Mina Yousefi 24161 اشتراک گذاری ارسال شده در 16 فروردین، ۱۳۹۲ چشمها را بر دریچه ی انتظار پلک نمی زنم. اشکها در بستر گونه ها سرود دلتنگی سر می دهند. آن سوی وسعت بارانی دل آفتاب یاد تو جاریست. ساحل ماسه ای دستانم هنوز از عشق تو نمناک است. نیلوفران خیس از شرم نگاه شعر شادی زمزمه می کنند. نبض زمان نفس نفس میزند از حسرت دیدارت . آغوش سرد دشت روزهاست گرمی عشق تورا منتظراست. بیا که غروب دیگرازغربتش به تنگ آمده است. بیا دیگر... 7 لینک به دیدگاه
Mina Yousefi 24161 اشتراک گذاری ارسال شده در 16 فروردین، ۱۳۹۲ از سقـــف لـحــظه هــایـــم یـــاد تــــو چـــکه مــی کـنـد. . . اگــر بـــاران بـنــد بـیــایـــد از ایــن خـــانــه مــی روم 8 لینک به دیدگاه
Mr.101 27036 اشتراک گذاری ارسال شده در 16 فروردین، ۱۳۹۲ اسیر فصل خزان گردد عمر آن کس که… دمی اسیر اشک کند چشم مهربان تو را… 7 لینک به دیدگاه
ایلین1366 5544 اشتراک گذاری ارسال شده در 16 فروردین، ۱۳۹۲ آدمی که منتظراست هیچ نشانه ای ندارد،هیچ نشانه ای خاصی ندارد فقط با هرصدا برمیگردد... 7 لینک به دیدگاه
mani24 29665 اشتراک گذاری ارسال شده در 16 فروردین، ۱۳۹۲ من متوقف نا منتظر هیچ معجزه ای رها بودنم را به قمار نشسته ام من برنده یا بازنده چه فرق می کند؟ همیشه عاشق شراب تلخم تلخ تلخ .... 6 لینک به دیدگاه
mani24 29665 اشتراک گذاری ارسال شده در 16 فروردین، ۱۳۹۲ برای اینکه دفتر نقاشیش سفید بود معلم تنبیه اش کرد غافل از اینکه پسرک فقط خدایی رو کشیده بود که همه می گفتند دیدنی نیست! 7 لینک به دیدگاه
maryam banoo 3238 اشتراک گذاری ارسال شده در 16 فروردین، ۱۳۹۲ نمی دانم چرا امشب واژه هایم خیس شده اند؟؟ مثل آسمانی که امشب می بارد.... و اینک باران بر لبه ی پنجره ی احساسم می نشیند و چشمانم را نوازش می دهد.. تا شاید از لحظه های دلتنگی گذر کنم...!!!!!!! 5 لینک به دیدگاه
*mehrsa* 14558 اشتراک گذاری ارسال شده در 16 فروردین، ۱۳۹۲ حِکایَتِـــ آنـــ مَـــرد را شِنیـــده ایـــ ؟؟!! کِـــ نَـــزد رَوانـــ پِــــزِشـــکـــ رَفتـــ ، وَ اَز غَمـــ بُزُرگیـــ کِـــ دَر دِلـــ داشتـــ گُفتـــ ... دُکتُـــر گُفتـــ : بِـــ فِلانـــ سیـــرکـــ بُـــرو ... آنجـــا دَلقَـــکیـــ هَستـــ ، آنقَـــدر میـــ خَندانَتـــ تـــا غَـــمَـــتـــ یادَت بِرَوَد ... مَـــرد لَبخَنـــد تَـــلخـــیــــ زَد وَ گُفتـــ : مَنـــ هَـــمانـــ دَلقَـــکَمـــ ... 3 لینک به دیدگاه
*Polaris* 19606 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 17 فروردین، ۱۳۹۲ از من خواست حــلالش کنم همان کسی که با بـــی رحمـــی محبت هایم را حـــرام کرده بود...! 3 لینک به دیدگاه
vergil 11695 اشتراک گذاری ارسال شده در 17 فروردین، ۱۳۹۲ این روزهـا / ، حوصلـﮧ اـے برای شیرین نـوشتن نیـست فرهـــاد هم اگر بـود تلخِ / تلــــخ می نوشـت... / 3 لینک به دیدگاه
!BARAN 4887 اشتراک گذاری ارسال شده در 17 فروردین، ۱۳۹۲ این الان احساس منه.........میدونم شعر نیس ولی حرف دل ک هس:5c6ipag2mnshmsf5ju3 9 لینک به دیدگاه
- Nahal - 47858 اشتراک گذاری ارسال شده در 17 فروردین، ۱۳۹۲ یکی باید باشد یکی که آدم را صدا کند به نام کوچکاش صدا کند یکجوری که حال آدم را خوب کند یکجوری که هیچکس دیگر بلد نباشد یکی باید آدم را بلد باشد ... مریم ملکدار 9 لینک به دیدگاه
*mehrsa* 14558 اشتراک گذاری ارسال شده در 17 فروردین، ۱۳۹۲ حس دلقكی را دارم كه باید برای مراسم كفن و دفن مادر پیرش شادترین برنامه عمرش را اجرا میكرد... 9 لینک به دیدگاه
"nazanin" 3610 اشتراک گذاری ارسال شده در 17 فروردین، ۱۳۹۲ چه تلخ است در میان جمعی تنها ماندن چه درد آور است زمانی که مجبور باشی خودت نباشی نقابی به چهره بزنی که میخندد و خود در پس آن نقاب هوای چشمانت بارانی باشد در پشت واژه ها خود را از خود پنهان کنی و بشوی انسانی که نیستی چون چاره ای جز این نداری سکوت کنی و در میان سکوتت فریاد بزنی که آی مردم من هستم ولی هیچکس صدای این سکوت را نشنود همه میگویند سکوت نشانه ی رضاست ولی من میگویم برخی اوقات سکوت نشانه ی فریاد است سکوتی که اگر از حنجره ات برآید میشود تحقیر میشود ملامت میشود... ولی من اینک این سکوت را فریاد میزنم که آی مردم من هستم هرچند در برابر دیدگان شما پستم،حقیرم،ناچیزم ولی هستم 9 لینک به دیدگاه
sam arch 55879 اشتراک گذاری ارسال شده در 18 فروردین، ۱۳۹۲ حالم به اندازه تغییر فصول سال متغیر است... گاهی شکوفه می دهد احساسم.. گاهی به بار می شیند میوه احساسم.. گاهی خزان می زند برگ احساسم... گاهی هم سپید می پوشد احساسم... . . . من احساسی چهار فصل دارم 6 لینک به دیدگاه
"nazanin" 3610 اشتراک گذاری ارسال شده در 18 فروردین، ۱۳۹۲ هر چقدر هم قوی باشی گاهی اوقات کم میاری…!؟ ولی بازم باید تکیه گاه اونایی که دوستشون داری باشی 5 لینک به دیدگاه
*Polaris* 19606 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 18 فروردین، ۱۳۹۲ اسمم در کتاب رکوردهای جهان گینس ثبت شد دختری از جنس احساس با سنگین ترین بار دلتنگی بر روی شانه هایش ...! 6 لینک به دیدگاه
ایلین1366 5544 اشتراک گذاری ارسال شده در 18 فروردین، ۱۳۹۲ بیهوده میگردم به دنبالت، با وجود تمام بی محبتی هایت،باز هم میخواهمت 6 لینک به دیدگاه
YAGHOT SEFID 29302 اشتراک گذاری ارسال شده در 18 فروردین، ۱۳۹۲ دانی که شبان چه فتنه آغاز کند آن دم که نی شبانه را ساز کند غمهای زمانه را فرو بندد در ابواب نشاط یک به یک باز کند 6 لینک به دیدگاه
Mr.101 27036 اشتراک گذاری ارسال شده در 18 فروردین، ۱۳۹۲ مانند یک بهار … مانند یک عبور … از راه می رسی و مرا تازه می کنی … همراه توهزار عشق از راه می رسد … همراه تو بهار … بردشت خشک سینه من سبز می شود … وقتی تو می رسی … در کوچه های خلوت و تاریک قلب مـــــــــن … مهتاب می دمد … وقتی تو می رسی … ای آرزوی گم شده بغض های مـــــــــن … من نیز با تو به عشق می رسم …. 6 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده