رفتن به مطلب

ارسال های توصیه شده

يا رب اندر دل آن خسرو شیرين انداز

 

که به رحمت گذری بر سر فرهاد کند

 

شاه را به بود از طاعت صدساله و زهد

 

قدر يک ساعته عمری که در او داد کند

  • Like 5
لینک به دیدگاه

نه من بر آن گل عارض غزل سرايم و بس

 

که عندلیب تو از هر طرف هزارانند

 

تو دستگیر شو ای خضر پی خجسته که من

 

پیاده می روم و همرهان سوارانند

  • Like 4
لینک به دیدگاه

ترسم که روز حشر عنان بر عنان رود

 

تسبیح شیخ و خرقه رند شرابخوار

 

حافظ چو رفت روزه و گل نیز می رود

 

ناچار باده نوش که از دست رفت کار

  • Like 4
لینک به دیدگاه

روز و شب خوابم نمی آید به چشم غم پرست ......... بس که در بیماری هجرتو گریانم چو شمع

رشــته صــبرم به مقراض غمــت ببریده شـــد ......... همچنان در آتش مهر تو سوزانم چو شمع

  • Like 2
لینک به دیدگاه
×
×
  • اضافه کردن...