niaz 9807 اشتراک گذاری ارسال شده در 2 مهر، ۱۳۸۹ نیست در عالم ز هجران تلختر هرچ خواهی کن ولیکن آن مکن:icon_pf (34): 1 لینک به دیدگاه
Mahtab.r 778 اشتراک گذاری ارسال شده در 2 مهر، ۱۳۸۹ نکته ای دلکس بگویم خال آن مهر و ببین عقل و جان را بستئه زنجیر آن گیسو ببین 1 لینک به دیدگاه
niaz 9807 اشتراک گذاری ارسال شده در 2 مهر، ۱۳۸۹ نی حریف هرکه از یاری برید پردههااش پردههای ما درید همچو نی زهری و تریاقی که دید همچو نی دمساز و مشتاقی که دید نی حدیث راه پر خون میکند قصههای عشق مجنون میکند 1 لینک به دیدگاه
Mahtab.r 778 اشتراک گذاری ارسال شده در 2 مهر، ۱۳۸۹ نی حریف هرکه از یاری برید پردههااش پردههای ما درید همچو نی زهری و تریاقی که دید همچو نی دمساز و مشتاقی که دید نی حدیث راه پر خون میکند قصههای عشق مجنون میکند در آکه در دل خسته توان درآید باز بیا که در تن مرده روان در آید باز 2 لینک به دیدگاه
niaz 9807 اشتراک گذاری ارسال شده در 2 مهر، ۱۳۸۹ زآن چه گشتي شاد,بس كس شاد شد آخراز وي جست و همچون باد شد 1 لینک به دیدگاه
maryam 2009 369 اشتراک گذاری ارسال شده در 2 مهر، ۱۳۸۹ زرد رویی می کشم زان تبع نازک بیگناه ساقیا جامی بده تا چهره را گلگون کنم 1 لینک به دیدگاه
niaz 9807 اشتراک گذاری ارسال شده در 2 مهر، ۱۳۸۹ ماییم و آب دیده، در کنج غم خزیده بر آب دیدهٔ ما، صد سنگ آسیا کن لینک به دیدگاه
maryam 2009 369 اشتراک گذاری ارسال شده در 2 مهر، ۱۳۸۹ در ازل دادست ما را ساقی لعل لبت جرعه ی جامی که من مدهوش آن جامم هنوز 1 لینک به دیدگاه
niaz 9807 اشتراک گذاری ارسال شده در 2 مهر، ۱۳۸۹ ذره به ذره کنار شوق گشادست گر چه نگنجد نگار ما به کناری لینک به دیدگاه
maryam 2009 369 اشتراک گذاری ارسال شده در 2 مهر، ۱۳۸۹ نمی بینم از همدمان هیچ بر جای دلم خون شد از غصه ساقی کجایی 1 لینک به دیدگاه
maryam 2009 369 اشتراک گذاری ارسال شده در 2 مهر، ۱۳۸۹ یا رب آن زاهد خود بین که به جز عیب ندید دود آهیش در آیینه ی ادراک انداز لینک به دیدگاه
niaz 9807 اشتراک گذاری ارسال شده در 2 مهر، ۱۳۸۹ ای جان چو ذره در هوا تا شد ز خورشیدت جدا بی تو چرا باشد چرا ای اصل چارارکان من 1 لینک به دیدگاه
maryam 2009 369 اشتراک گذاری ارسال شده در 2 مهر، ۱۳۸۹ نوای بلبلت ای گل کجا پسند افتد که گوش و هوش به مرغان هرزه گو داری 1 لینک به دیدگاه
*Polaris* 19606 اشتراک گذاری ارسال شده در 2 مهر، ۱۳۸۹ نوای بلبلت ای گل کجا پسند افتدکه گوش و هوش به مرغان هرزه گو داری یکی مطرب همی خواهم در این دم که نشناسد ز مستی زیر از بم 4 لینک به دیدگاه
mehdi_61 141 اشتراک گذاری ارسال شده در 3 مهر، ۱۳۸۹ ماجرا کم کن و بازآ که مرا مردم چشم خرقه از سر به درآورد و به شکرانه بسوخت 2 لینک به دیدگاه
arash86. 4604 اشتراک گذاری ارسال شده در 3 مهر، ۱۳۸۹ تو كه كيميا فروشي نظري به قلب ما كن كه بضاعتي نداريم و فكنده ايم دامي 1 لینک به دیدگاه
moh@mad 5513 اشتراک گذاری ارسال شده در 3 مهر، ۱۳۸۹ یک شب به رغم صبح به زندان من بتاب تا من به رغم شمع سر و جان فشانمت 1 لینک به دیدگاه
Mahtab.r 778 اشتراک گذاری ارسال شده در 3 مهر، ۱۳۸۹ تا معطر کنم ازلطف نسیم تو مشام شمه ای از نفحات نفس یار بیار 1 لینک به دیدگاه
moh@mad 5513 اشتراک گذاری ارسال شده در 3 مهر، ۱۳۸۹ روزگاری من و دل ساکن کویی بودیم ساکن کوی بت عربده جویی بودیم 2 لینک به دیدگاه
niaz 9807 اشتراک گذاری ارسال شده در 3 مهر، ۱۳۸۹ مرده ی خود را رها کرده است او مرده ی بیگانه را جوید رفو 1 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده