taghdir 2528 اشتراک گذاری ارسال شده در 19 شهریور، ۱۳۹۱ [h=6]ای کاش همه به جایی برسیم که هر روز بگیم : ای فردا هر چه می توانی کن ، که امروز را به تمامی زیسته ام ...![/h] 2 لینک به دیدگاه
taghdir 2528 اشتراک گذاری ارسال شده در 19 شهریور، ۱۳۹۱ [h=6]به خدا بگوييد ... اسباب بازي هايت ... بي جان نيستند ... آدمند.. ! ميشکنند... آرام تر..[/h] 2 لینک به دیدگاه
*lotus* 20275 اشتراک گذاری ارسال شده در 19 شهریور، ۱۳۹۱ [h=6]تو اما تاس بريز روي خودت و با جفتهايت بخواب بخند! به هر که با خيال تخت روي تو شرط ميبندد توي مشتت تاسها به احتمال زياد فکر ميکنند به اينکه ميز قمار خوبي هستي و هيچکس بازنده بلند نخواهد شد علی اسداللهی [/h] 3 لینک به دیدگاه
taghdir 2528 اشتراک گذاری ارسال شده در 20 شهریور، ۱۳۹۱ [h=6]حواست هست؟ پاییز در راه است... کم کم فکر باد و باران باش... شاید کسی تمام گریه هایش را برای پاییــــــــز گذاشته باشد...[/h] 1 لینک به دیدگاه
taghdir 2528 اشتراک گذاری ارسال شده در 20 شهریور، ۱۳۹۱ [h=6]چشمهات رنگِ قهوهی قَجَریست نگاهَم که میکنی ذره ذره میمیرم![/h] 1 لینک به دیدگاه
taghdir 2528 اشتراک گذاری ارسال شده در 20 شهریور، ۱۳۹۱ گفتم: حالا من هیــــــــــــــــچ جواب این موهای سپـــــید را چگونه می دهی؟! نگاهی به موهایم کرد و گفت: وای! خـــــــــــبر نداشتم! چقدر پــــــــــیر شده ای!... 3 لینک به دیدگاه
taghdir 2528 اشتراک گذاری ارسال شده در 20 شهریور، ۱۳۹۱ [h=6]تـــو چـه میفهمی! حــالو روز کسی راکه دیگر هــــیـــچ...نگاهی... دلــش را نمیلرزاند...![/h] 3 لینک به دیدگاه
JU JU 7193 اشتراک گذاری ارسال شده در 20 شهریور، ۱۳۹۱ مامان دعا کن ببخشم، ببخشن، گناهان خدا رو دعا کن مامانم بگذرد از گناهانم همانطور که از خودم گذشت .... 4 لینک به دیدگاه
JU JU 7193 اشتراک گذاری ارسال شده در 20 شهریور، ۱۳۹۱ باران، نبار قبل از باریدن چترها باز شدهاند 4 لینک به دیدگاه
azarafrooz 14221 اشتراک گذاری ارسال شده در 22 شهریور، ۱۳۹۱ خیلی ها میگویند مرگ سیاه است ... اما به گمان من مرگ سفید است ... به سفیدی پر قویی که با ابهت بالهایش را میگشاید برای پرواز ... من خود را برای پرواز سفید میکنم .... نه سیاه نه خاکستری ...سفیده سفید ..... 3 لینک به دیدگاه
taghdir 2528 اشتراک گذاری ارسال شده در 23 شهریور، ۱۳۹۱ [h=6] با یک فنجان چای هم میتوان مست شد… اگر آنکه باید باشد، باشد!!! [/h] 2 لینک به دیدگاه
taghdir 2528 اشتراک گذاری ارسال شده در 23 شهریور، ۱۳۹۱ [h=6] ببخش باران! ببخش تو می باری و ما ... شسته نمی شویم... [/h] 3 لینک به دیدگاه
taghdir 2528 اشتراک گذاری ارسال شده در 23 شهریور، ۱۳۹۱ [h=6]گاهــــی هیـــچ کــــس را نــداشــتـ ـه بـــاشـــی بهتــــر است داشتــــن بعضــــی هـــا تنهــــاتــــرت مـــی کــنــد . . .[/h] 4 لینک به دیدگاه
taghdir 2528 اشتراک گذاری ارسال شده در 23 شهریور، ۱۳۹۱ [h=6]هـــــــر نفـــس ، درد اســـت که میکشـــم ای کــاش یا بـــــــــــودی یـــــا اصـــلا نبودی ایـــــن که هســـتی و کنــــارم نیســــتی ... دیـــــــــوانه ام میکنــــــــــد.[/h] 4 لینک به دیدگاه
taghdir 2528 اشتراک گذاری ارسال شده در 23 شهریور، ۱۳۹۱ [h=6]دلم ميخواهد شب باشد، من باشم و تو ... به خيالم تو خواب باشي ... نگاهت كنم، آرام ببوسمت... نوازشت كنم... و آرام بگويم دوستت دارم ... و تمام حرفهاي دلم را كه وقتي نگاهم ميكني نميتوانم بگويم عاشقانه نجوا كنم... و تو در سكوت بشنوي و از عشقم سر كيف شوي ، اما ... چشمانت را باز نكني و به خيالم خواب باشي... ! من هم به خيالت ندانستم كه بيداري ... ! [/h] 3 لینک به دیدگاه
taghdir 2528 اشتراک گذاری ارسال شده در 23 شهریور، ۱۳۹۱ [h=6]ما تماشاچيانی هستيمــ که پشت درهای بسته مانده ايمــ! دير آمديمــ! خيلیــ دير... پس به ناچار حدســ مي زنيمــ شرط می بنديمــ شک می کنيمــ... و آن سوتر در صحنه بازی به گونه ی ديگردرجريانــ استــ ... بازی از دفتر هفتم(نمی دانم ها!) صفحه 51 حسین پناهی [/h] 5 لینک به دیدگاه
taghdir 2528 اشتراک گذاری ارسال شده در 23 شهریور، ۱۳۹۱ [h=6]دروغ نمیگویم باد را بنگرید باد هم از وزیدنِ این همه واژه به آخرین جملهی غمانگیزِ جهان رسیده است: را ... را ... راحتام بگذارید، من هم بدبینام من هم خستهام من هم بیباور ...! سید علی صالحی [/h] 4 لینک به دیدگاه
taghdir 2528 اشتراک گذاری ارسال شده در 23 شهریور، ۱۳۹۱ [h=6]تعهد داشتن قشنگه حتی تعلق داشتن ...!! اینکه بدونی مال کسی هستی، سهم کسی هستی و اونم مال توئه، حق توئه ... !! مهم نیس این تعهد امضاء بشه تو یه کاغذ پاره ... !! اصلش جای دیگه سند خورده وسط دلاتون....[/h] 6 لینک به دیدگاه
YAGHOT SEFID 29302 اشتراک گذاری ارسال شده در 24 شهریور، ۱۳۹۱ آرامم ! هم جنس ِ نگاهت ٬ هم رنگ ِ دستهایت ! گاه سرخ و گاه گاهی سبز ... مهم نیست که شانه هایت پوشالی ست و آغوشت خیال ... دستهایت اینجاست ! نگاهت ٬ صدایت خنده ات ! دیگر چه میخواهم ؟ هیچ !! دستهایت را در دستهایم جا گذاشته ای ! نگاهت را در نگاهم ٬ و خیالت را در خیالم ... و من ٬ آرامم ! آرامتر از همیشه 6 لینک به دیدگاه
YAGHOT SEFID 29302 اشتراک گذاری ارسال شده در 24 شهریور، ۱۳۹۱ گــاه مـــے تــوان تمــامـِ زنـــدگــے را دَر آغوش گِـرفـتــــ ، اگـــَــــــــر ... تَمــامـِ زنــدگیـتــــــ " یکـــ نَفـَـر " بــاشـــد . . 5 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده