رفتن به مطلب

ارسال های توصیه شده

اسم خواهرم زهراست اسم دوستم یحیی....

بارها پیش اومده که دوستما زهرا صدا میکنم ...جالب تر اینکه بعدش هیچکدوم به روی خودمون نمیاریم و عادی رفتار میکنیم...

اخرین بار حسابی گند زدم سر تمرین فوتسال بلند فریاد زدم زهرااااااااااااااا اینقدر دریپ نزدن

حیثیتم رفت...

  • Like 15
لینک به دیدگاه

چند وقت پیش رفته بودم کلی میوه خریده بودم و تو ماشین داشتم برمیگشتم خونه که مامانم گفت سر راه یه چندتا هم نون تافتون بگیر بیا.

منم رفتم نونوایی ولی چون خیلی وقت بود نون نگرفته بودم قیمت نون را نمیدونستم

نوبتم که شد خواستم قیمت نون رو بپرسم ولی از اونجا که تو جو میوه فروشی بودم گفتم کیلویی چنده ؟

نونواهه :w58:

مردم 14k8gag.gif

منم که :ws3:

  • Like 26
لینک به دیدگاه

پدر یکی از دوستان نزدیکم فوت کرده بود. با چند تا از دوستان رفتیم بهش تسلیت بگیم.

خیلی ناراحت بودیم و من داشتم همش با خودم فکر میکردم که به محض دیدنش چه جمله ای بگم که مناسب اون شرایط باشه. حسابی توی جملات غوطه ور بودم:

وقتی دیدیمش اول بقیه دوستان بهش تسلیت گفتند و من با دست پاچگی پرسیدم:

خدا بیامرز رو چکارش کردید؟!!

با تعجب بسیار از سوال من در حالی که همه حضار خندشون گرفته بود گفت:

هیچی بردیم خاکش کردیم !!!

 

و من :icon_pf (34):

  • Like 26
لینک به دیدگاه

دیروز داشتیم با خانواده میگفتیمو میخندیدیم

ما اومدیم از تبلیغات شبکه مختلف گفتنو مسخره کردن

رسیدیم به کانال ITN و قرص ضد افسردگی که روزی 500 بار تبلیغ قرصشو پخش میکنه

من گفتم وای دیدی اون خانومه رو زنگ میزنه میگه من هرچی درو مرض داشتم خوب شده همه گفتن کدوم گفتم همون قرصه ضد افسردگیه بازم نفهمیدن من با اعتماد بنفس گفتم بابا ایزی لایفو میگم

همه اینجوری:jawdrop::jawdrop:

خواهرم گفت ایزی لایف پوشک بزرگ ساله منظورت احیانا نیو لایف نیست؟!!!

  • Like 17
لینک به دیدگاه
دیروز داشتیم با خانواده میگفتیمو میخندیدیم

ما اومدیم از تبلیغات شبکه مختلف گفتنو میخره کردن

رسیدیم به کانال ITN و قرص ضد افسردگی که روزی 500 بار تبلیغ خزشو بخش میکنه

من گفتم وای دیدی اون خانومه رو زنگ میزنه میگه من هرچی درو مرز داشتم خوب شده همه گفتن کدوم گفتم همون قرصه ضد افسردگیه بازم نفهمیدن من با اعتماد بنفس مخکم میگم بابا ایزی لایفو میگم

همه اینجوری:jawdrop::jawdrop:

خواهرم گفت ایزی لایف پوشک بزرگ ساله منظورت احیانا نیو لایف نیست؟

 

 

میگم :banel_smiley_4: سوتیای نوشتاریت باحالتر بود :ws28:

  • Like 6
لینک به دیدگاه

دیروز جاتون خالی مهمونی بودیم و بعد تموم شدن مهمونی همه داشتن دم در خدافظی میکردن که برن .

داداش من یهو خیلی اروم حرکت کرد طرف یه ماشینی که اونطرف خیابون پارک بود :ws52: . چند نفر نشسته بودن توش . من حدس زدم میخواد چیکار کنه اما باورم نمیشد . :w127:

خلاصه نزدیک ماشینه شد از پشت و یهو محکم کوبید به شیشه ماشینشون و سرشو اورد کنار پنجره و داد کشید ( از بچگی این کارو واسه ترسوندن ما انجام میده ) :ws51:

وقتی دادش تموم شد یهو متوجه شد که این ماشین عمه نیست و اشتباهی گرفته . :banel_smiley_4: :4chsmu1:

حالا شما تصور کنید ما از خنده مرده بودیم :ws3:. داداشم خشکش زده بود و زبونش بند اومده بود:imoksmiley: و افراد داخل اون ماشینم که دیگه تصورش با خودتون :w58:

 

  • Like 25
لینک به دیدگاه

یکی اس ام اس داد شمارش آشنا نبود

نوشته بود:

سلام میلادم

خوبی؟

فلان فلان ....

 

بعد من تعجب کردم گفتم کیه اینقدر با من صمیمه و من شمارش رو ندارم :ws52:

گفتم شما؟؟؟؟

 

 

 

 

 

گفت ابله اولش خودمو معرفی کردم گفتم میلادم (میلاد هستم) دیگه :banel_smiley_4:

 

 

---------------------------

همین:ws3:

:hanghead: همه بهم خندیدند.

  • Like 24
لینک به دیدگاه

زنگ زدم به دوستم خيلي بي ....ور شدي زنگ نميزني هفته گذشته زنگ زدم نبودي كجا بودي ؟

گفت قبرستون

گفتم همونجا جاته بايد قبرستون باشي وقتي منو فراموش ميكني

گفت به خدا بابام مرده بود تو مراسم بودم

وقتي اينو گفت از خجالت اب شدم

  • Like 17
لینک به دیدگاه

انروز یه سوتی مرگباری دادم که میخوام خودم بکشم :sigh:

سر کلاس زبان بود ، معلممون گیر داده بود به من و وسط کلاس داشتیم یه 2 3 دقیقه ای بحث میکردیم ...

از قضا یه دفعه این معلم ما ، من رو توی یه جایی دید که 7 8 تا فلافل گرفته بودم و اینا ولی من اون رو ندید بودم ... حالا هی به من میگه تنها خور:ws3:

اخر کار بود و همه چیز داشت خوب پیش میرفت ... که گفت تنها خور ...

بازم از قضا امسال نزدیک مدرسمون یه فلافلی باز شده مام هی همو مهمون میکنیم بعد هنوز نشده بود من بقیه رو مهمون کنم ...

نمیدونم چرا ، از شدت خریت این رو گفتم ( که من هنوز بقیه رو ..) :icon_pf (34)::banel_smiley_4:

بعد از اونکه معلم گفت تنها خور

من گفتم که " تا لا 4 5 بار دوستام من رو مهمون کردن ولی من هنوز نکردم "

همون موقعم یکی بچا گفت " خب این افتخار داره؟؟؟ "

و دوزاریم افتاد ...pichak29.gifpichak29.gifpichak29.gif

به این میگن روش خود ضایه کنی ( البته در عامیانه بتر میشه توضیح داد :ws3:)

 

:sigh::sigh:

  • Like 10
لینک به دیدگاه
من نیفتاد دوزاریم چیه قضیه :JC_thinking:

ببخشید

من بد توضیح دادم :ws3:

بعد از اونکه معلم گفت تنها خور

من گفتم که " تا لا 4 5 بار دوستام من رو مهمون کردن ولی من هنوز نکردم "

همون موقعم یکی بچا گفت " خب این افتخار داره "

و دوزاریم افتاد ...:pichak29::pichak29::pichak29:

  • Like 4
لینک به دیدگاه

با دوستم رفته بودیم بیرووون که دوستم یه پورشه کاین دید

از اونجا که عجله داره واسه اظهار فضل سریعا برگشت گفت میدونی قیمتش چنده ؟

منم گفتم نه ...

گفت : بیشتر از 100 میلیون دلار تومن :banel_smiley_4:

من :ws28:

اونم :icon_razz:

  • Like 18
لینک به دیدگاه

چند وقت پیش یکی از دوستامون تصادف کرده بود و اکیپ رفته بودیم ملاقاتش بیمارستان

از اونجا که بر و بچ کمی هم اوباش تشریف دارن کل اتاق رو گذاشته بودن رو سرشون که یه دفعه یه پرستار مسن اومد تو و با کلی شاکی بازی ازمون خواست که آرومتر باشیم و رفت سمت تخت بغلی که آمپولشو بزنه.بعد زدن آمپول رفت بیرون و ما هم شروع کردیم پرستار بنده خدا رو سوژه کردن که دوستم گفت این انترمه یا انتر ؟

اون دوستم که رو تخت بود گفت این جزو انتراس ولی دو سه تا انترم دارن که آدم آرزو میکنه همیشه مریض بشه اینا دور و برش باشن

که همه زدیم زیر خنده و گفتیم همون انتر از سرتم زیاده ...

که یه دفعه متوجه شدیم هم اون پرستار اولیه و هم یکی دیگه که ترکه ای و خوشگل هم بود تو اتاقن :icon_pf (34):و همه حرفامونو شنیدن

 

خلاصه ما که دیدیم اوضاع بی ریخته سریع از دوستمون خدافظی کردیم و در رفتیم بیرون

بعدها دوستمون که مرخص شد تعریف میکرد که دیگه اون پرستار خوشگلا رو نمیذاشتن بیاد سمت تخت این و اون پرستار اولیه میومده و با خشونت تمام آمپولای اونو میزده :ws28::ws47:

  • Like 27
لینک به دیدگاه

دو سه هفته ای مونده بود به آخر ترم و همه دنبال تکمیل جزوه بودیم

یکی از درساییم که توش لنگ بودیم ریاضی بود.

خلاصه یکی از بچه ها که ادعای ریاضی بود رو گیر آوردیم تا جزوشو بگیریم و اگرم شد بیاد به ما یه جلسه رفع اشکال کنه که طرف گفت حاضرم بهتون خصوصی و تضمینی ریاضی تو سی ساعت یاد بدم 10 تا جلسه یه ساعته

ما رو میگی :ws28::ws28:

اون :icon_razz:

چون سوتیم دادشو ما هم کلا سوژش کردیم نه جزوشو داد نه دیگه حرف یاد دادنه ریاضی رو پیش کشید :ws28:

  • Like 18
لینک به دیدگاه

یه دوستی داریم که کشتی گیره

این ماجرای سوتیه اونه

یه روز اکیپ بر و بچ تو حیاط دانشگاه نشسته بودیم و داشتیم گل میگفتیم و میخندیدیم که دیدم این رفیق کشتی گیرمون زوووم کرده رو یه دختره که خدایی خوشگلم بود ، منم نامردی نکردم محکم زدم پشتش که هی نادان حواست کجاست ؟

اونم که یدفعه از فاز در اومده بود گفت : هیچی بابا داشتم دختره رو بارانداز میکردم ...

ما رو میگی؟:w58:

چی میگی تو ؟ بارانداز چیه ؟

گفت دارم بار اندازش میکنم دیگه ؟

که یدفعه یکی از بچه ها گفت نکنه منظورت براندازه ؟

که همه ما :ws28::ws47:

اون دوستمونم :icon_redface:

  • Like 21
لینک به دیدگاه

امروز با چند از بچه ها رفته بودیم بیرون

بعد تصمیم گرفتیم یه جا بایستیم و دلی از عذا در بیاریم

همین که توی ماشین منتظر بودیم تا برادرم و دوستش برگردن یه دختره رو دیدیم که با کلی فیس و افاده داره از اون سمت خیابون میاد :viannen_38:

به محض این که رسید به جوی پاشنه کفشش گیر کرد به جدول و نقش بر زمین شد :persiana__hahaha:

اما زود بلند شد خودش رو جمع کرد و عصبانی رفت توی ماشینش :w74:

به محض این که نشست استارت زد و پاش رو گذاشت روی گاز

حالا گاز نده و کی گاز بده :w58:

از یه طرف گاز می داد از یه طرف ماشین می پرید جلو و خاموش می شد :ws28:

آخرش پسر عموم سرش رو برد بیرون و داد زد خانوم ترمز دستی رو بده پایین :ws47: :ws47:

این هم نامردی نکرد همون طور که گاز می داد ترمز دستی رو داد پایین و زد به موتوریه که جلوش پارک کرده بود و موتور رو انداخت توی جوی :icon_pf (34):

حالا بیچاره موتوریه اومده می گه خانوم پس چرا این جوری کردین ؟! :w000:

چنان جیغی کشید سر آقاه که فکر کنم پرده گوشش پاره شد "آخه این جا جای پارک کردنه " :w13:

من که دیگه مرده بودم از خنده :ws28: :ws28: :ws28: :ws28:

  • Like 25
لینک به دیدگاه

بدترین سوتی که تا حالا تو عمرم دادم:

آخر این ترم استادم ایمیلشو داده بود به بچه ها برای تحویل پروژه منم چون براش فرستاده بودم اونم جواب داده بود شده بود جز لیستم خلاصه یه شب تا on شدم دیدم دوستم هست براش نوشتم سلام دخملو خوفی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

اشتباهی رفت برای استادم:cryingf:

اونم گفت فردا بیا کمیته انضباطی به من می گی دخملو؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟:w13:

  • Like 19
لینک به دیدگاه

یه جا چند نفر داشتند بحث موسیقی میکردند...یهو یکیشون به من گفت

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
رو میشناسی؟

گفتم کدوما؟:w58:

 

 

بعد همه هر هر خندیدند بهم :banel_smiley_4:

  • Like 13
لینک به دیدگاه

این اواخر یه سوتی ناجور جلو استادم دادم!!

تو دفترش بودم با دوستم داشتیم حرف میزدیم

استادمم مشغول کار بود

که نمیدونم چی شد ازش پرسیدم:استاد؟؟؟؟ما انگل داریم؟؟؟

بنده خدا یه چند لحظه منو نگاه کرد بعد گفت نمیدونم...

بعد تازه خودم فهمیدم چه سوتی دادم!!!

بعدش که به استادم گفتم منظورم درس انگل شناسی بوده کلی دسته جمعی خندیدیم!!

اما بدجور ضایع شدم!!!:ws44:

  • Like 25
لینک به دیدگاه
amin 202 مهمان

سوتی های خودم همچی بامزه نیستن....ولی می خوام سوتی یکی از دوستامو براتون تعریف کنم!

ما حدود 2-3سال پیش یه استاد نرم افزاری داشتیم به اسم رامین.م و ایشون شمارشو داده بود بهمون تا اگر تو نرم افزار مشکلی داشتیم،با تماس باهاش اشکالامونو رفع کنیم.

حدود 2 سالی ازون کلاس گذشته بود...دوستم زنگ میزنه به دوستش رامین و این مکالمه رو ترتیب میده:

 

دوستم:سلام رامین

رامین:سلام

دوستم : نشناختی؟

رامین:خیر....به جا نیاوردم

دوستم: واقعاً نشناختی؟

رامین:خیر...

دوستم:بهتر نیست یکم اون فسفرای مغذتو کار بندازی؟

رامین:حیفه...تموم میشن..لازمشون دارم!

دوستم:یادت نیست یبار ....

رامین:خیر آقا...اگر ممکنه اسمتونو بگید تا یادم بیاد!

دوستم: آقا شرمنده...گویا اشتپ شده...

و مکالمه قطع شد....:smiley (18):

.

.

.

من الان ترمی 20 تومن از دوستم میگیرم تا پتشو نریزم رو آب....انقده حال میده!!!:ws3:

ولی خداییش خیلی حرکت ضایعی بوده....یکی نیست بگه آخه حمّال!....تو از صداش نمیفهمی این اون رامین نیست؟!!:banel_smiley_4:

لینک به دیدگاه
×
×
  • اضافه کردن...