niaz 9807 اشتراک گذاری ارسال شده در 27 شهریور، ۱۳۸۹ دلم دریا به دریا از تماشای تو می گیرددلم دریاست اما از تماشای تو می گیرد در دهــــــــــــر چو آواز گل تازه دهند فرمای بُتا که می به اندازه دهند 2 لینک به دیدگاه
moh@mad 5513 اشتراک گذاری ارسال شده در 27 شهریور، ۱۳۸۹ دل میرود زدستم صاحبدلان خدارا دردا که راز پنهان خواهد شد آشکارا 1 لینک به دیدگاه
گـنـجـشـک 24371 اشتراک گذاری ارسال شده در 27 شهریور، ۱۳۸۹ آن شد ای خواجه که در صومعه بازم بینی کار ما با رخ ساقی و لب ام افتاد 1 لینک به دیدگاه
niaz 9807 اشتراک گذاری ارسال شده در 27 شهریور، ۱۳۸۹ آن شد ای خواجه که در صومعه بازم بینیکار ما با رخ ساقی و لب ام افتاد در گوش دلم گفت فلک پنهانی حکمی که قضا بود ز من می دانی؟ 1 لینک به دیدگاه
moh@mad 5513 اشتراک گذاری ارسال شده در 27 شهریور، ۱۳۸۹ یاد باد آنکه صبوحی زده در مجلس انس جز من و یار نبودیم و خدا با ما بود 1 لینک به دیدگاه
niaz 9807 اشتراک گذاری ارسال شده در 27 شهریور، ۱۳۸۹ یاد باد آنکه صبوحی زده در مجلس انسجز من و یار نبودیم و خدا با ما بود در گردش خویش اگر مرا دست بُدی خود را برهاندی ز سر گردانی ادامه بیت بالاییه 1 لینک به دیدگاه
moh@mad 5513 اشتراک گذاری ارسال شده در 27 شهریور، ۱۳۸۹ ياد باد آن که رخت شمع طرب ميافروخت وين دل سوخته پروانه ناپروا بود ادامه بیت اینه 1 لینک به دیدگاه
niaz 9807 اشتراک گذاری ارسال شده در 27 شهریور، ۱۳۸۹ در گوش دلم گفت فلک پنهانی حکمی که قضا بود ز من می دانی؟ در گردش خویش اگر مرا دست بُدی خود را برهاندی ز سر گردانی نه محمد این دوتا با هم بودن 1 لینک به دیدگاه
niaz 9807 اشتراک گذاری ارسال شده در 27 شهریور، ۱۳۸۹ ياد باد آن که رخت شمع طرب ميافروختوين دل سوخته پروانه ناپروا بود ادامه بیت اینه در سایه ی گل نشین که بسیار این گُل:icon_pf (34): در خاک فرو ریزد و ما خاک شده:icon_pf (34)::icon_pf (34): 1 لینک به دیدگاه
moh@mad 5513 اشتراک گذاری ارسال شده در 27 شهریور، ۱۳۸۹ همه موسم تفرج به چمن روند و صحرا تو قدم به چشم من نه بنشین کنار جویی درسته، من فک کردم ادامه بیت منو میگین. شرمنده. 1 لینک به دیدگاه
niaz 9807 اشتراک گذاری ارسال شده در 27 شهریور، ۱۳۸۹ همه موسم تفرج به چمن روند و صحراتو قدم به چشم من نه بنشین کنار جویی درسته، من فک کردم ادامه بیت منو میگین. شرمنده. یک چند به کودکی به اُستاد شدیم یک چند به استادی خود شاد شدیم خواهش میشود 2 لینک به دیدگاه
ahmad_7 27 اشتراک گذاری ارسال شده در 27 شهریور، ۱۳۸۹ یک چند به کودکی به اُستاد شدیم یک چند به استادی خود شاد شدیم خواهش میشود ما در پیاله عکس رخ یار دیده ایم ای بی خبر ز لذت شرب مدام ما 1 لینک به دیدگاه
moh@mad 5513 اشتراک گذاری ارسال شده در 27 شهریور، ۱۳۸۹ امروز در میکده باز است بیایید می خوردن مستانه مجاز است بیایید 1 لینک به دیدگاه
ahmad_7 27 اشتراک گذاری ارسال شده در 27 شهریور، ۱۳۸۹ امروز در میکده باز است بیایید می خوردن مستانه مجاز است بیایید دیریست که دلدار پیامی نفرستاد ننوشت کلامی و سلامی نفرستاد 2 لینک به دیدگاه
moh@mad 5513 اشتراک گذاری ارسال شده در 27 شهریور، ۱۳۸۹ دستی که در فراغ تو میکوفتم به سر باور نداشتم که به گردن در آرمت 3 لینک به دیدگاه
ahmad_7 27 اشتراک گذاری ارسال شده در 27 شهریور، ۱۳۸۹ دستی که در فراغ تو میکوفتم به سرباور نداشتم که به گردن در آرمت تو را میبینم و هر دم زیادت میشود دردم مرا می بینی و هر دم زیادت میشود میلم 3 لینک به دیدگاه
moh@mad 5513 اشتراک گذاری ارسال شده در 27 شهریور، ۱۳۸۹ مرا چون نيست از عشقش بجز تيمار و غم روزی ضرورت میخورم هر دم غم و تيمار چتوان کرد 2 لینک به دیدگاه
LAND LESS 99 اشتراک گذاری ارسال شده در 27 شهریور، ۱۳۸۹ دلنواز من بیمار شمائید همه بهر بیمار نوازی به من آئید همه من چو موئی و زمن تا به اجل یک سر موی به سر موی ز من دور چرائید همه من کجایم خبرم نیست که مست خطرم گر شما نیز نه مستید کجائید همه دور ماندید ز من همچو خزان از نوروز که خزان رنگم و نوروز لقائید همه 2 لینک به دیدگاه
arash86. 4604 اشتراک گذاری ارسال شده در 28 شهریور، ۱۳۸۹ ما خانه بدوشان بیابان بلائیم درموج بلا مست ز صهبای ولائیم 1 لینک به دیدگاه
moh@mad 5513 اشتراک گذاری ارسال شده در 28 شهریور، ۱۳۸۹ من از شيرينی شور و نوا بيداد خواهم کرد چنان کز شيوه شوخی و شيدايی تو بيدادی 1 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده