Valentina 13664 اشتراک گذاری ارسال شده در 19 مرداد، ۱۳۹۳ دعا کنید آبله مرغون نشده باشم..:4564: 6 لینک به دیدگاه
*mehrsa* 14558 اشتراک گذاری ارسال شده در 19 مرداد، ۱۳۹۳ اینقدر گریه کردم چشمام شده کاسه خون:4564: 8 لینک به دیدگاه
sarevan 9753 اشتراک گذاری ارسال شده در 20 مرداد، ۱۳۹۳ ﺩﯾﺸﺐ ﺑﺎ ﺧﺪﺍ ﺩﻋﻮﺍﯾﻢ ﺷﺪ ...... ﺑﺎ ﻫﻢ ﻗﻬﺮ ﮐﺮﺩﯾﻢ ..... ﻓﮑﺮ ﮐﺮﺩﻡ ﺩﯾﮕﺮ ﻣﺮﺍ ﺩﻭﺳﺖ ﻧﺪﺍﺭﺩ ...... ﺭﻓﺘﻢ ﮔﻮﺷﻪ ﺍﯼ ﻧﺸﺴﺘﻢ .... ﭼﻨﺪ ﻗﻄﺮﻩ ﺍﺷﮏ ﺭﯾﺨﺘﻢ ..... ﻭ ﺧﻮﺍﺑﻢ ﺑﺮﺩ...... ﺻﺒﺢ ﮐﻪ ﺑﯿﺪﺍﺭ ﺷﺪﻡ .... ﻣﺎﺩﺭﻡ ﮔﻔﺖ ... ﻧﻤﯿﺪﺍﻧﯽ ﺍﺯ ﺩﯾﺸﺐ ﺗﺎ ﺻﺒﺢ ﭼﻪ " ﺑﺎﺭﻭﻧﯽ " ﻣﯽﺁﻣﺪ .. نوشته اش نظرم رو جلب کرد... گاهی برای یه سری چیزا...نیازبه اثبات نیست...زمان بدجوری صادق و روراست ِ با آدم... خدایاممنونم برای همه چیزایی که به من دادی و ندادی... +شکرت+ 7 لینک به دیدگاه
manjari 2934 اشتراک گذاری ارسال شده در 20 مرداد، ۱۳۹۳ داشتم آهنگ برف جهانبخش رو گوش میکردم برف برف برف میباره خاطره هاتو یادم میاره خنده آدمک روی برفا روزای خوبمو زنده کرده من دلم گرم هیشکی نمیشه سردمه سردمه خیلی سرده باز دوباره داره برف میباره....... یخ زده دستای بیگناهم دلم سرمای زمستون رو خواست تا دستم رو داخل جیب عشقم گرم کنم 20/5/1393 6 لینک به دیدگاه
ENG.SAHAND 31645 اشتراک گذاری ارسال شده در 20 مرداد، ۱۳۹۳ میگم این دل ریش ریش و گداخته چی میکشه زیر این گوشت و پوست و این گوشتو پوست چی میکشه از این درد دل میگن آدما پیر میشند حالا میفهم چرا؟؟؟ 9 لینک به دیدگاه
...Neda... 2026 اشتراک گذاری ارسال شده در 20 مرداد، ۱۳۹۳ ما آدمها همیشه یک نقطه ی کور برای تلاشهایشان می گذرایم یا بهتر بگویم اگر خوب بلد باشیم از مکانیسمهای دفاعی فروید استفاده کنیم ، همیشه جوری می نمایانیم که یک نقطه ی کور در تلاشهایمان هست مخصوصا اگر همه بدانند که ما برای به دست آوردن چیزی تلاش می کنیم.( مثلا به دست اوردن رتبه ای دو رقمی در کنکور) آدمها هوشمندانه نقطه ی کور را می گذرانند تا بعد اگر نرسیدند ، شکستشان را به پای آن بنویسند. می ترسندبگویند این نهایت تلاش من بود و این شد ! مدام قبل از جلسه ی کنکور می گویند گرم بود . مدام می گویندملت من درس نخواندم، من کلاس نرفتم . نقطه های کور بیرونی اند . همیشه عامل بیرونی اند. نقطه اند چون همیشه یک چیز جزئی اند که خودمانبزرگش کرده ایم و کورند چون حقیقی نیستند.ساخته ی ذهن ما هستند. و دلیل بزرگ شدنشان این باور اشتباه در ذهن ما است که این طور نهادینه شده "ما با نهایت تلاش به هرآنچه می خواهیم میرسیم چون چیزی از دیگری کم نداریم."میخواهیم نهایت تلاشمان را انکار کنیم تا باورمان بماند و جالب این که هچ وقت در واقع قبول نکرده ایم که هر آنچه از دستمان برمی آمده انجام داده ایم و این نهایت توان ما بوده است . هیچ وقت هم هیچ کاری نمود تمام آنچه از دستم بر میاده نیست . شاید عشق استثنای این قضیه باشد . (وقتی نخواسته شدن را با تمام وجود می پذیریم . بی شک میل به خود ازاری در همه ی ما هست که طوری باید ارضا شود !)آدمهایی که با صدای بلند سر بلند می کنند و می گویند این تمام من بود. همین بود که بود ولی همان نخواهد شدن که بود و من دوستش دارم ، هر چند شکست خورده باشد، خیلی کم اند ..کسانی که از نقش غم انگیز کسی که به حقش نرسیده است دست برداشته اند و زندگیشان را می کنند. ساده است . ما همینیم ! همین 10 لینک به دیدگاه
Lean 56968 اشتراک گذاری ارسال شده در 20 مرداد، ۱۳۹۳ امروز رفته بودم مراسم ختم یه بنده خدا که یکی از خویشانش از مقامات بود، تقریبا کلیه مسئولینی که میشناختم اومده بودن حتی استاندار تهران هم یک دسته گل فرستاده بود قد خودم جالب بود هیچکس به بستگان درجه یک این بنده خدای متوفی تسلیت نمیگفتن و همه برای مقام مسئول آرزوی صبر می کردن 12 لینک به دیدگاه
آرتاش 33340 اشتراک گذاری ارسال شده در 20 مرداد، ۱۳۹۳ وقتی میگم کارم درست بود یعنی درست بود نه؟درست بود که همه چی عین روز شد نه؟اما بعضی وقتا درستا تلخن باور درست تلخه:5c6ipag2mnshmsf5ju3 8 لینک به دیدگاه
آریودخت 43941 اشتراک گذاری ارسال شده در 20 مرداد، ۱۳۹۳ تقریبا تا حد زیادی صبور بودن رو یاد گرفتم .... تو خیلی چیزا خوب یاد گرفتم صبر کنم ، سکوت کنم . نه در مقابل گرفتن حقم . نهههههههههه . تو این مورد هرگز سکوت نمیکنم. هیچوقت متوجه نیستی و این جز درد برای من هیچی نداره ... " این نیز بگذرد " 6 لینک به دیدگاه
manjari 2934 اشتراک گذاری ارسال شده در 21 مرداد، ۱۳۹۳ وای چه با مزه واقعا که اگر خدا بخواد کاریو بکنه..... آشپزخونه طبقه بالای خونمون زیاد استفاده نمیشه ، ما هفته پیش طبقه بالا خربزه خوردیم بعد 2 تا دونه از تخم خربزه توی سبدی که تفاله چای میریزیم موند امشب رفتم چایی دم کنم دیدم توی سبد یه چیز عجیبی هست منم که آماده جیغ زدن!!! ولی انقدر شوکه شدم جیغ نزدم دقت کردم دیدم همون دوتا تخم خربزه رشد کرده و 10 ، 12 سانت شده ریشه هم زده انقدر ذوق کردم عزیزم خیلی دوسشون دارم دلم نمیاد خشک بشه یا از بین بره میخوام بکارمش ولی نمیدونم چه آب و هوایی نیاز داره خاکش چی باشه؟؟؟!!!! 15 لینک به دیدگاه
آریودخت 43941 اشتراک گذاری ارسال شده در 21 مرداد، ۱۳۹۳ ینی من کی راحت میشم؟ :164: واسه من در پس هر خوشحالی یه اعصاب خرابی هست 9 لینک به دیدگاه
Tamana73 28831 اشتراک گذاری ارسال شده در 21 مرداد، ۱۳۹۳ 2روزه فشارم از 7بالا نمیومد... ای این درس بخوره فرق سرم که هرچی میکشم از این کنکوره... ولش کردم و سپردم به خدا...کم آوردم بخدا...دیگه از سلامتیم که مهم نیس... منم که ترس و وحشتم از آمپوله فقط...هیچی دیگه دیروز سرم زدم این فشار تشریف آوردن بالا... ولی خدا سلامتیه هیچکس نگیره...بزرگتریییییین نعمته بخدا...قدرشو بدونیم... حالا من موندم و یه تن بی حال یه کنکور و یه کلاس و کلی تمرینای نکرده و استرس... خدا ب دادم برسه... التماس دعا دارم.... 14 لینک به دیدگاه
masi eng 47044 اشتراک گذاری ارسال شده در 21 مرداد، ۱۳۹۳ چرا کسی حرفای منو تو نواندیشان متوجه نمیشه... یااینکه حال و احوال کسی رو میکنم انگار نه انگار.. خوب دیگه تو پروفتون نمیام.... چرا باید دلایلمونو باز کنیم.. تا همه متوجه بشن چه خبره؟ کلا اینجا چرا زیاد شده.. چرا فعالیت میکنی؟ چرا نمیزاری ما فعالیت کنیم؟ چرا این دلیل.. نمیخوام جواب بدم. اصرار نکنید:icon_razz:. 10 لینک به دیدگاه
vergil 11695 اشتراک گذاری ارسال شده در 22 مرداد، ۱۳۹۳ حالم زوج خوش بختیست با گذشته...! 10 لینک به دیدگاه
Lean 56968 اشتراک گذاری ارسال شده در 22 مرداد، ۱۳۹۳ فک کنم ده تا جمله نوشتم و پاک کردم امان از دلشوره 12 لینک به دیدگاه
...Neda... 2026 اشتراک گذاری ارسال شده در 22 مرداد، ۱۳۹۳ دنیای زنها ، دنیای خیال انگیزی است . ما زنها دنیا را شکل داستانهای رئالیست جادویی میبینم که برای مردها باور پذیر نیست. مثلا زشت ترینمان سوار بر ابرهای سفید می شودو شکل رمیدیوس خشگله پرواز می کند. 6 لینک به دیدگاه
maryam39 8211 اشتراک گذاری ارسال شده در 22 مرداد، ۱۳۹۳ چقدر این سیاه پوستا خوشگل و جذابنبه خصوص مرداشون 6 لینک به دیدگاه
sarevan 9753 اشتراک گذاری ارسال شده در 23 مرداد، ۱۳۹۳ "همه ی جوان ها بالاخره یک روز عاشق می شوند ولی همه ی زندگی به همان عشق اول ختم نمی شود معمولا آدم با عشق اولش ازدواج نمی کند حتی گاهی با او حرف هم نمی زند اما احساس قشنگی است که همیشه خاطرات آدم را شیرین می کند ..." چهل سالگی - ناهید طباطبایی درست میگه...گاهی شیرین گاهی تلخ.... یک تجربه متفاوت و بعد زمان... دنیای عجیبی داریم ....(: 7 لینک به دیدگاه
manjari 2934 اشتراک گذاری ارسال شده در 23 مرداد، ۱۳۹۳ خواستم یه آمار جالب بهتون بدم الان ساعت 5:22 صبح 7 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده