eshagh_kh 466 اشتراک گذاری ارسال شده در 17 مرداد، ۱۳۸۹ هله عاشقان بشارت که نماند این جدایی برسد به یار دلدار بکند خدا خدایی به مقام خاک بودی سفر نهان نمودی چو به آدمی رسیدی هله تا به این نپایی دلم بيمار بيمار تو گشته اسير چشم مخمور تو گشته لینک به دیدگاه
arash86. 4604 اشتراک گذاری ارسال شده در 17 مرداد، ۱۳۸۹ ياران چه غريبانه رفتند ازاين خانه هم سوخته شمع دل هم سوخته پروانه 1 لینک به دیدگاه
Sheyda* 299 اشتراک گذاری ارسال شده در 17 مرداد، ۱۳۸۹ هم منزل عشق و هم رهت میبینم در بنده و در مرو شهت میبینم در اختر و خورشید و مهت میبینم در برگ و گیاه و درگهت میبینم 2 لینک به دیدگاه
eshagh_kh 466 اشتراک گذاری ارسال شده در 17 مرداد، ۱۳۸۹ ا بی غمان مست دل از دست داده ایم هم راز عشق و هم نفس جام باده ایم هم منزل عشق و هم رهت میبینم در بنده و در مرو شهت میبینم در اختر و خورشید و مهت میبینم در برگ و گیاه و درگهت میبینم 2 لینک به دیدگاه
arash86. 4604 اشتراک گذاری ارسال شده در 18 مرداد، ۱۳۸۹ مرا غمي كه هست به فرداي قيامت اين است كه روي مردم دنيا دوباره بايد ديد 4 لینک به دیدگاه
tiba* 797 اشتراک گذاری ارسال شده در 19 مرداد، ۱۳۸۹ در آستانه فصلي سرد در محفل عزاي آينه ها و اجتماع سوگوار تجربه هاي پريده رنگ و اين غروب بارور شده از دانش سکوت چگونه مي شود به آن کسي که ميرود اينسان صبور ، سنگين ، سرگردان . فرمان ايست داد 2 لینک به دیدگاه
آریوبرزن 13988 اشتراک گذاری ارسال شده در 19 مرداد، ۱۳۸۹ در دیر مغان آمد یارم قدحی در دست............ مست از می و میخواران از نرگس مستش مست 2 لینک به دیدگاه
eshagh_kh 466 اشتراک گذاری ارسال شده در 19 مرداد، ۱۳۸۹ تا کی به تمنای وصال تو یگانه اشکم شود از هر موژه چون سیل روانه خواهم به سر آید غم هجران تو یا نه ای تیر غمت را دل عشاق نشانه در دیر مغان آمد یارم قدحی در دست............ مست از می و میخواران از نرگس مستش مست 2 لینک به دیدگاه
tiba* 797 اشتراک گذاری ارسال شده در 19 مرداد، ۱۳۸۹ تا کی به تمنای وصال تو یگانهاشکم شود از هر موژه چون سیل روانه خواهم به سر آید غم هجران تو یا نه ای تیر غمت را دل عشاق نشانه هنوز خاک مزارش تازه است مزار آن دو دست سبز جوان را میگویم... چه مهربان بودی یار ای یگانه ترین یار چه مهربان بودی وقتی دروغ میگفتی... 1 لینک به دیدگاه
moh@mad 5513 اشتراک گذاری ارسال شده در 19 مرداد، ۱۳۸۹ یک شبی مجنون نمازش را شکست بی وضو در کوچه لیلا نشست عشق آن شب مست مستش کرده بود فارغ از جام الستش کرده بود لینک به دیدگاه
تینا 15116 اشتراک گذاری ارسال شده در 19 مرداد، ۱۳۸۹ دردم از یار است و درمان نیز هم دل فدای او شدو جان نیز هم 1 لینک به دیدگاه
niaz 9807 اشتراک گذاری ارسال شده در 20 مرداد، ۱۳۸۹ دردم از یار است و درمان نیز همدل فدای او شدو جان نیز هم مشكل عشق نه در حوصله ي دانش ماست حل اين نكته بدين فكر خطا نتوان كرد 1 لینک به دیدگاه
eshagh_kh 466 اشتراک گذاری ارسال شده در 20 مرداد، ۱۳۸۹ دل از من برد و روی از من نهان کرد خدا را با که این بازی توان کرد مشكل عشق نه در حوصله ي دانش ماست حل اين نكته بدين فكر خطا نتوان كرد لینک به دیدگاه
moh@mad 5513 اشتراک گذاری ارسال شده در 20 مرداد، ۱۳۸۹ دیده را فایده آن است که دلبر بیند ور نبیند چه بود فایده بینایی را 1 لینک به دیدگاه
arash86. 4604 اشتراک گذاری ارسال شده در 20 مرداد، ۱۳۸۹ الا يا ايهاالساقي ادركاسا وناولها كه عشق آسان نمود اول ولي افتادمشكلها 3 لینک به دیدگاه
tiba* 797 اشتراک گذاری ارسال شده در 20 مرداد، ۱۳۸۹ ابر خاکستری بی باران دلگیر است.. و سکوت تو پس دیوارهای خالی سرد کدورت ...افسوس سخت دلگیر تراست 2 لینک به دیدگاه
arash86. 4604 اشتراک گذاری ارسال شده در 20 مرداد، ۱۳۸۹ تامگر همچو صبا باز به كوي تو رسم حاصلم دوش به جزناله شبگير نبود 2 لینک به دیدگاه
tiba* 797 اشتراک گذاری ارسال شده در 20 مرداد، ۱۳۸۹ در من این جلوهی اندوه زچیست؟ در تو این قصهی پرهیز كه چه؟ در من این شعلهی عصیان نیاز، در تو دمسردی پاییز - كه چه؟ حرف را باید زد! درد را باید گفت! سخن از مهر من و جور تو نیست سخنی از متلاشی شدن دوستی است 4 لینک به دیدگاه
moh@mad 5513 اشتراک گذاری ارسال شده در 20 مرداد، ۱۳۸۹ تا هستم ای رفیق ندانی که کیستم روزی سراغ وقت من آیی که نیستم 3 لینک به دیدگاه
آریوبرزن 13988 اشتراک گذاری ارسال شده در 21 مرداد، ۱۳۸۹ ماییم و آب دیده در کنج غم خزیده وز آب دیده ما صد جای آسیا کن . 2 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده