moh@mad 5513 اشتراک گذاری ارسال شده در 28 شهریور، ۱۳۸۹ محتسب مستی به ره دید و گریبانش گرفت مست گفت ای دوست این پیراهن است افسار نیست 4 لینک به دیدگاه
LAND LESS 99 اشتراک گذاری ارسال شده در 28 شهریور، ۱۳۸۹ تبها کشم از هجر تو شبهای جدایی تبها شودم بسته چو لبها بگشایی باز آنکه دل و جانم دانی که ترا اند عمرم به کران رفت و ندانم که مرایی 4 لینک به دیدگاه
moh@mad 5513 اشتراک گذاری ارسال شده در 28 شهریور، ۱۳۸۹ یاد باد آنکه ز ما وقت سفر یاد نکرد به وداعی دل غمدیده ما شاد نکرد 2 لینک به دیدگاه
niaz 9807 اشتراک گذاری ارسال شده در 28 شهریور، ۱۳۸۹ در پردهی اسرار کسی را ره نیست زین تعبیه جان هیچ کس آگه نیست جز در دل خاک هیچ منزلگه نیست می خور که چنین فسانه ها کوته نیست 3 لینک به دیدگاه
moh@mad 5513 اشتراک گذاری ارسال شده در 28 شهریور، ۱۳۸۹ تا به سر منزل چشمم کنی ای سرو گذار اشک من میکند این خانه به صد رنگ نگار 3 لینک به دیدگاه
maryam 2009 369 اشتراک گذاری ارسال شده در 28 شهریور، ۱۳۸۹ راهم شراب لعل زدای میرعاشقان خون مرا به چاه زنخدان یار بخش یا رب به وقت گل گنه بنده عفو کن وین ماجرا به سر و لب جویبار بخش 3 لینک به دیدگاه
moh@mad 5513 اشتراک گذاری ارسال شده در 28 شهریور، ۱۳۸۹ شبی ار به دستم افتد سر زلف یار با من همه مو به مو شمارم غم بیشمار خود را 2 لینک به دیدگاه
niaz 9807 اشتراک گذاری ارسال شده در 28 شهریور، ۱۳۸۹ ابر آمد و زار بر سَرِسبزه گریست بی باده ی گُلرنگ نمی باید زیست این سبزه که امروز تماشاگه ماست تا سبزه ی خاک ما تماشاگه کیست 3 لینک به دیدگاه
moh@mad 5513 اشتراک گذاری ارسال شده در 28 شهریور، ۱۳۸۹ تنگ دل تا نشوی در دل تنگم زد و چشم غرفهها ساختهام بهر تو از گوشه کنار 3 لینک به دیدگاه
گـنـجـشـک 24371 اشتراک گذاری ارسال شده در 28 شهریور، ۱۳۸۹ روزها فکر من این است و همه شب سخنم که چرا غافل از احوال دل خویشتنم 3 لینک به دیدگاه
Ka!SeR 1333 اشتراک گذاری ارسال شده در 28 شهریور، ۱۳۸۹ مرا نه سر نه ســــامان آفریدن پریشانم پریشــان آفریدند پریشان خاطران رفتند در خاک مرا از خاک ایشان آفریدند 1 لینک به دیدگاه
تینا 15116 اشتراک گذاری ارسال شده در 28 شهریور، ۱۳۸۹ دردم از یار است و درمان نیز هم دت فدای او شدو جان نیز هم 2 لینک به دیدگاه
niaz 9807 اشتراک گذاری ارسال شده در 29 شهریور، ۱۳۸۹ ماییم و می و مطرب و این کُنج خراب جان و دل و جام و جامه پُر دُرد شراب فارغ ز امید رحمت و بیم عذاب آزاد ز خاک و باد و از آتش و آب 2 لینک به دیدگاه
arash86. 4604 اشتراک گذاری ارسال شده در 29 شهریور، ۱۳۸۹ به یاد یار و دیار أنچنان بگریم زار که از جهان ره و رسم سفر براندازم 3 لینک به دیدگاه
moh@mad 5513 اشتراک گذاری ارسال شده در 29 شهریور، ۱۳۸۹ من به خال لبت ای دوست گرفتار شدم چشم بیمار تو را دیدم و بیمار شدم 2 لینک به دیدگاه
niaz 9807 اشتراک گذاری ارسال شده در 29 شهریور، ۱۳۸۹ من به خال لبت ای دوست گرفتار شدمچشم بیمار تو را دیدم و بیمار شدم می نوش به ماهتاب ای ماه که ماه بسیار بتابد و نیابد ما را:icon_gol: 2 لینک به دیدگاه
moh@mad 5513 اشتراک گذاری ارسال شده در 29 شهریور، ۱۳۸۹ آنکس که برایم نگران بود پدر بود آنکس که مرا روح و روان بود پدر بود 2 لینک به دیدگاه
گـنـجـشـک 24371 اشتراک گذاری ارسال شده در 29 شهریور، ۱۳۸۹ دلی دارم خریدار محبت کزو گرم است بازار محبت 4 لینک به دیدگاه
niaz 9807 اشتراک گذاری ارسال شده در 29 شهریور، ۱۳۸۹ دلی دارم خریدار محبتکزو گرم است بازار محبت تو غره بدان مشو که مَی نخوری:w00: صد لقمه خوری که مَی غلام است آن را:icon_pf (34): 2 لینک به دیدگاه
گـنـجـشـک 24371 اشتراک گذاری ارسال شده در 29 شهریور، ۱۳۸۹ آن یار کزو خانه ی ما جای پری بود سرتا قدمش چون پری از عیب بری بود 3 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده