رفتن به مطلب

ارسال های توصیه شده

تو را سهمگین روی پنداشتندبه گرما به در زشت بنگاشتند

 

 

 

دردا كه همه روي به ره بايد كرد

وين مفرش عاشقي دوته بايد كرد

  • Like 1
لینک به دیدگاه

از ان روز این خانه ویرانه شد/كه نان اورش مرد بیگانه شد

 

 

 

در دير شدم ماحضر مي آوردند

يعني ز شراب ساغري مي آوردند

كيقيت او مرا ز خود بي خود كرد

بردند مرا و ديگري آوردند

  • Like 2
لینک به دیدگاه
در دير شدم ماحضر مي آوردند

يعني ز شراب ساغري مي آوردند

كيقيت او مرا ز خود بي خود كرد

بردند مرا و ديگري آوردند

دلا غافل ز سبحانی چه حاصل

مطیع نفس شیطانی چه حاص

بود قدر تو افزون از ملائک

تو قدر خود نمیدانی چه حاصل

  • Like 2
لینک به دیدگاه

دلا غافل ز سبحانی چه حاصل

مطیع نفس شیطانی چه حاص

بود قدر تو افزون از ملائک

تو قدر خود نمیدانی چه حاصل

لاله را گفتم که نزدیکش بروی/ژاله را گفتم که رخشارش بشوی

  • Like 1
لینک به دیدگاه
لاله را گفتم که نزدیکش بروی/ژاله را گفتم که رخشارش بشوی

 

 

يا رب سببي ساز كه يارم به سلامت

باز آيد و برهاندم از بند ملامت

خاك ره آن يار سفر كرده بياريم

تا چشم جهان بين كنمش جاي اقامت

لینک به دیدگاه
تاب بنفشه میدهد طره ی مشکسای تو/پرده ی غنچه می درد خنده ی دلگشای تو

 

 

 

 

آن شب كه مرا ز وصلت اي مه زنگ است

بالاي شبم كوته و پهنا تنگ است

و آن شب كه تو را با من مسكين جنگ است

شب كور و خروس كنگ و پروين لنگ است

  • Like 2
لینک به دیدگاه
تو کاین روی داری به حسن قمر/چرا در جهانی به زشتی سمر؟

 

 

روز هجران و شب فرقت يار آخر شد

زدم اين فال و گذشت اختر و كار آخر شد

آن همه ناز و تنعم كه خزان ميفرمود

عاقبت در قدم باد بهار آخر شد

  • Like 1
لینک به دیدگاه
×
×
  • اضافه کردن...