niaz 9807 اشتراک گذاری ارسال شده در 17 خرداد، ۱۳۸۹ تو را سهمگین روی پنداشتندبه گرما به در زشت بنگاشتند حميد جون اين شعر از كيه؟ لینک به دیدگاه
hamid_shahrsaz 28920 اشتراک گذاری ارسال شده در 17 خرداد، ۱۳۸۹ نیاز اسم شاعرش رو ننوشته.چطور؟ 1 لینک به دیدگاه
niaz 9807 اشتراک گذاری ارسال شده در 17 خرداد، ۱۳۸۹ نیاز اسم شاعرش رو ننوشته.چطور؟ هيچي ميخواستم بدونم كيه ببخشيد لینک به دیدگاه
niaz 9807 اشتراک گذاری ارسال شده در 17 خرداد، ۱۳۸۹ تو را سهمگین روی پنداشتندبه گرما به در زشت بنگاشتند دردا كه همه روي به ره بايد كرد وين مفرش عاشقي دوته بايد كرد 1 لینک به دیدگاه
Astraea 25351 اشتراک گذاری ارسال شده در 17 خرداد، ۱۳۸۹ دلت شاد و لبت خندان بماند برایت عمرجاویدان بماند 2 لینک به دیدگاه
sara 20 1717 اشتراک گذاری ارسال شده در 17 خرداد، ۱۳۸۹ دیـــــوانه کرد آرزوی وصـل او مـــرا از ســر برون نمی رود این آرزو مرا 1 لینک به دیدگاه
Astraea 25351 اشتراک گذاری ارسال شده در 17 خرداد، ۱۳۸۹ از ان روز این خانه ویرانه شد/كه نان اورش مرد بیگانه شد 1 لینک به دیدگاه
niaz 9807 اشتراک گذاری ارسال شده در 17 خرداد، ۱۳۸۹ از ان روز این خانه ویرانه شد/كه نان اورش مرد بیگانه شد در دير شدم ماحضر مي آوردند يعني ز شراب ساغري مي آوردند كيقيت او مرا ز خود بي خود كرد بردند مرا و ديگري آوردند 2 لینک به دیدگاه
هوتن 15061 اشتراک گذاری ارسال شده در 17 خرداد، ۱۳۸۹ در دير شدم ماحضر مي آوردنديعني ز شراب ساغري مي آوردند كيقيت او مرا ز خود بي خود كرد بردند مرا و ديگري آوردند دلا غافل ز سبحانی چه حاصل مطیع نفس شیطانی چه حاص بود قدر تو افزون از ملائک تو قدر خود نمیدانی چه حاصل 2 لینک به دیدگاه
hamid_shahrsaz 28920 اشتراک گذاری ارسال شده در 17 خرداد، ۱۳۸۹ هيچيميخواستم بدونم كيه ببخشيد آهان.ای بابا ببخشید نداره که. 1 لینک به دیدگاه
hamid_shahrsaz 28920 اشتراک گذاری ارسال شده در 17 خرداد، ۱۳۸۹ دلا غافل ز سبحانی چه حاصل مطیع نفس شیطانی چه حاص بود قدر تو افزون از ملائک تو قدر خود نمیدانی چه حاصل لاله را گفتم که نزدیکش بروی/ژاله را گفتم که رخشارش بشوی 1 لینک به دیدگاه
niaz 9807 اشتراک گذاری ارسال شده در 17 خرداد، ۱۳۸۹ لاله را گفتم که نزدیکش بروی/ژاله را گفتم که رخشارش بشوی يا رب سببي ساز كه يارم به سلامت باز آيد و برهاندم از بند ملامت خاك ره آن يار سفر كرده بياريم تا چشم جهان بين كنمش جاي اقامت لینک به دیدگاه
hamid_shahrsaz 28920 اشتراک گذاری ارسال شده در 18 خرداد، ۱۳۸۹ تاب بنفشه میدهد طره ی مشکسای تو/پرده ی غنچه می درد خنده ی دلگشای تو 1 لینک به دیدگاه
niaz 9807 اشتراک گذاری ارسال شده در 18 خرداد، ۱۳۸۹ تاب بنفشه میدهد طره ی مشکسای تو/پرده ی غنچه می درد خنده ی دلگشای تو آن شب كه مرا ز وصلت اي مه زنگ است بالاي شبم كوته و پهنا تنگ است و آن شب كه تو را با من مسكين جنگ است شب كور و خروس كنگ و پروين لنگ است 2 لینک به دیدگاه
hamid_shahrsaz 28920 اشتراک گذاری ارسال شده در 18 خرداد، ۱۳۸۹ تو کاین روی داری به حسن قمر/چرا در جهانی به زشتی سمر؟ 2 لینک به دیدگاه
niaz 9807 اشتراک گذاری ارسال شده در 18 خرداد، ۱۳۸۹ تو کاین روی داری به حسن قمر/چرا در جهانی به زشتی سمر؟ روز هجران و شب فرقت يار آخر شد زدم اين فال و گذشت اختر و كار آخر شد آن همه ناز و تنعم كه خزان ميفرمود عاقبت در قدم باد بهار آخر شد 1 لینک به دیدگاه
Astraea 25351 اشتراک گذاری ارسال شده در 18 خرداد، ۱۳۸۹ در پیچ و خم و تابم از آن زلف خدا را ای زلف که داد اینهمه پیچ و خم و تابت 2 لینک به دیدگاه
farzaneh.y 2170 اشتراک گذاری ارسال شده در 18 خرداد، ۱۳۸۹ در پیچ و خم و تابم از آن زلف خدا راای زلف که داد اینهمه پیچ و خم و تابت تنش درست و دلش شاد باد و خاطر خوش که دست دادش و یاری ناتوانی داد 1 لینک به دیدگاه
hamid_shahrsaz 28920 اشتراک گذاری ارسال شده در 18 خرداد، ۱۳۸۹ تو که ترجمان صبحی به ترنم و ترانه/لب زخم دیده بگشا صف انتظار بشکن 2 لینک به دیدگاه
hamid_shahrsaz 28920 اشتراک گذاری ارسال شده در 18 خرداد، ۱۳۸۹ فرزانه با من پست دادی که من با ت شروع کردم خوب 2 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده