رفتن به مطلب

ارسال های توصیه شده

دلم دریا به دریا از تماشای تو می گیرد

دلم دریاست اما از تماشای تو می گیرد

 

 

 

در دهــــــــــــر چو آواز گل تازه دهند

فرمای بُتا که می به اندازه دهند

  • Like 2
لینک به دیدگاه
آن شد ای خواجه که در صومعه بازم بینی

کار ما با رخ ساقی و لب ام افتاد

 

 

در گوش دلم گفت فلک پنهانی

حکمی که قضا بود ز من می دانی؟

  • Like 1
لینک به دیدگاه
یاد باد آنکه صبوحی زده در مجلس انس

جز من و یار نبودیم و خدا با ما بود

 

 

در گردش خویش اگر مرا دست بُدی

خود را برهاندی ز سر گردانی

 

 

 

ادامه بیت بالاییه:ws3:

  • Like 1
لینک به دیدگاه

در گوش دلم گفت فلک پنهانی

حکمی که قضا بود ز من می دانی؟

 

 

در گردش خویش اگر مرا دست بُدی

خود را برهاندی ز سر گردانی

 

 

 

نه محمد این دوتا با هم بودن:a030:

  • Like 1
لینک به دیدگاه
ياد باد آن که رخت شمع طرب مي‌افروخت

وين دل سوخته پروانه ناپروا بود

 

ادامه بیت اینه

 

 

در سایه ی گل نشین که بسیار این گُل:icon_pf (34):

در خاک فرو ریزد و ما خاک شده:icon_pf (34)::icon_pf (34):

  • Like 1
لینک به دیدگاه
همه موسم تفرج به چمن روند و صحرا

تو قدم به چشم من نه بنشین کنار جویی

 

درسته، من فک کردم ادامه بیت منو میگین. شرمنده.

 

 

 

یک چند به کودکی به اُستاد شدیم

یک چند به استادی خود شاد شدیم

 

 

خواهش میشود:ws3:

  • Like 2
لینک به دیدگاه

 

یک چند به کودکی به اُستاد شدیم

یک چند به استادی خود شاد شدیم

 

 

خواهش میشود:ws3:

ما در پیاله عکس رخ یار دیده ایم

ای بی خبر ز لذت شرب مدام ما

  • Like 1
لینک به دیدگاه
دستی که در فراغ تو میکوفتم به سر

باور نداشتم که به گردن در آرمت

تو را میبینم و هر دم زیادت میشود دردم

مرا می بینی و هر دم زیادت میشود میلم

  • Like 3
لینک به دیدگاه

دلنواز من بیمار شمائید همه

بهر بیمار نوازی به من آئید همه

من چو موئی و زمن تا به اجل یک سر موی

به سر موی ز من دور چرائید همه

من کجایم خبرم نیست که مست خطرم

گر شما نیز نه مستید کجائید همه

دور ماندید ز من همچو خزان از نوروز

که خزان رنگم و نوروز لقائید همه

  • Like 2
لینک به دیدگاه
×
×
  • اضافه کردن...