seyed mehdi hoseyni 27119 اشتراک گذاری ارسال شده در 9 مرداد، ۱۳۹۱ دلیل دلخوشی هایم!چه بغرنج است دنیایم! چرا باید چنین باشد؟نمیفهمم سبب ها را 3 لینک به دیدگاه
moein.s 18983 اشتراک گذاری ارسال شده در 9 مرداد، ۱۳۹۱ او را ز گیسوان بلندش شناختند ای خاک این همان تن پاک است ؟ انسان همین خلاصه خاک است ؟ وقتی که شانه می زد انبوه گیسوان بلندش را تا دوردست آینه می راند اندیشه خیال پسندش را استاد ابتهاج 3 لینک به دیدگاه
seyed mehdi hoseyni 27119 اشتراک گذاری ارسال شده در 9 مرداد، ۱۳۹۱ امان از راه بی عابر امان از شهر بی شاعر امان از روز بی روزن امان از این همه رهزن شهیار قنبری 3 لینک به دیدگاه
moein.s 18983 اشتراک گذاری ارسال شده در 9 مرداد، ۱۳۹۱ جناب کدکنی می فرمایند: نیلوفری شدم بر آبهای غربت بالیدم نالیدم گفتم با انقراض سلسله ی سرما این باغ مومیایی بیدار می شود وانگاه آن چکاوک آواره حزن درخت ها را در چشمه سار سحر سرودش خواهد شست وینک درمانده ام که امشب در زیر برف پر حرف نعش سروده های شبانگاهی اش را آیا کجا به خاک سپردند ؟ 4 لینک به دیدگاه
شــاروک 30242 اشتراک گذاری ارسال شده در 10 مرداد، ۱۳۹۱ در خرابات مغان نور خدا میبینم این عجب بین که چه نوری ز کجا میبینم 4 لینک به دیدگاه
not found 16275 اشتراک گذاری ارسال شده در 10 مرداد، ۱۳۹۱ من به تو خنديدم تا كه با خنده خود پاسخ عشق تو را خالصانه بدهم بغض چشمان تو ليك لرزه انداخت به دستان من و سيب دندان زده از دست من افتاد به خاك دل من گفت: برو چون نمي خواست به خاطر بسپارد گريه تلخ تو را و من رفتم و هنوز سالهاست كه در ذهن من آرام آرام حيرت و بغض تو تكرار كنان مي دهد آزارم و من انديشه كنان غرق در اين پندارم كه چه مي شد اگر باغچه خانه ما سيب نداشت؟ 3 لینک به دیدگاه
seyed mehdi hoseyni 27119 اشتراک گذاری ارسال شده در 10 مرداد، ۱۳۹۱ می نویسم،همه ی هق هق تنهایی را تا تو از هیچ،به آرامش دریا برسی 4 لینک به دیدگاه
meysam62 4529 اشتراک گذاری ارسال شده در 10 مرداد، ۱۳۹۱ يکي مي پرسد اندوه تو از چيست؟ سبب ساز سکوت مبهمت کيست؟ برايش صادقانه مي نويسم براي آنکه بايد باشد و نيست 4 لینک به دیدگاه
moein.s 18983 اشتراک گذاری ارسال شده در 10 مرداد، ۱۳۹۱ تنها به تماشای چه ای ؟ بالا گل یک روزه نور پایین تاریکی باد بیهوده مپای شب از شاخه نخواهد ریخت و دریچه خدا روشن نیست از برگ سپهر شبنم ستارگان خواهد پرید تو خواهی ماند و هراس بزرگ ستون نگاه و پیچک غم بیهوده مپای برخیز که وهم گلی زیمن را شب کرد راهی شو که گردش ماهی شیار اندوهی در پی خود نهاد زنجره را بشنو : چه جهان غمناک است و خدایی نیست و خدایی هست و خدایی بی گاه است به بوی و به رو و چهره زیبایی در خواب دگر ببین سهراب عزیز 4 لینک به دیدگاه
meysam62 4529 اشتراک گذاری ارسال شده در 10 مرداد، ۱۳۹۱ ندیدی آن که بر دریا نشیند چه مایه زو نهیب رنج بیند همیشه بی خور و بی خواب باشد میان موج باد و آب باشد نه با این ایمنی دارد نه با آن گه از خواسته ترسد گه از جان 2 لینک به دیدگاه
شــاروک 30242 اشتراک گذاری ارسال شده در 10 مرداد، ۱۳۹۱ ناصح به طعن گفت که رو، ترک عشق کن مجتاج جنگ نیست برادر نمیکنم 1 لینک به دیدگاه
meysam62 4529 اشتراک گذاری ارسال شده در 10 مرداد، ۱۳۹۱ منم آن که دیده به دیدار دوست کردم باز چه شکر گویمت ای کار ساز بنده نواز نیازمند بلا گو رخ از غبار مشوی که کیمیای مراد است خاک کوی نیاز 2 لینک به دیدگاه
seyed mehdi hoseyni 27119 اشتراک گذاری ارسال شده در 10 مرداد، ۱۳۹۱ زیر خاک باغچه پوسید فصلی که من با تو ما شد فصل سبز خواهش برگ فصلی که ما بی تو من شد فصل خاکستری ی مرگ 1 لینک به دیدگاه
meysam62 4529 اشتراک گذاری ارسال شده در 10 مرداد، ۱۳۹۱ گویی از صحبت ما نیک به تنگ آمده بود بار بربست و به گردش نرسیدیم و برفت گر چه شیرینی دهنان پادشهانن ولی او سلیمان زمان است که خاتم با اوست 4 لینک به دیدگاه
moein.s 18983 اشتراک گذاری ارسال شده در 10 مرداد، ۱۳۹۱ تو را می خواهم و دانم که هرگز به کام دل در آغوشت نگیرم تویی آن آسمان صاف و روشن من این کنج قفس مرغی اسیرم ز پشت میله های سرد تیره نگاه حسرتم حیران به رویت در این فکرم که دستی پیش آید و من ناگه گشایم پر به سویت فروغ فرخزاد 5 لینک به دیدگاه
seyed mehdi hoseyni 27119 اشتراک گذاری ارسال شده در 10 مرداد، ۱۳۹۱ توی قاب خیس این پنجره ها عکسی از جمعه ی غمگین میبینم چه سیاهه به تنش رخت عزا تو چشاش ابرای سنگین میبینم داره از ابر سیاه،خون می چکه جمعه ها خون جای بارون می چکه 4 لینک به دیدگاه
meysam62 4529 اشتراک گذاری ارسال شده در 10 مرداد، ۱۳۹۱ هرگز از بی کسی خویش مرنج هرگز از دوری این راه مگو و از این فاصله ها که میان من و توست و هر انگاه دلت تنگ من است بهترین شعر مرا قاب کن و پشت نگاهت بگذار تا که تنهاییت از دیدن من جا بخورد و بداند که دل من با توست و همین نزدیکی ست 3 لینک به دیدگاه
seyed mehdi hoseyni 27119 اشتراک گذاری ارسال شده در 10 مرداد، ۱۳۹۱ تو بزرگی مث اون لحظه که بارون می زنه تو همون خونی که هر لحظه تو رگ های منه تو مث خواب گل سرخی،لطیفی مث خواب من همونم که اگه بی تو باشه،جون میکنه 3 لینک به دیدگاه
meysam62 4529 اشتراک گذاری ارسال شده در 10 مرداد، ۱۳۹۱ همه شب نالم چون ني ، كه غمي دارم دل و جان بردي ، نشدي يارم 3 لینک به دیدگاه
captain 9274 اشتراک گذاری ارسال شده در 10 مرداد، ۱۳۹۱ منم کمترین بنده یزدان پرست از آن پس که آوردمت باز پست 3 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده