رفتن به مطلب

ارسال های توصیه شده

هم دعا کن گره از کار تو بگشاید عشق

هم دعا کن گره تازه نیفزاید عشق!

 

قایقی در طلب موج به دریا پیوست

باید از مرگ نترسید، اگر باید عشق

 

عاقبت راز دلم را به لبانش گفتم

شاید این بوسه به نفرت برسد، شاید عشق

 

شمع روشن شد و پروانه در آتش گل کرد

می‌توان سوخت اگر امر بفرماید عشق

 

پیله‌ی رنج من ابریشم پیراهن شد

شمع حق داشت! به پروانه نمی‌آید عشق!

  • Like 4
لینک به دیدگاه
  • پاسخ 1.4k
  • ایجاد شد
  • آخرین پاسخ

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

در را که می گشاید

حتی مجال تعارف نمی دهد ...

- اشتباه آمده ای شاید !

در را می بندد

پنجره ها را

پرده ها را می کشد روی صورت ماه که می خندد بر من ...

پیش از آنکه آخرین چراغ پذیرایی را

خاموش کند

شمعی می افروزد

در شمعدان شکسته

کنار عکس کودکی ام

حالا اثر انگشتانش را باید

پاک کند ...

از دستگیره ها

از درها

و هیچ سرنخی از خود

نمی گذارد بر جا !

شمع را که بر می دارد

خانه تاریک می شود ناگاه ...!

 

مهدی مظفری ساوجی

  • Like 3
لینک به دیدگاه

** سرود برای سپاس و پرستش **

 

 

بوسه های تو گنجشککان پر گوی باغند

و تنت رازی است جاودانه

که در خلوتی عظیم با منش در میان می گذارند

تن تو آهنگی است و تن من کلمه ای است

که در آن مینشینند

تا نغمه ای در وجود اید

سرودی که تداوم را می تپد

در نگاهت همه مهربانیهاست

قاصدی که زندگی را خبر می دهد

و در سکوتت همه صداها

فریادی که بودن را تجربه می کند.

  • Like 5
لینک به دیدگاه

به تضادها چشم دوختن،

جز سر درد عايدي نخواهد داشت

كودكيمان را باختيم،

كافي است

بو كنيدُ نترسيد از تعفن مردارهاي پوسيده

و نترسيد از كركس ها و كفتارها

آنها نانُ گل سرخُ باران را درك مي كنند

و در خاطرشان حتما كبوتري پريده،يا نشسته است..

  • Like 4
لینک به دیدگاه

بایدعاشق باشداینطورکه غمگین می نویسد!

 

فاصله ای نمانده بود،

 

تنهایک قدم

 

تاگشودن معبرِ تاریک به نور،

 

رسیدنِ دست های متبرک به هم،

 

تنفس عطرماه وبابونه.

 

*

 

 

 

وتاچیدن آویزه های نور،

 

جشن آخرِ ستاره های شب،

 

گردن آویزِ ماه شدن.

 

*

 

 

 

فاصله ای نمانده بود،

 

تنهایک قدم

 

تاماه شدن!

 

***

 

توان تو اما

 

تمام شد

 

یک قدم مانده به...!

  • Like 4
لینک به دیدگاه

اصلا ً به ديدنم نيا

دوستت دارم را توي گل هاي سرخ نگذار

برايم نيار

اصلا ً به من

به ويلاي خنده داري در جنوب

فکر نکن

سردرد نگير

عصبي نشو

اصلا ً زنگ در

تلفن

خواب

خيال

خلوت مرا نزن

اين قدر نمک روي زخم من نپاش

اصلا ً نباش

 

 

با اين همه

روزي اگر کنار بيراهه اي عجيب حتي

پيدايم کردي

چيزي نگو

تعجب نکن

حتما به دنبال تو آمده بودم

  • Like 3
لینک به دیدگاه

تلخ منم

 

همچون چای سرد

 

که نگاهش کرده باشی ساعات طولانی و ننوشیده باشی !

 

تلخ منم ...

 

چای یخ

 

که هیچ کس دوست ندارد هوسش را ... !

 

سید علی صالحی

  • Like 6
لینک به دیدگاه

گفتی دیر می آیی

اما لحظه برای کسی توقف نمی کند !

حالا

دوری از راه

و دیری از آمدن بردار...

پیش از آنکه تقویم

صفحه آخرش را رو کند ...!

 

رضا

  • Like 4
لینک به دیدگاه

جهان

 

با درختها

 

با صبح ها

 

با دریا و دریاچه ها

 

خراب شده است !

 

من

 

زیر آوار مانده ام ...

 

نجاتم ندهید

 

به مردن احتیاج دارم ...!

 

مرضيه احرامي

  • Like 4
لینک به دیدگاه

حالا که تموم شد ... تو هم داری میری

مبادا که دست کسی رو بگیری

 

خدایا نگاه کن درست تو چه وقتی

پر از اشکم اما می خندم به سختی

 

e7u3nedb7d5mmu7o7w7b.jpg

 

....................

بگید جای اسمش هنوز نقطه چینه ...

  • Like 4
لینک به دیدگاه

راستی الان عزیز من ... سرت رو شونه کیه؟

صدای خنده های تو ... الان تو خونه کیه؟

روزای خوب زندگیم ... تمومشون صرف تو شد!

می گفتی روحمون جداست ... آخرشم حرف تو شد!

.

.

.

  • Like 4
لینک به دیدگاه

از من کم نشده ای اما ...

کم می آیم برای تعبیر خواب های هر شبت

قلم مو به دست ایستاده ای

و روزهایم را رنگ می زنی

به میل خودت ...

چنگی به دلت نمی زنند

و رنگین کمان شدنم

به چشمت نمی آید !

من

بهانه می جویم برای ماندنت

تو

با دلت دست به یقه می شوی

برای راندنم ...

این بازیِ بی برنده و بازنده را

من تمام نمی کنم !

سوتِ پایانِ دلخوشی را

تو بزن ...!

  • Like 4
لینک به دیدگاه

امتداد جاده مرا می ترساند

 

آرزویی انگار روی سینه جاده جان می سپارد

 

برای رسیدن !

 

شتابی انگار زیر چرخ های اتوبوس جان می گیرد

 

برای دور شدن ...

 

ضجه ای پر می گیرد از افق و سر می کوبد به شیشه

 

دلم گواهی بد می دهد ...

 

کجایی ؟!...

  • Like 4
لینک به دیدگاه

×
×
  • اضافه کردن...