رفتن به مطلب

ارسال های توصیه شده

سوی من لب چه می‌گزی که مگوی

لب لعلی گزیده‌ام که مپرس

 

سحر بلبل حکایت با صبا کرد

که عشق روی گل با ما چه ها کرد

لینک به دیدگاه

در خرابات مغان گر گذر افتد بازم

حاصل خرقه و سجاده روان دربازم

 

من نگویم که مرا از قفس آزاد کنید

قفسم برده به باغی ودلم شاد کنید

لینک به دیدگاه
من نگویم که مرا از قفس آزاد کنید

قفسم برده به باغی ودلم شاد کنید

دل خراب من دگر خراب تر نمی شود

که خنجر غمت ازین خراب تر نمی زند

لینک به دیدگاه

دل خراب من دگر خراب تر نمی شود

که خنجر غمت ازین خراب تر نمی زند

 

در خرابات مغان نور خدا میبینم

وین عجب بین که چه نوری ز کجا میبینم

لینک به دیدگاه
در خرابات مغان نور خدا میبینم

وین عجب بین که چه نوری ز کجا میبینم

 

من ترک عشق شاهد و ساغر نمی‌کنم

صد بار توبه کردم و دیگر نمی‌کنم

لینک به دیدگاه

من ترک عشق شاهد و ساغر نمی‌کنم

صد بار توبه کردم و دیگر نمی‌کنم

 

مرا مهر سيه چشمان ز سر بيرون نخواهد شد

قضای آسمان است اين و ديگرگون نخواهد شد..

لینک به دیدگاه
مرا مهر سيه چشمان ز سر بيرون نخواهد شد

قضای آسمان است اين و ديگرگون نخواهد شد..

 

دوش سودای رخش گفتم ز سر بیرون کنم

گفت کو زنجیر تا تدبیر این مجنون کنم

لینک به دیدگاه

دوش سودای رخش گفتم ز سر بیرون کنم

گفت کو زنجیر تا تدبیر این مجنون کنم

 

من ندانستم از اول که تو بی مهرو وفایی

عهد نابستن از آن به که ببندی ونپایی

لینک به دیدگاه
من ندانستم از اول که تو بی مهرو وفایی

عهد نابستن از آن به که ببندی ونپایی

یاد باد آن که ز ما وقت سفر یاد نکرد

به وداعی دل غمدیده ما شاد نکرد

لینک به دیدگاه

یاد باد آن که ز ما وقت سفر یاد نکرد

به وداعی دل غمدیده ما شاد نکرد

 

دلربایی همه آن نیست که عاشق بکشد

 

خواجه ان است که باشد غم خدمتکارش

لینک به دیدگاه
دلربایی همه آن نیست که عاشق بکشد

 

خواجه ان است که باشد غم خدمتکارش

 

شاه و گدا به ديده دريادلان يکي است

پوشيده است پست و بلند زمين در آب

لینک به دیدگاه

شاه و گدا به ديده دريادلان يکي است

پوشيده است پست و بلند زمين در آب

 

بگذار تا بگریم چون ابر در بهاران

کز سنگ ناله خیزد روز وداع یاران:hanghead:

لینک به دیدگاه

نی حدیث راه پر خون میکند

قصه های عشق مجنون میکند

 

دیریست که دلدار پیامی نفرستاد

ننوشت کلامی وسلامی نفرستاد

لینک به دیدگاه
دیریست که دلدار پیامی نفرستاد

ننوشت کلامی وسلامی نفرستاد

 

دانست که خواهد شدنم مرغ دل از دست

و از آن خط چون سلسله دامی نفرستاد

لینک به دیدگاه

دانست که خواهد شدنم مرغ دل از دست

و از آن خط چون سلسله دامی نفرستاد

 

دانی که چرا راز نهان با تو نگویم؟

طوطی صفتی طاقت اسرار نداری

لینک به دیدگاه
دانی که چرا راز نهان با تو نگویم؟

طوطی صفتی طاقت اسرار نداری

یک دست جام باده و یک دست جعد یار

 

رقصی چنین میانه میدانم آرزوست

 

 

لینک به دیدگاه

یک دست جام باده و یک دست جعد یار

 

رقصی چنین میانه میدانم آرزوست

 

 

 

تا دامن کفن نکشم زیر پای خاک

باور مکن که دست زدامان بدارمت

لینک به دیدگاه
×
×
  • اضافه کردن...