رفتن به مطلب

.:. گاه نوشـــــته های نواندیشـــــانی ها .:.


ارسال های توصیه شده

زندگی دیکته گفت و ما همش غلط پشت غلط

عشق و نوشتیم با الف . گذاشتیم ته خط

منو از اول همه جا نشوندن آخر کلاس

حالا میگن یکاری کن

میگن حسابت با خداس.............:hanghead:

 

 

بغض بدی نشسته تو گلوم .............:sigh:

  • Like 12
لینک به دیدگاه

خیلی شیرینه دوستت اونم دوستی که اسمش دوست مجازیه تو اوج خوشی و خوشحالی و شادی که دور و برش پر از ادمای واقعی هستن بیاد دوست مجازیش باشه ، به یاد تو باشه

اونقد لذتبخشه که میخوای ساعتها تنها باشی و به این مساله فک کنی و اشک شادی بریزی

میخوای به خودت افتخار کنی و حسودیت میشه به خودت که همچین دوستی داری:sad0:

  • Like 16
لینک به دیدگاه

هوا بسیار عالی اصن متعالی و بیرون نریم متضرر شدیم. به خواهرم گفتم:(یاد "به مادرم گفتم.." از چاووشی افتادم:ws3:) بزنیم بیرون لب دریا؟ گفت:باشه خبریه عاشق شدی؟: گفتم:یه شهریوری اصیل هرگز عاشق نمیشه:w000:(ارواح نن جان..)

یواش یواش باید لباس بپوشم و بریم..

  • Like 13
لینک به دیدگاه

املای نوشطه‌ هایم...

نگارش هرف‌هایم، تصمیم‌هایم، روزهایم، زندگیم، دنیایم، همه و همه پر از غلط است...

تنها تو درست بودی

و بعد از تو انگار همه چیز غلط است...!

 

 

[FLASH=width=2 height=2]

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
[/FLASH]

  • Like 6
لینک به دیدگاه

چند‏ ‏رو‏زیه‏ ‏حس‏ ‏خوبی‏ ‏‏نسبت‏ ‏به‏ ‏هیچی‏ ‏ندارم..‏ ‏کلافه‏ ‏کلافم‏!‏! میگذره‏ ‏ها‏ ‏ولی‏ ‏جون‏ ‏مارو‏ ‏میگیره‏ ‏تا‏ ‏بگذره‏!‏!

  • Like 15
لینک به دیدگاه

دلم برای کمی شنیدنِ حرف تنگ شده....

 

که بگه...که بشنوم....حرفی نزنم و فقط..مهمون بشم به سفره ی حس و حالش...

 

سفارش نمی دم برام چی تو سفره اش بزاره...

 

مهمون خونه ی صاحبخونه باید حرف گوش کن باشه!...

 

هر چی گذاشت پیش روم با دل می پذیرم...با دل....

 

من کمی دلم برای شنیدن حرف دیگری تنگ شده....:icon_redface:

.

.

.

امان از این دل که بعد موقع، ویارِ میوه ای رو کنه که الان فصلش نیست!

 

الان فصلِ سکوته....

 

تو دهن آدمک حرف نیست...سنگه...:icon_redface:

  • Like 16
لینک به دیدگاه

یه زوج امروز اومده بودن خرید :ws28: ( اصن نمی تونم جلوی خندم رو بگیرم)

بعد خانومه یه کفش خریده بود...هی برای کفشه لباس و بلوزو شلوار می پوشید.... شوهره از من نظر می خواست می گفتم خوبه ...می گفت نه خانوم ببین به کفشه میاد یا نه :ws3:

بعد همکارم رد شد گفت: نیکا کن...ملت برای لباسشون کفش می خرن اینا برای کفششون لباس :ws28:

  • Like 19
لینک به دیدگاه

از جایی که دارم زندگی میکنم حالت تهوع گرفتم. مملکت گل و بلبل :84eb3ampc0vsywihe0i

هیچم تنوع طلب نیستم چون بعنوان یه انسان این حقه منه :whistles:

چه عدالتی خدا!!!؟ چه برابری!!!؟ :banel_smiley_4:

 

واقعا ایمان پیدا کردم به

" یا مرگ یا زندگی"

البته یه زندگی واقعی نه صبح رو به شب رسوندن و شب رو به صبح :w000:

  • Like 15
لینک به دیدگاه
×
×
  • اضافه کردن...