moh@mad 5513 اشتراک گذاری ارسال شده در 20 دی، ۱۳۸۹ از تو بگذشتم و بگذاشتمت با دگران تو بمان و دگران وای به حال دگران 2 لینک به دیدگاه
captain 9274 اشتراک گذاری ارسال شده در 20 دی، ۱۳۸۹ نمی گزیند این دلم به جز تو یار دیگری جز عشق تو نمی زند به دل شرار دیگری 1 لینک به دیدگاه
moh@mad 5513 اشتراک گذاری ارسال شده در 20 دی، ۱۳۸۹ یک شبی مجنون نمازش را شکست بی وضو در کوچه لیلا نشست 4 لینک به دیدگاه
آریوبرزن 13988 اشتراک گذاری ارسال شده در 20 دی، ۱۳۸۹ ته که نوشم نهای نیشم چرایی ته که یارم نهای پیشم چرایی ته که مرهم نهای زخم دلم را نمک پاش دل ریشم چرایی 2 لینک به دیدگاه
sarevan 9753 اشتراک گذاری ارسال شده در 20 دی، ۱۳۸۹ ياد باد آن روزگاران ياد باد. بانگ نوش شاد خواران ياد باد 2 لینک به دیدگاه
آریوبرزن 13988 اشتراک گذاری ارسال شده در 20 دی، ۱۳۸۹ در کارگه کوزهگری کردم رای در پایه چرخ دیدم استاد بپای میکرد دلیر کوزه را دسته و سر از کله پادشاه و از دست گدای 2 لینک به دیدگاه
گـنـجـشـک 24371 اشتراک گذاری ارسال شده در 20 دی، ۱۳۸۹ یارم چو قدح به دست گیرد بازار بتان شکست گیرد هرکس که بدید چشم او گفت کو محتسبی که مست گیرد 2 لینک به دیدگاه
آریوبرزن 13988 اشتراک گذاری ارسال شده در 20 دی، ۱۳۸۹ دیدی ای دل که غم عشق دگر بار چه کرد چون بشد دلبر و با یار وفا دار چه کرد... 2 لینک به دیدگاه
sarevan 9753 اشتراک گذاری ارسال شده در 20 دی، ۱۳۸۹ دست از طلب ندارم تا کام دل براید یا تن رسد به جانان یا جان زتن دراید 2 لینک به دیدگاه
آریوبرزن 13988 اشتراک گذاری ارسال شده در 20 دی، ۱۳۸۹ در دیر مغان آمد یارم قدحی در دست مست از می و میخواران از نرگس مستش مست 2 لینک به دیدگاه
sarevan 9753 اشتراک گذاری ارسال شده در 20 دی، ۱۳۸۹ تاکی به تمنای وصال تو یگانه اشکم شود از هر مژه چون سیل روانه 2 لینک به دیدگاه
Eng HVAC 4139 اشتراک گذاری ارسال شده در 20 دی، ۱۳۸۹ همه از بهر تو سرگشته و فرمان بردار شرط انصاف نباشد که تو فرمان نبری 1 لینک به دیدگاه
آریوبرزن 13988 اشتراک گذاری ارسال شده در 20 دی، ۱۳۸۹ یاری اندر کس نمیبینم یاران را چه شد دوستی کی آخر آمد دوستداران را چه شد 4 لینک به دیدگاه
goddess_s 16415 اشتراک گذاری ارسال شده در 20 دی، ۱۳۸۹ دل من دیر زمانی ست که می پندارد: « دوستی » نیز گلی ست مثل نیلوفر و ناز ، ساقه ترد ظریفی دارد بی گمان سنگدل است آن که روا می دارد جان این ساقه نازک را -دانسته- بیازارد! شعر نو باشه اشکال داره؟ 5 لینک به دیدگاه
farid.wtpm 436 اشتراک گذاری ارسال شده در 20 دی، ۱۳۸۹ دوش وقت سحراز غصه نجاتم دادند وندرآن ظلمت شب آب حياتم دادند تاپيك جدابراى شعر نو هست 4 لینک به دیدگاه
moh@mad 5513 اشتراک گذاری ارسال شده در 21 دی، ۱۳۸۹ در دو روز عمر کوته سخت جانی کرده ام با همه نامهربانان مهربانی کرده ام 4 لینک به دیدگاه
farid.wtpm 436 اشتراک گذاری ارسال شده در 21 دی، ۱۳۸۹ ما كارو دكان و پيشه را سوخته ايم شعرو غزل و دوبيتى آموخته ايم 4 لینک به دیدگاه
moh@mad 5513 اشتراک گذاری ارسال شده در 21 دی، ۱۳۸۹ مرد این بازی دگر من نیستم این تو و لیلای تو من نیستم 4 لینک به دیدگاه
کتایون 15176 اشتراک گذاری ارسال شده در 21 دی، ۱۳۸۹ مرگ بر بالين وجانان غافل است جان بدين سختی سپردن مشکل است ... 3 لینک به دیدگاه
Astraea 25351 اشتراک گذاری ارسال شده در 22 دی، ۱۳۸۹ تا کی غم دنیا د دنی ایدل دانا حیف است ز خوبی که شود عاشق زشتی 2 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده