هم هست این شد که از آهنها هم نقل قول گرفتم ..... ================================================================================================== دلفریبان نباتی همه زیور بستند دلبرماست که باحسن خداداد آمد در میخانه نبود بسته ولی حرمت می واجب آمد که ملائک در میخانه زدند
Hanaaneh 28168 ارسال شده در 12 فروردین، 2014 ==================================================================================================چون این بیت جوابیه دو بیت قبلی هم هست این شد که از آهنها هم نقل قول گرفتم ..... ================================================================================================== در میخانه نبود بسته ولی حرمت می واجب آمد که ملائک در میخانه زدند جالب بود درشتی کند با غریبان کسی که نابوده باشد به غربت بسی
آریوبرزن 13988 ارسال شده در 12 فروردین، 2014 جالب بود درشتی کند با غریبان کسی که نابوده باشد به غربت بسی يادها رفتند و ما هم ميرويم از يادها كي بماند برگ كاهي در ميان بادها
Hanaaneh 28168 ارسال شده در 12 فروردین، 2014 يادها رفتند و ما هم ميرويم از يادها كي بماند برگ كاهي در ميان بادها آمدی جانم به قربانت ولی حالا چرا بی وفا حالا که من افتاده ام از پا چرا
آریوبرزن 13988 ارسال شده در 12 فروردین، 2014 آمدی جانم به قربانت ولی حالا چرابی وفا حالا که من افتاده ام از پا چرا آسمان چون شمع مشتاقان پریشان میکند در شگفتم من نمى پاشد زهم دنیا چرا؟
Hanaaneh 28168 ارسال شده در 12 فروردین، 2014 آسمان چون شمع مشتاقان پریشان میکند در شگفتم من نمى پاشد زهم دنیا چرا؟ آنانکه خاک را به نظر کیمیا کنند آیا بود که گوشه چشمی به ما کنند
آریوبرزن 13988 ارسال شده در 12 فروردین، 2014 آنانکه خاک را به نظر کیمیا کنندآیا بود که گوشه چشمی به ما کنند دل به دلداران سپردن کارهر دلدار نيست من به تو جان مي سپارم دل که قابل دار نيست!
Hanaaneh 28168 ارسال شده در 12 فروردین، 2014 دل به دلداران سپردن کارهر دلدار نيست من به تو جان مي سپارم دل که قابل دار نيست! تکیه بر تقوی و دانش در طریقت کافریست راه رو گر صد هنر دارد توکل بایدش
آریوبرزن 13988 ارسال شده در 12 فروردین، 2014 تکیه بر تقوی و دانش در طریقت کافریست راه رو گر صد هنر دارد توکل بایدش شرف مرد به جود است و کرامت به سجود هر که این هـر دو نــدارد عدمش به ز وجود
Hanaaneh 28168 ارسال شده در 12 فروردین، 2014 شرف مرد به جود است و کرامت به سجود هر که این هـر دو نــدارد عدمش به ز وجود در دلم بود که بی دوست نباشم هرگز چه توان کرد که سعی من و دل باطل بود
آریوبرزن 13988 ارسال شده در 12 فروردین، 2014 در دلم بود که بی دوست نباشم هرگزچه توان کرد که سعی من و دل باطل بود در کارگه کوزه گری رفتم دوش دیدم دوهزار کوزه گویا و خموش ناگه یکی کوزه برآورد خروش کو کوزه گر و کوزه خر و کوزه فروش
Hanaaneh 28168 ارسال شده در 12 فروردین، 2014 در کارگه کوزه گری رفتم دوش دیدم دوهزار کوزه گویا و خموش ناگه یکی کوزه برآورد خروش کو کوزه گر و کوزه خر و کوزه فروش شهر یاران بود وخاک مهربانان این دیار مهربانی کی سر آمد شهریاران را چه شد
آریوبرزن 13988 ارسال شده در 12 فروردین، 2014 شهر یاران بود وخاک مهربانان این دیارمهربانی کی سر آمد شهریاران را چه شد دردم از یار است و درمان نیز هم دل فدای او شد و جان نیز هم
Hanaaneh 28168 ارسال شده در 12 فروردین، 2014 دردم از یار است و درمان نیز هم دل فدای او شد و جان نیز هم ما آزموده ایم درین شهر بخت خویش بیرون کشید باید از این ورطه رخت خویش
آریوبرزن 13988 ارسال شده در 12 فروردین، 2014 ما آزموده ایم درین شهر بخت خویشبیرون کشید باید از این ورطه رخت خویش شمع روشن شد و پروانه به آتش پيوست مي توان سوخت اگر امر بفرمايد عشق
Hanaaneh 28168 ارسال شده در 12 فروردین، 2014 شمع روشن شد و پروانه به آتش پيوست مي توان سوخت اگر امر بفرمايد عشق قصر فردوس به پاداش عمل می بخشند ما که رندیم و گدا دیر مغان مارا بس
ارسال های توصیه شده