Valentina 13664 اشتراک گذاری ارسال شده در 28 اسفند، ۱۳۹۱ گاهی تلفن ی دوست قدیمی همچین حالتو خوب میکنه که نگو.. 11 لینک به دیدگاه
عمو سام 1166 اشتراک گذاری ارسال شده در 28 اسفند، ۱۳۹۱ همین چند دقیقه پیش تمام شد. مطالعه ی "یازده دقیقه - نوشته ی پائولو کوئیلو - " . نمیدونمم چقدر کامل بود یا اینکه ترجمه اش چقدر درست بود چون این کتاب حق چاپ در ایران را نداره اما اونچه که علاوه بر محتوای کلی اش به نظرم جالب اومدد چند جمله ی گزینشی از مجموع رمان (از دست نوشته های دختر مورد بحث کتاب) بود: - او (زن فاحشه ای که قدوم حضرت عیسی را با اشک چشمانش شست) بخشیده شد به خاطر عشق زیادش. اما برای عشق کم، بخشایش کمتری است. 9 لینک به دیدگاه
!BARAN 4887 اشتراک گذاری ارسال شده در 28 اسفند، ۱۳۹۱ رفتم بازار.... چ شور و هیجانی..................چ غوغایی............. چ بده بستونی.......همه در تب و تاب ولی من خوشحال نیستم........ناراحت هم نیستم البته............من مثه همیشه و هرسال نیستم..........اومدن بهار واسم ی حس تازگی و زندگی میداد........الان نه....... هر روز ک نزدیک تر میشه کمتر احساس میکنم سال جدید اومده....... چم شده؟؟؟؟؟؟ علتش بزرگ شدنم هس؟؟؟؟؟؟یکنواختی زندگیم هس؟؟؟؟؟؟؟ینی دیگه از زندگی خسته شدم؟؟؟؟؟ خیلیای دیگه هم همین حسو دارن نسبت ب اومدن سال جدید..........چرا؟؟؟؟؟؟؟؟ فقط امیدوارم سال خوبی باشه و اینا همش ی حس مزخرف باشه........فقط همین....... 17 لینک به دیدگاه
Lean 56968 اشتراک گذاری ارسال شده در 28 اسفند، ۱۳۹۱ یک عدد دختر بچه دیدم اصن چی بگم چشم ابرو مشکی موها خرگوشی یه کاپشن جیگلی اصن یه وضی باید یک عدد همسر اختیار کنم در اسرع وقت دلم خواست 13 لینک به دیدگاه
s.zarei 3090 اشتراک گذاری ارسال شده در 28 اسفند، ۱۳۹۱ اين روزهاي آخر سال حس عجيب وغريبي دارم دلمو هيچي خوش نمي كنه بد جوري دلم از همه كس وهمه جيز روزگار و زمونه وآدماش و.. گرفته خداوندا تو فرياد رسمون باش روزگار غريبيست 12 لینک به دیدگاه
s.zarei 3090 اشتراک گذاری ارسال شده در 28 اسفند، ۱۳۹۱ تلنگري برا خودم کلماتی که از دهانمان بیرون می آیند ، ویترین فروشگاه شعورماست ...همیشه و همیشه زیباترین ها را گلچین کنیم تازگيها خيلي با حرفام دل ميشكنم از دست خودم بتنگ اومدم باشد كه سال نو خودمو بتونم اصلاح كنم اميدوارم !!! ببخشين و حلالم كنين 8 لینک به دیدگاه
دل مانده 7714 اشتراک گذاری ارسال شده در 28 اسفند، ۱۳۹۱ واااااای خدا جونم یه کاری کن خوشحال شم این دم عیدی... اخه تا کی بغضمو تو گلوم خفه کنم؟.... 8 لینک به دیدگاه
moein.s 18983 اشتراک گذاری ارسال شده در 28 اسفند، ۱۳۹۱ رو نوشت:این نوشته در برخورد با یکی از آشناهامون نوشتم...اومده بود پیش پدرش می گفت: درسته این کار بد رو انجام دادم...حالا دیگه شده دیگه!!! بهتره ببخشی....راستی شاید دوباره هم انجام بدم....آدمه دیگه...جایز الخطاست!... این رو دیدم...گفتم..اگه معنی عید اینه....ما امسال عیدی نداریم.... می گن روزهای آخر سال باید حرفهای خوب زد... راست می گن از یک جهت هایی...ولی یک جاهایی هم باید حرف ها رو زد نه؟!... مثلا گفت..کسی که ملتی رو فهم و شعورشون رو به اندازه جلبک دونسته... یا مثلا کسی که از رو نمی ره...یا مثلا کسی که یک اشتباه رو صد بار تکرار می کنه... یا کسی که توبه نمی کنه...یا کسی که دُمبِ روباهش پیداست.... یا کسی که شعور اینو اون رو می زاره تو جیبش....یا پاچه ی خودش رو می گیره میگه: آخ..اون یکی گرفت!!!... ما در دنیای مجازی و واقعی با چنین افرادی رو به رو هستیم... کسی که تو فضای واقعی کالا احتکار می کنه و در فضای مجازی خالص بودن دیگران... کسی که تو فضای مجازی سلطان و در فضای واقعی عَمَله(از نظر اخلاقی....) کسی که نون خودش رو به زور می خواد چند برابر از جیب دیگران برداره.....چون دیگران هم به زور از جیب اون برمی دارن... این وسط می شه قانون جنگل.... اون وقت که می گیم طرف انسان نیست!...می گه هستم...تو نمی فهمی! عجب...عجب.... موخره:عید رو دوست دارم...الان فک نکنین بابا این آیه ی یاس چی می گه تو شادیمون.... خواستم بگم..معنای عید واقعی و گذاشتن کدورت ها کنار....با شامورتی بازی و ادب نشدن و مقطعی بودن فرق می کنه... اون اسمش کدورت های رو کنار بزاریم نیست....اون اسمش سواستفاده از زمان و حال خوش دیگران هست... تو رور خدا رفتین تو یک جمع که آشتی بدین..ببینین طرف واقعا مُتنبه شده...یا نه.... 10 لینک به دیدگاه
B nam o neshan 12214 اشتراک گذاری ارسال شده در 28 اسفند، ۱۳۹۱ گاهي از خودم خجالت ميكشم...وقتي ميفهمم بعضي وقتا ميتونستم بهتر از اوني باشم كه بودم!ولي نبودم!!... گاهي از خودم خجالت ميكشم...وقتي كاري رو ميكنم كه يه لحظه بعدش پشيمون ميشم از انجامش!خب آدم حسابي فقط چند ثانيه تحمل ميكردي!مگه چي ميشد؟!!... 12 لینک به دیدگاه
سـارا 20071 اشتراک گذاری ارسال شده در 28 اسفند، ۱۳۹۱ من عاشق خوندن تو گروه کر هستم...و امروز دیدم برای گروه کر تست قراره بگیرن... وای اگه بشه چی می شه ... 13 لینک به دیدگاه
B nam o neshan 12214 اشتراک گذاری ارسال شده در 29 اسفند، ۱۳۹۱ پست سارا رو كه خوندم ياد خيلي چيزا افتادم!... ياد پسر جووني كه هربار كه از مترو ... ميام بيرون اون گوشه جاي هميشگيش نشسته و داره چه بي نظير سنتور ميزنه! ياد دختري كه مثل خيلي از آدما...بي خيال جنسيت!صداي قشنگ داره ولي نميتونه بخونه! ياد خيلي از جوونا كه موسيقي رو با عشق ياد گرفتن!ولي چون توو كشور ما براش ارزش زيادي قائل نيستن،بايد بشينن روي پل هوايي ساز بزنن تا مردم پول بريزن تو كيف سازشون! توو با عشق ساز ميزني... چرا علايق ديگران برامون مهم نيست؟!... 12 لینک به دیدگاه
honey memar 2377 اشتراک گذاری ارسال شده در 29 اسفند، ۱۳۹۱ خودم کردم که لعنت بر خودم باد ......! 11 لینک به دیدگاه
sadafv 6584 اشتراک گذاری ارسال شده در 29 اسفند، ۱۳۹۱ دلم می خواست یه جفت گوش شنوا پیدا می شد که درک کنه منظورمو... امیدوارم سال خوب و قشنگی داشته باشین... اگه یادتون بود سر سال تحویل واسه منم دعا کنین... سال نوتون مبارک... :icon_gol: 11 لینک به دیدگاه
*mehrsa* 14558 اشتراک گذاری ارسال شده در 29 اسفند، ۱۳۹۱ بــه یــاد کســانـی بــاشیــم کــه . . . : هفــت سینشــان را بـــا یـک سیـن نـــاخواستــه بــا نــام "ســرطـان" مـی چینینــد . . . ! بــه یـــاد کــودکــانـی بــاشیــم . . . : کــه "سـرمــای" خیــابــان سیـنِ همیشگــی هفــت سینشــان اسـت . . .! !! خدایا این شبهای عید دل همـــــه را شــــاد کن . . . 13 لینک به دیدگاه
*mehrsa* 14558 اشتراک گذاری ارسال شده در 29 اسفند، ۱۳۹۱ سال 91 هم با همه خوشی ها و ناخوشی ها سختی ها و لذاتش رو به پایانه انگار دیروز بود شروع شده بود هییییییییییییییییییییی......... اینم قانون طبیعته بی رحم بی رحم هر چیز مهلتی داره خوش بحال سال 91 که شانس اینو داشت 12 ماهشو ببینه خیلی ها همچین حسرتی به دلشون موند سال 92 پیشاپیش مبارک دوستان:icon_gol: 10 لینک به دیدگاه
hakan_68 2446 اشتراک گذاری ارسال شده در 29 اسفند، ۱۳۹۱ حسرت چیزی نیست که من بخورم حسرت اون چیزیه که به دلت میذارم … ;) 7 لینک به دیدگاه
hakan_68 2446 اشتراک گذاری ارسال شده در 29 اسفند، ۱۳۹۱ بغضیا به مرور زمان عوض میشن و بعضیا هم عوضی...... 7 لینک به دیدگاه
پیرهاید 10193 اشتراک گذاری ارسال شده در 29 اسفند، ۱۳۹۱ به مناسب عید بهاری گرد تکانی از دست نوشته سال 90 یکشنبه - 28 اسفند 90 حامد سرلکی(هائد) برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام عید برای آنان که به گذر عمر تنها می نگرند ، معنایی کلیشه ای دارد و شاید برای آنانی که هماره در تکاپویند ، بوی تازگی می دهد این دو جمله بارها در نوسانات اصواتی که تاکنون شنیده ایم میگنجد سخن من ، حرف دیگریست(!) ما به دنیا می آییم ، کودکیم ، جوانی میکنیم ، پیر می شویم و میمیریم سیری عجیبست اما نه برای من من ایستا هستم و تکاپویم مانند کوه آتشفشانیست که سالها در دل عقده ی آتش افروزی دارد در خلوت مانده و درمانده برای آنی که در یابمت ای جدا مانده ز منی چون من من غمم ، پدر غمم، غمم طرب انگیز است و من با این کنتراست هر نفس عمری تازه میکنم سالها هم میگذرد نشد زمان وصل و آسایشم در شیکده ام ، اغوش نرم خدا را با تمام برجستگی ها و گودی های بی نقص و پر حرارتش می بوسم ، از آن بوسه ها که خدا دلش قنج می رود و کجاست مامن من زمینی پیرشده ی پیر مانده ی خزیده ی عمری در عمر مانده ی بی تو چه میشد مانند مولانا میخواندم: آن دلبر من آمد بر من زنده شد از او بام و در من به گور پدر کسی که اشک را در مسلک مرد بودن حرام کرد(!) ، تو خود مرد نبودی یک نمونه جاندار نر بودی قلم که به دست میگیری ، صفحه را پر از استفراغ سالهای طی شده میکنی پیرمرد بیدی بودم که سایه ام تا پایی می رسید مرا بریدند به جرم سایه ام و اکنون منم و لانه موریانه هایی که در اوج بی مرامی همگی با هم حمله میکنند عید بر من مبارک باد ، آخر چه کسی جز خودت بر خودت شیدا تر است امسال هم بهار شد و من در اردیبهشت ماه ها مانده ام و . . . . . 9 لینک به دیدگاه
پیرهاید 10193 اشتراک گذاری ارسال شده در 29 اسفند، ۱۳۹۱ دلنوشته ی سال 91 سه شنبه / 29 اسفند 91 حامد سرلکی(هائد) سال 91 هم به زودی تمام می شود گرچه ایام هنوز آبشخور حیانند(!) بهاری که با سکون در سال پیش آغاز گردید امروز در تکاپویی عجیب و قرین با منه بی من شده است ، دارد به اتمام می رسد ایام کهنه یک روز در خوشی و یک روز در غم این روزگارا وفا ندارد به آنکه به او دل بسپرد ، او قدار است ، خنجرش به سمت ماست و بس خوشی های خویش را کردیم و گرچه خوب میخندم ، هیچ کس از دل هیچ کس خبری ندارد عشرت رفاقت ، سایه ی حماقت ، صلابت شهامت ، همه و همه در من بود زیاد تر می شود و می شود یک درهمریخت از همه ی این صفت ها روزگاریست توبه کردیم از توبه ها ، دیگر مانند پیش ، این روزها دلمان در اردیبهشت ماه گیر نکرده ، ما دلشده ایم دیگر حسرت نداشته های خویش نداریم ، بر داشته مومنیم ، پیغمبرمان نامش بیخیالیست سال 91 هم به زودی تمام می شود گرچه ایام هنوز آبشخور حیاتند(!) همین . . . . 10 لینک به دیدگاه
R.Irankhah 25490 اشتراک گذاری ارسال شده در 29 اسفند، ۱۳۹۱ خیلی دلم ازت گرفت خیلی، آخه این چه حرفایی بود که بهم زدی هر چی میخوام بهت احترام بذارم و هیچی بهت نگم نمیشه یه روزی که خیلی هم دور نیست نتیجه رفتارات رو میبینی 9 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده