judyabott 8886 اشتراک گذاری ارسال شده در 9 مهر، ۱۳۹۱ ورم صد جامه بر تن چون کنم شبهای تنهائی تصور با تو در یک بستر ای گل پیرهن خود را 1 لینک به دیدگاه
moh@mad 5513 اشتراک گذاری ارسال شده در 9 مهر، ۱۳۹۱ آن سفر کرده که صد قافله دل همره اوست هر کجا هست خدایا بسلامت دارش 1 لینک به دیدگاه
judyabott 8886 اشتراک گذاری ارسال شده در 9 مهر، ۱۳۹۱ شهریارا تو به شمشیر قلم در همه آفاق به خدا ملک دلی نیست که تسخیر نکردی 1 لینک به دیدگاه
moh@mad 5513 اشتراک گذاری ارسال شده در 9 مهر، ۱۳۹۱ یک شب تو را ز مستی تشبیه ماه کردم تو خوبتر ز اهی من اشتباه کردم 3 لینک به دیدگاه
judyabott 8886 اشتراک گذاری ارسال شده در 9 مهر، ۱۳۹۱ من آن پیرم که شیران را به بازی برنمیگیرم تو آهووش چنان شوخی که با من میکنی بازی 3 لینک به دیدگاه
moh@mad 5513 اشتراک گذاری ارسال شده در 9 مهر، ۱۳۹۱ یکی قطره باران ز ابری چکید خجل شد چو پهنای دریا بدید 3 لینک به دیدگاه
judyabott 8886 اشتراک گذاری ارسال شده در 9 مهر، ۱۳۹۱ در دایره وجود موجود علیست اندر دوجهان مقصد و مقصود علیست گرخانه اعتقاد ویران نشدی من فاش بگفتمی که معبود علیست 3 لینک به دیدگاه
moh@mad 5513 اشتراک گذاری ارسال شده در 9 مهر، ۱۳۹۱ تا هستم ای رفیق ندانی که کیستم روزی سراغ وقت من آیی که نیستم 3 لینک به دیدگاه
judyabott 8886 اشتراک گذاری ارسال شده در 9 مهر، ۱۳۹۱ مگذار مرا به ناز اگر چند خوب آید ناز نازنین را منمای همه جفا گه مهر چیزی بگذار روز کین را 4 لینک به دیدگاه
azarafrooz 14221 اشتراک گذاری ارسال شده در 11 مهر، ۱۳۹۱ آتش بگیر، تا که بدانی چه میکشم احساسِ سوختن، به تماشا نمیشود 4 لینک به دیدگاه
moein.s 18983 اشتراک گذاری ارسال شده در 11 مهر، ۱۳۹۱ دوباره برگشتیم به این تاپیک روزه ی مشاعره گرفته بودیم... با رویا خانوم شروع می کنیم... دختر که نمی خندد دوچرخه ؟ نه جانم دختر کنار مادرش شبیه درس ش بنشیند و آش رشته هم بزند و خیره شود آن قدر به رد گرگر و خاکستر که صورتش از فرط غصه گل بیاندازد ش ش ش دختر که گریه نمی کند رویا زرین پ.ن:دختر سال هاست که گریه می کند.... 4 لینک به دیدگاه
azarafrooz 14221 اشتراک گذاری ارسال شده در 11 مهر، ۱۳۹۱ دردم از یار است و درمان نیز هم دل فدای او شد و جان نیز هــــم 4 لینک به دیدگاه
moein.s 18983 اشتراک گذاری ارسال شده در 11 مهر، ۱۳۹۱ من پا به پای موکب خورشید یک روز تا غروب سفر کردم دنیا چه کوچک است وین راه شرق و غرب چه کوتاه تنها دو روز راه میان زمین و ماه اما من و تو دور آنگونه دور دور که اعجاز عشق نیز ما را به یکدیگر نرساند ز هیچ راه آه فریدون مشیری 3 لینک به دیدگاه
moh@mad 5513 اشتراک گذاری ارسال شده در 12 مهر، ۱۳۹۱ همه هست آرزویم که ببینم از تو رویی چه زیان تو را که من هم برسم به آرزویی 3 لینک به دیدگاه
judyabott 8886 اشتراک گذاری ارسال شده در 12 مهر، ۱۳۹۱ یاران مدد که جذبهی عشق قوی کمند دیگر به جای پرخطری میکشد مرا 3 لینک به دیدگاه
moh@mad 5513 اشتراک گذاری ارسال شده در 12 مهر، ۱۳۹۱ آنکه دائم هوس سوختنم را میکرد کاش میامد و از دور تماشا میکرد . 3 لینک به دیدگاه
پاییزان 3604 اشتراک گذاری ارسال شده در 12 مهر، ۱۳۹۱ در این دنیای وانفسا که شیطان حکم می راند دریغا درد انسان را که میفهمد که می داند 3 لینک به دیدگاه
captain 9274 اشتراک گذاری ارسال شده در 12 مهر، ۱۳۹۱ در عشق و مستی داده ام بود و نبود خویشتن ای ساقی مستان بگو دیوانه ام یا عاقلم 2 لینک به دیدگاه
پاییزان 3604 اشتراک گذاری ارسال شده در 12 مهر، ۱۳۹۱ ما در ازل به کنج خرابات بر شدیم با جرعه ی صفا به کرامات بر شدیم 3 لینک به دیدگاه
captain 9274 اشتراک گذاری ارسال شده در 13 مهر، ۱۳۹۱ ماه مهر ایین که میزد باده با رندان کجاست باد مشکین دم که بوی عشق می آورد کو 3 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده