رفتن به مطلب

ارسال های توصیه شده

هله عاشقان بشارت که نماند این جدایی

برسد به یار دلدار بکند خدا خدایی

به مقام خاک بودی سفر نهان نمودی

چو به آدمی رسیدی هله تا به این نپایی

دلم بيمار بيمار تو گشته

اسير چشم مخمور تو گشته

لینک به دیدگاه

ا بی غمان مست دل از دست داده ایم

هم راز عشق و هم نفس جام باده ایم

 

هم منزل عشق و هم رهت می‌بینم

در بنده و در مرو شهت می‌بینم

در اختر و خورشید و مهت می‌بینم

در برگ و گیاه و درگهت می‌بینم

  • Like 2
لینک به دیدگاه

در آستانه فصلي سرد

در محفل عزاي آينه ها

و اجتماع سوگوار تجربه هاي پريده رنگ

و اين غروب بارور شده از دانش سکوت

چگونه مي شود به آن کسي که ميرود اينسان

صبور ،

سنگين ،

سرگردان .

فرمان ايست داد

  • Like 2
لینک به دیدگاه

تا کی به تمنای وصال تو یگانه

اشکم شود از هر موژه چون سیل روانه

خواهم به سر آید غم هجران تو یا نه

ای تیر غمت را دل عشاق نشانه

در دیر مغان آمد یارم قدحی در دست............ مست از می و میخواران از نرگس مستش مست
  • Like 2
لینک به دیدگاه
تا کی به تمنای وصال تو یگانه

اشکم شود از هر موژه چون سیل روانه

خواهم به سر آید غم هجران تو یا نه

ای تیر غمت را دل عشاق نشانه

هنوز خاک مزارش تازه است

مزار آن دو دست سبز جوان را میگویم...

چه مهربان بودی یار

ای یگانه ترین یار

چه مهربان بودی وقتی دروغ میگفتی...

  • Like 1
لینک به دیدگاه
دردم از یار است و درمان نیز هم

دل فدای او شدو جان نیز هم

 

 

مشكل عشق نه در حوصله ي دانش ماست

حل اين نكته بدين فكر خطا نتوان كرد

  • Like 1
لینک به دیدگاه

دل از من برد و روی از من نهان کرد

خدا را با که این بازی توان کرد

 

 

مشكل عشق نه در حوصله ي دانش ماست

حل اين نكته بدين فكر خطا نتوان كرد

لینک به دیدگاه

در من این جلوه‌ی اندوه زچیست؟

در تو این قصه‌ی پرهیز كه چه؟

در من این شعله‌ی عصیان نیاز،

در تو دمسردی پاییز - كه چه؟

حرف را باید زد!

درد را باید گفت!

سخن از مهر من و جور تو نیست

سخنی از

متلاشی شدن دوستی است

  • Like 4
لینک به دیدگاه
×
×
  • اضافه کردن...