رفتن به مطلب

ارسال های توصیه شده

من و یه سری از بچه ها بعضی خاطرات دوران دانشجویی رو تو تاپیک زیر تعریف کردیم:

خاطرات دانشجویی

 

خوب حالا یه خاطره قدیمی تر میگم. سال اول یا دوم دبیرستان بود، یه معلم اجتماعی داشتیم که خیلی ساده بود بچه ها حسابی پدرشو در آورده بودن.

یه روز تخته پاکن که حسابی گچی بود رو گذاشتیم بالای در و روشم کلی خورده های گچ ریختیم. همین که معلمه در رو باز کرد که باید سر کلاس سر تا پاش پر از گچ شد.

هیچی نگفت. اومد بره بشینه رو صندلی، که صندلی هم به کفش حسابی حال داده بودیم بهش و کفشم گذاشته بودیم رو صندلی. دیگه صداش در اومد که این چه کاراییه از اول سال دارین میکنین و اینا طفلک دیگه بغضش گرفت و رفت ناظم رو آورد :ws28:

خوشم اومد کلاسمون یه دست بود و کسی کسی رو لو نداد. آخرشم ناظمه دید نمیتونه بفهمه کار کیه گفت از همتون 5 نمره انضباط کم میکنم :ws28:

نتیجه: همیشه و همه جا یه دست باشین و پشت هم. انقدر زیر آب نزنید دیگه :w00:

لینک به دیدگاه
  • پاسخ 354
  • ایجاد شد
  • آخرین پاسخ

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

:167:پس تو بودی ابروی منو بردی :167:

 

 

 

:banel_smiley_52::banel_smiley_52::banel_smiley_52:

 

:banel_smiley_52::banel_smiley_52::banel_smiley_52:

 

من نبودم دستم بود تقصیر دختر همسایه مون بود:jawdrop:

 

 

من و یه سری از بچه ها بعضی خاطرات دوران دانشجویی رو تو تاپیک زیر تعریف کردیم:

خاطرات دانشجویی

 

خوب حالا یه خاطره قدیمی تر میگم. سال اول یا دوم دبیرستان بود، یه معلم اجتماعی داشتیم که خیلی ساده بود بچه ها حسابی پدرشو در آورده بودن.

یه روز تخته پاکن که حسابی گچی بود رو گذاشتیم بالای در و روشم کلی خورده های گچ ریختیم. همین که معلمه در رو باز کرد که باید سر کلاس سر تا پاش پر از گچ شد.

هیچی نگفت. اومد بره بشینه رو صندلی، که صندلی هم به کفش حسابی حال داده بودیم بهش و کفشم گذاشته بودیم رو صندلی. دیگه صداش در اومد که این چه کاراییه از اول سال دارین میکنین و اینا طفلک دیگه بغضش گرفت و رفت ناظم رو آورد :ws28:

خوشم اومد کلاسمون یه دست بود و کسی کسی رو لو نداد. آخرشم ناظمه دید نمیتونه بفهمه کار کیه گفت از همتون 5 نمره انضباط کم میکنم :ws28:

نتیجه: همیشه و همه جا یه دست باشین و پشت هم. انقدر زیر آب نزنید دیگه :w00:

 

نتیجه...................

 

 

مدیر فروم رو عشقه:w410:

لینک به دیدگاه

یادش بخیر دوران دانشجویی چقدر حرص میزدم تا یه میله از اتوبوس دانشگاه گیرمون بیاد چون جمعیت زیاد بود و صندلی کم به میلی هم راضی بودیم اما همیشه چند نفری حمله میکردیم و جا میگرفتیم یه روز که دوستم به ما گفت این بی فرهنگ بازیا چیه در میارید ما همه سوار شدیم اون نفر اخر سوار شد که در بسته شد و لای در گیر کرد حالا اون جیغ میزد و ما از خنده روده بر شده بودیم:ws28:

لینک به دیدگاه
یادش بخیر دوران دانشجویی چقدر حرص میزدم تا یه میله از اتوبوس دانشگاه گیرمون بیاد چون جمعیت زیاد بود و صندلی کم به میلی هم راضی بودیم اما همیشه چند نفری حمله میکردیم و جا میگرفتیم یه روز که دوستم به ما گفت این بی فرهنگ بازیا چیه در میارید ما همه سوار شدیم اون نفر اخر سوار شد که در بسته شد و لای در گیر کرد حالا اون جیغ میزد و ما از خنده روده بر شده بودیم:ws28:

 

 

خونه ما تا در ساختمان فنی 3 دقیقه فاصله داره:banel_smiley_4::banel_smiley_4::banel_smiley_4:

 

بقیه بخوننننننن:w16:

لینک به دیدگاه

سال 79 بود و ساعت 13 شب با بچه داشتیم ارواح خبیث رو احضار می کردیم.

اون شب ارواح هیچی بهمون نمیگفتن و فقط داشتن الکی مارو اذیت میکردن.

من خسته شدم و رفتم طبقه بالا اتاق خودمون که بخوابم.

تازه سرم رو گذاشته بودم که سنگینی کسی رو روی سینه و دستام حس کردم.

واقعن ترسیده بودم حتی قدرت اینکه برگردم و بهش نگاه کنم رو هم نداشتم داد میزدم ولی صدایی از حنجره ام بیرون نمی اومد.

بزور چشام رو طرف در چرخوندم و سایه گذرای یک روح رو دیدم که در رو نیمه باز کرد و اومد. بسم ا.. رو خوندم و تونستم اون سنگی رو از روم وردارم.

فقط به بختک بود که هر از گاهی میاد سراغ ادما

لینک به دیدگاه

مجلس لایحه ای رو تصویب کرد که دیگه از این به بعد اجماع در انتخابات ریاست جمهوری و شوراها کفایت می کنه ( یعنی نیازی نیست که از این به بعد آراء به حد نساب برسه و تجمیع آراء کفایت می کنه)

:banel_smiley_52:

لینک به دیدگاه

ساعت 10 امتحان ماشین مخصوص دارم............................:banel_smiley_52::banel_smiley_52::banel_smiley_52: :banel_smiley_52: :banel_smiley_52: :banel_smiley_52: :banel_smiley_52: :banel_smiley_52: :banel_smiley_52:

لینک به دیدگاه

من نمی ترسم. به نظرم از قرص و کپسول و اینا بهتره.

 

از آمپول بی حسی دندون خاطره ی بدی دارم. رفتم برای عصب کشی دندونم. اولین آمپول رو که زد بی حس نشد- دومی رو تا نصفه زد آمپولش تو دهنم شکست! کارم کشید به سومی... خوشبختا نه بی حس شد!

لینک به دیدگاه

من خیلی میترسم,عضلانیو چون نمیبینم میگم جهنم ولی واکسن و آزمایش خون...:icon_pf (34):

به پنی سیلین حساسیت دارم خوشبختانه,دکتر که میرم باش اتمام حجت میکنم آمپول ننویسه چون نمیگیرم:w00:

دبیرستان بودم معده دردای مزمن داشتم..مامانم با قسمو آیه راضیم کرد برم دکتر؛با این شرط که آمپولی در کار نباشه؛دکتر دوتا آمپول نوشت که یکیشو همونجا زدم؛با مامانم قهر کردم:ws3:

لینک به دیدگاه

به گفتگو بپیوندید

هم اکنون می توانید مطلب خود را ارسال نمایید و بعداً ثبت نام کنید. اگر حساب کاربری دارید، برای ارسال با حساب کاربری خود اکنون وارد شوید .

مهمان
ارسال پاسخ به این موضوع ...

×   شما در حال چسباندن محتوایی با قالب بندی هستید.   حذف قالب بندی

  تنها استفاده از 75 اموجی مجاز می باشد.

×   لینک شما به صورت اتوماتیک جای گذاری شد.   نمایش به صورت لینک

×   محتوای قبلی شما بازگردانی شد.   پاک کردن محتوای ویرایشگر

×   شما مستقیما نمی توانید تصویر خود را قرار دهید. یا آن را اینجا بارگذاری کنید یا از یک URL قرار دهید.


×
×
  • اضافه کردن...