رفتن به مطلب

.:. گاه نوشـــــته های نواندیشـــــانی ها .:.


ارسال های توصیه شده

کلی نوشتم ولی پاک کردم این نوشتن ها فایده نداره تو کشوری که میلیاردها دلار دزدی میشه اما زنی برای تأمین شیر خشک بچش محتاجه، منه یک نفر چقدر مگه میتونم کمک کنم:sigh:

لینک به دیدگاه
کلی نوشتم ولی پاک کردم این نوشتن ها فایده نداره تو کشوری که میلیاردها دلار دزدی میشه اما زنی برای تأمین شیر خشک بچش محتاجه، منه یک نفر چقدر مگه میتونم کمک کنم:sigh:

 

امروز تونستم بدون احتساب کمک خودم مبلغ قابل توجهی برای این بنده خدا پول جمع کنم ، خوشحالم دیگه "منه یک نفر نیستم" اگه دست به دست هم بدیم میتونیم مشکل خیلی هارو حل کنیم :w16:

لینک به دیدگاه

کسی غیر از " تو " نمونده

اگه

حتـــــی دیگه نیستی

 

همه جا بوی " تو " جاری

 

خودت اما دیگه نیستی

نیستی

اما

اسم ات مونده توی غربت ــه شبونه هام ...

لینک به دیدگاه

شادی را هدیه کن حتی به کسانی که آنرا از تو گرفتند،

عاشق شو حتی به آنهایی که دلت را شکستند،

دعا کن برای کسانی که نفرینت کردند،

ومهربان باش با آنانی که با توخصومت میورزند.

 

و اینگونه حتما به فنا خواهی رفت. ودهان مبارکت آسفالت خواهد شد. موفق باشی.

لینک به دیدگاه

پیش از آنکه با خبر شوی....

لحظه ی عزیمت تو ناگزیر می شود....

و باز دریغ و حسرت همیشگی....

آه خداااااای من...

انگار همین دیروز بود که در کوچه ها می دویدم...

و ناگهان چقـدر زود دیر میشود...

.

.

.

لینک به دیدگاه

اگه مجبور نبودم هيچوقت اسفند رو براي خريد بيرون نميرفتم!! ديوونه كنندس ترافيك!!

 

ديشب ساعت ٢ نصف شب رسيدم خونه!! صبح دوباره ٩ زدم بيرون تا ٥ عصر رسيدم خونه!!:banel_smiley_4:

لینک به دیدگاه

دیـشـب خـوابِ غـریـبـی دیـدم ؛ یـک طَـرفـم دریـا بـود یـک طـرفـم جـنـگـل . و آفـتـاب از مـیـانِ هـر دو دَر مـی آمـد . وَسـطِ آفـتـاب تـو بـودی...

 

 

"بهرام بیضایی"

لینک به دیدگاه

یه استادی داشتم که تکیه کلامش این بود

راضیییییییییییییییییییم ازت

حالا من به خودم تو این روزای آخر سال 93 :

 

راضییییییییییییییییم ازت :w16:

لینک به دیدگاه

یکی از سرگرمیهای عیدمان جمع کردن پوست تافی های عیدی قدیم بود. نمی دانم دیده اید یا یادتان هست. یک نوع شکلات به اسم تافی که مربع بود و رنگهای مختلف بود. بعد هم با آنها "قاب بازی" می کردیم و یا کلی می بردیم یا اینکه همه قابهایمان را می باختیم که مصیبت عظمایی بود برای خودش

بازم عید شد یاد قلکم افتادم که عیدی هامو جمع میکردم و قلکم شکمی از عزا درمیاورد چه کیفی داشت .... کجایی بچه گی یادت بخیر

لینک به دیدگاه

طبق یه عادت قدیمی

نزدیک عید سر میزنم به عکسای قدیمی و خاطراتو مرور میکنم

از توی فایلام رسیدم به عکس اون روزی که نتایج کنکور لیسانس اومده بود و من اصن انگار روی زمین نبودم

بعد یه عکسی بود داداشم و بابامو سفت بغل کرده بودم. خیلی وقتی نگذشته ولی به نسبت اون موقع داداشم مردی شده

بابای قشنگم موهاش سفیدتر شده

اصن بی اراده زدم زیر گریه

خودمم چقدر بچه و خنگول بودم:ws3:

پیشنهاد میکنم عکسای قدیمیتونو دم عید نبینین دچار سندرم " وای چقد زمان سریع میگذره" میشین

باور ندارین امتحان کنین:ws37:

لینک به دیدگاه

گاهی آدم کاری میکنی که عزیزشو از دست میده وتوی زندگیش خلائ به وجود میاد

اما از سماجت اسمشو میذاره قسمت و تقدیر

کاش خودخواهی میکردیم توی یک بطری و مینداختیمش وسط اوقیانوس

لینک به دیدگاه

ببیــن / دلخــــوری ، باش / عصـــبانــی هستـــی ، باش / قهـــری ، باش / هــر چــی می خــوای باشــی ، باش / ولــی حــق نــداری با من حــرف نزنــی / فــَــمیدی ؟

خســـرو شکیبایـــی / خانـــه ی سبـــز

 

 

 

 

up8g5de0ghpi9suuy6.jpg

لینک به دیدگاه

به گفتگو بپیوندید

هم اکنون می توانید مطلب خود را ارسال نمایید و بعداً ثبت نام کنید. اگر حساب کاربری دارید، برای ارسال با حساب کاربری خود اکنون وارد شوید .

مهمان
ارسال پاسخ به این موضوع ...

×   شما در حال چسباندن محتوایی با قالب بندی هستید.   حذف قالب بندی

  تنها استفاده از 75 اموجی مجاز می باشد.

×   لینک شما به صورت اتوماتیک جای گذاری شد.   نمایش به صورت لینک

×   محتوای قبلی شما بازگردانی شد.   پاک کردن محتوای ویرایشگر

×   شما مستقیما نمی توانید تصویر خود را قرار دهید. یا آن را اینجا بارگذاری کنید یا از یک URL قرار دهید.

×
×
  • اضافه کردن...