MEMOLI 8954 ارسال شده در 16 آبان، 2010 اين قرصها كه يكي يكي مرا مي خورند گيج تر از آن هستند كه درد مرا بفهمند ... 7
eris 67 ارسال شده در 16 آبان، 2010 نخ پشت نخ پاکت پشت پاکت باکس پشت باکس نمیدونم چرا نه درد من میخوابه نه مازوخیسم این سیگار لعنتی!!! 7
*Polaris* 19606 مالک ارسال شده در 18 آبان، 2010 فقط اسمی به جا مانده از آنچه بودم و هستم دلم چون دفترم خالی ، قلم خشکیده در دستم 9
MEMOLI 8954 ارسال شده در 26 آبان، 2010 می خواهم دریایی باشم که همه را غرق در خود کنم ! همه مال من باشند و من مال هیچکس !!! 8
Astraea 25351 ارسال شده در 31 آبان، 2010 یارب! گناه اهل جهان را به ما ببخش ما را سپس به رحمت بیمنتها ببخش هرچند ما نهایم سزاوار رحمتت ما را بدان چه نیست سزاوار ما ببخش 8
hilda 13376 ارسال شده در 31 آبان، 2010 باز کن پنجره ها را که نسيم روز ميلاد اقاقی ها را جشن می گيرد و بهار روی هر شاخه کنار هر برگ شمع روشن کرده است همه چلچله ها برگشتند و طراوت را فرياد زدند کوچه يکپارچه آواز شدست و درخت گيلاس هديه جشن اقاقی ها را گل بدامن کرده است باز کن پنجره ها را ايدوست هيچ يادت هست که زمين را عطشی وحشی سوخت؟ برگها پژمردند ؟ تشنگی با جگر خاک چه کرد؟ هيچ يادت هست؟ توی تاريکی شبهای بلند ، سيلی سرما با تاک چه کرد؟ با سر و سينه گلهای سپيد نيمه شب باد غضبناک چه کرد؟ هيچ يادت هست؟ حاليا معجزه باران را باور کن و سخاوت را در چشم چمنزار ببين و محبت را در روح نسيم که در اين کوچه تنگ با همين دست تهی روز ميلاد اقاقی ها را جشن می گيرد ! خاک جان يافته است تو چرا سنگ شدی ؟ تو چرا اينهمه دلتنگ شدی؟ باز کن پنجره ها را ... و بهاران را باور کن ! 5
hilda 13376 ارسال شده در 31 آبان، 2010 قاصدک هان چه خبر آوردی ؟ از کجا و از که خبر آوردی؟ خوش خبر باشی اما گرد بام و در من بی ثمر می گردی انتظار خبری نيست مرا نه زياری ، نه ز ديار و دياری ، باری برو آنجا که ترا منتظرند برو آنجا که بود چشمی و گوشی با کس قاصدک در دل من ، همه کورند و کرند دست بردار از اين در وطن خويش غريب قاصدک تجربه های همه تلخ ، با دلم می گويند ، که دروغی تو دروغ که فريبی تو فريب قاصدک هان ، ولی آخر ايوای راستی آيا رفتی با باد ؟ با توام ، آيا کجا رفتی آی ، راستی آيا جايی خبری هست هنوز ؟ مانده خاکستر گرمی جايی ، در اجاقی ؟ طمع شعله نمی بندم خردک شوری هست هنوز ؟ قاصدک ابرهای همه عالم شب و روز در دلم می گريند 6
*Polaris* 19606 مالک ارسال شده در 31 آبان، 2010 من به هیچ دردی نمیخورم این دردها هستند که چپ و راست به من می خورند...! 9
خاله 3004 ارسال شده در 1 آذر، 2010 ماهیمان دلش تنگ است، سلطان قلبها می خواند شاید او هم دوست دارد به آن ظرف شلوغ پراز ماهی برگردد تا باز هم درکنار او که دوستش می داشت، باشد فضای شیشه ای این بلور زندان جاویدان او تا رسیدن به انتهاست . . مرسی که گاهی آبم را عوض می کنی… 6
MEMOLI 8954 ارسال شده در 1 آذر، 2010 . . . نمي خندم اين روزها ... اشك هم نمي ريزم ! خالي ام انگار ...! 8
- Nahal - 47858 ارسال شده در 1 آذر، 2010 دلم احساس غم دارد در این انبوه ویرانی کمی تا قسمتی ابری و شاید باز بارانی 5
from_hell 10964 ارسال شده در 1 آذر، 2010 خسته ام از آرزوها..... آرزوهاى شعارى ...... شوق پرواز مجازى...... بال هاى استعارى....... لحظه هاى كاغذى را روز و شب تکرار كردن: خاطرات بایگانى....... زندگى هاى ادارى ........ آفتاب زرد وغمگین...... پله هاى رو به پایین ..... سقف هاى سرد و سنگین..... آسمان هاى اجارى...... عصر جدول هاى خالى..... پارك هاى این حوالى ...... پرسه هاى بى خیالى........ نیمكت هاى خمارى ....... رونوشت روزها را روى هم سنجاق كردم: شنبه هاى بى پناهى..... جمعه هاى بى قرارى...... عاقبت پرونده ام را با غبار آرزوها.... خاك خواهد بست روزى.... باد خواهد برد بارى..... روى میز خالى من...... صفحه باز حوادث درستون تسلیت ها..... نامى از مایادگارى.........:icon_gol: 6
*Polaris* 19606 مالک ارسال شده در 1 آذر، 2010 سرم درد می کند برای درد دل کردن کسی را نمی بینم که با من درد دل گوید 6
*Polaris* 19606 مالک ارسال شده در 2 آذر، 2010 دلتنگم و هیچ راه گریزی نیست... ...! قلبم را در شبی تاریک دزدیدند... و رگهای رابطه را یک به یک بریدند... ...! دلتنگم و ... راه گریزی نیست! 6
mehdi_61 141 ارسال شده در 2 آذر، 2010 من شبنم خواب آلود يك ستاره ام كه روي علف هاي تاريكي چكيده ام. جايم اينجا نبود 5
ارسال های توصیه شده