رفتن به مطلب

.:. گاه نوشـــــته های نواندیشـــــانی ها .:.


ارسال های توصیه شده

امروز داشتم نماز میخوندم یه حس بدی داشتم در طول نمازم تا اینکه تو رکعت دوم خشکم زد !!

 

چم شده بود؟؟ چرا یادم نمیومد!!

 

قبله کدوم طرف بود؟؟!!

 

یه دفعه از جام بلند شدم ... دور خودم میچرخیدم و دنبال قبله میگشتم !

 

یادم نمیومد !

 

هیچی یادم نمیومد .... اصلا انگار تو این خونه نماز نخونده بودم !

 

بغض کردم .... ناامید شدم از خودم .... تا اینکه یه دفعه یادم اومد!

 

حسی که تو اون لحظه داشتم وحشتناکه .... حس پیر زن یا پیر مردی که آلزایمر داره (و بچه هاشو نمیشناسه و باهاشون مثل غریبه ها رفتار میکنه ) بهم دست داد!

 

هنوزم تو شوک هستم ... حس خوبی ندارم !!

 

یکی از اتفاقایی هست که هیچ وقت فراموشش نمیکنم !!

  • Like 13
لینک به دیدگاه

دلم عجیب گرفته ..... البته عجیب که نه ..... این دلگیری عادتش شده .....

میان جمعی و تنهایی ..... شدم مهره اضافی میان همه جمع ها

تو جمع همه احساس تنهایی میکنم و عاشق خلوت شدم .... عاشق تنهایی های خودم......................

و خسته از این اجبار بودن وقتی خواستنی نیست .......

 

کاش ازم راضی میشدی کاش ............

  • Like 10
لینک به دیدگاه

چ خواب بدی دیدم ظهر..........داشتم سکته میزدم........

هرچند میدونم ی اپسیلون هم بهم فکر نمیکنی ولی دیدن تو و بی توجهیت ب من حتی توی خواب هم عذاب اوره................:sad0:

تو دیگه رفتی......

فراموش شدی...........

چرا بعد این همه مدت باید تو رو تو خواب ببینم..........

هم خوشحالم از دیدنت هم ناراحت........:sigh:

  • Like 9
لینک به دیدگاه

خدایا بیشتر از ۱۰ ساله داریم تحملش میکنیم. ثانیه به ثانیشو شاهد بودی. تمام فتنه گری ها شو دیدیمو گفتیم خدایا تو عادلی ما سکوت میکنیم تو حکم کن. پس کجایی خدا؟؟؟؟؟؟؟؟ چند سال دیگه باید صبر کنیم تا عدلتو نشون بدی؟ نکنه اینهمه سال بیخودی منتظر تو بودیم؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!!!:hanghead::sigh:

  • Like 6
لینک به دیدگاه

همیشه سعی کردم زندگی روتین و منظمی داشته باشم و حتی الامکان از تغییر گریزان بودم ، این دقیقا یکی از مهمترین عوامل پیشرفت نکردنه ، با تغییر زندگی کنید:ws37:

  • Like 11
لینک به دیدگاه

هیچ صدای دردناک تر از صدای شکستن دل نیست.

نزاریم دلی بشکنه

نزاریم دلی بسوزه

نزاریم دلی آه بکشه ...

 

"از نگاهی مینشیند بر دل نازک غبار/خاطر آینه را آهی مکدر میکند."

  • Like 9
لینک به دیدگاه

دنیا را به ابعاد اندیشه تو دوست دارم

والاست و بی انتها

چقدر خوب است ندانستن برخی از مفهمومات

وقتی همه ی مفهموم ها در تو خلاصه باشد

ای خوب خوبان

  • Like 16
لینک به دیدگاه

رویای زندگانی را میتوان امروز فهمید ، وقتی که نگاهی گاهی به نگاهی گره میخورد می شود قند مکرر ، نوبر بهارانه

زندگی سخت نیست عزیز ، اینجا کمی دلتنگی داریم به مقدار لازم ، حریصم به زندگی ورنه تیغ ها تیزند و رگ ها تشنه

در عزای جوانی نکرده می نهم سر به بیابان داغ تنت به کوهپایه ی مرطوب پیشانیت به شفق غرق شده در چشمانت

تقدیم به عزیزی

 

 

پ.ن: چقدر حرف زدم

  • Like 16
لینک به دیدگاه

تا به تنهایی عادت کنم طول میکشه دیگه نباید اینقد ناپرهیزی کنم تنهاییم ازم دلخور شده تا آشتی کنه کلی باید عذاب بکشم:ws37:

  • Like 11
لینک به دیدگاه

بچه ها اینجا اصن همکاری نداریدا!!!!!!!!!!!!!!!!

شما با تنکس نزدن از پست بی ربط و خلاف مقررات میتونید جلو اینکارو بگیرید..اما همه میرن تنکس میزنن بعدم همون داستان همیشگی سارا!!!

  • Like 9
لینک به دیدگاه

نمی دونم چرا حوصله ی درس خوندن ندارم!:sad0:

فکر کنم باید از همین امشب استارتش رو بزنم وگرنه وقت امتحان بیچاره می شم!من این همه دارو رو چطوری یادم بمونه آخه؟!!:hanghead:

 

اصلا از همین الان با پارکینسون شروع می کنم که استارتش بخوره لا اقل:5c6ipag2mnshmsf5ju3

 

خدایا به امید تو...

:ws37:

  • Like 9
لینک به دیدگاه

تا حالا بارها و بارها تو این تاپیک و تاپیک قبلی گاهنوشته ها سر همین مسئله بحث بوده...و دیگه ازار دهنده شده....گاهنوشته های خودتون رو باید اینجا بنویسید وگرنه تعداد زیادی تاپیک تو همین انجمن هست که هرکدوم متناسب با ی موضوع زده شدن و توش همین مطالب رو کپی پیست میکنن این حرف دل های شما هم مطابق با اوناست و جاشون اونجاست..یه نگاهی به بخشای دیگه ی همین تالار بکنید...

  • Like 7
لینک به دیدگاه

ساعت 2:30 صبح باشد و مشغول گشت وگذار در نت باشی و آجیل بخوری و موسیقی گوش کنی و فرهاد مهراد بخواند : "گل یخ... گل یخ.... هر صبح تو میخندی... کوچک و ... پاکیزه .... بر من تو دل می بندی.... " ناگهان صدای بلندی توجهت را به خود جلب کند:

_ "محمد مگه با تو نیستم!!!"

و ناگهان یادت بیاید که پدرت سه بار تذکر داده بود که صدایش را کم کنی!

_"باشه حواسم نبود.. " به سرعت دکمه پاز کی ام پلیر را بزنی و برای دقایقی به یک نقطه خیره شوی!

بعد با لبخندی ساعت را نگاه کنی وببینی ساعت 2:38 صبح است و همچنان مشغول گشت و گذار در نت و همچنان آجیل میخوری و فرهاد مهراد می خواند:"ای گل یخ شکوفان شو... شکوفان همیشه..."

و این است احوالات این روزهای ما...

  • Like 16
لینک به دیدگاه
×
×
  • اضافه کردن...