Mahnaz.D 61915 اشتراک گذاری ارسال شده در 22 بهمن، ۱۳۹۲ داشتم این خبر رو می خوندم : برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام پایینش رسیدم به کامنت ها... ترکیدم از خنده طرف نوشته: كار اين قاچاقچيان اصلا درست نبوده است، ولي خواهش مي كنم به همه قاچاقچيان به يك چشم نگاه نكنيد. در ميان آنها نيز هر تيپ موجودي پيدا مي شود.:ws28: 10 لینک به دیدگاه
شقایق31 40377 اشتراک گذاری ارسال شده در 22 بهمن، ۱۳۹۲ آهای بر و بچی که ارشد دارین آهای برو بچی که استرس کنکور دارین استرس و بذار کنار 24 ساعت به مغزت استراحت بده کتاب و بذار کنار چون اینجوری استرست بیشتر میشه!با آرامش برو قدم بزن نفس عمیق بکش مطمئن باش آروم میشی یه لیوان گل گاو زبون هم بخور و بعد برو سر جلسه !دعای همه ما پشت سرتونه به خودت ایمان داشته باش تو موفق میشی شک نکن با آرزوی موفقیتت 12 لینک به دیدگاه
seyed mehdi hoseyni 27119 اشتراک گذاری ارسال شده در 22 بهمن، ۱۳۹۲ خاک خواهی شد،از رخ آیینه ها هم پاک خواهی شد چون غباری گیج،گم،سرگشته در افلاک خواهی شد ... 10 لینک به دیدگاه
mani24 29665 اشتراک گذاری ارسال شده در 22 بهمن، ۱۳۹۲ همه میگویند سخت است وفادار دستانی باشی که هیچگاه انها را لمس نکرده ای .... اما از نظر من این اشتباه است ..اگر در قلبت عهدی بسته باشی که وفادار باشی ...سخت نیست وفادار دستانی باشی که هیچگاه انها را لمس نکرده ای .. و من این عهد را مدتهاست که در قلبم بسته ام .... همه میگویند سخت است وفادار دستانی باشی که هیچگاه انها را لمس نکرده ای .... اما از نظر من این اشتباه است ..اگر در قلبت عهدی بسته باشی که وفادار باشی ...سخت نیست وفادار دستانی باشی که هیچگاه انها را لمس نکرده ای .. و من این عهد را مدتهاست که در قلبم بسته ام .... 8 لینک به دیدگاه
آرتاش 33340 اشتراک گذاری ارسال شده در 22 بهمن، ۱۳۹۲ بعضی وقتا باید بیستی جلو آینه و بگی چی شده؟ بعضی وقتا زبون بند میاد و نمیشه حرف زد:5c6ipag2mnshmsf5ju3یعنی نباید حرف زد باید بیستی و نیگا کنی :5c6ipag2mnshmsf5ju3 آدما یا برا گذشته شون زندگی میکنن یا آیندشون زمان حال کجای زندگیمونو گرفته؟هی میگیم بگذر زمان بگذر :5c6ipag2mnshmsf5ju3بگذره که چی بشه؟یه روز حسرت زمانی رو که گذشته رو میخوریم میخوایم زمان بگذره تا به اون چیزی که میخوایم برسیم غافل از اینکه شیرینی زندگی تو همین تلاشه تو همین مسیره:5c6ipag2mnshmsf5ju3چرا برا گذر عمرمون عجله داریم؟آدم موجود عجیبیه آرزو میکنه بگذره وقتی گذشت حسرت میخوره که چرا گذشتباید قدر ثانیه هارو دونست 12 لینک به دیدگاه
B nam o neshan 12214 اشتراک گذاری ارسال شده در 23 بهمن، ۱۳۹۲ فكرشو بكن! صب با صداي نگران مامانت بلند بشي و خبر فوت خاله مامانتو بشنوي...:5c6ipag2mnshmsf5ju3 طفلكي مامان بزرگم... دنيا آخرين خواهرشم ازش گرفت... حالا شوهر مريضش تنهايي چطور زندگي كنه؟؟ ياد چند سال پيش افتادم كه عمه مامانم فوت كرد! شوهرش به يه ماه نكشيد از دنيا رفت... همه ميگفتن طاقت دوري از زنشو نداشت... چه حس خوبيه اين همه تعلق خاطر به همديگه خدايا همه مونو ببخش و بيامرز 13 لینک به دیدگاه
mani24 29665 اشتراک گذاری ارسال شده در 23 بهمن، ۱۳۹۲ بخواب یار من .........دختر دریا در اغوش من .....یا لالایی قلم عاشقانه های من ..... در چشمان همیشه بهاری من بخواب عشق من .... من همدم تو ....شب هنگام را بیدار میمانم ..... ... بیدار میمانم و نفس میگیرم از بازدم نفسهای تو ..... زندگی من ... 8 لینک به دیدگاه
sam arch 55879 اشتراک گذاری ارسال شده در 23 بهمن، ۱۳۹۲ قِیقاج* می روی ای انسان! با پالانِ کَج...انتها نداره این راه... گاهی با این نام...گاهی با آن نام...گاهی ظریف..گاهی سخیف! قصه همان قصه ی تابلو شدن ست...لو لو شدن است...لولوی سَر خرمن شدن است... تا به کِی راه رفتن بَر خیال دیگران به بهانه ی پُر کاری!...پُر کاری نمایی؟! یا که شاید بی کاری!...یا که در یک حرکتی، هر دوتایی!... سجع باران کردم این نوشته را...استادش خواجه عبدالله انصاری بود... اما چه فایده... از کوزه همان ترآود که در اوست... . . . جوهره ی بعضی جان ها قابل تغییر نیست... امان از این عدم تغییر...امان از این سِفتی اخلاق! *قیقاج:اُریب رفتن 6 لینک به دیدگاه
شقایق31 40377 اشتراک گذاری ارسال شده در 23 بهمن، ۱۳۹۲ امیدواری هم خوب چیزیه همیشه بدتر از ادم هم هستن کل روزم به دعا گذشت 5 لینک به دیدگاه
دختر باران 18625 اشتراک گذاری ارسال شده در 23 بهمن، ۱۳۹۲ خیلی خسته ام.... کاش میشد بگم بیخیال دنیا و واقعا بیخیال همه چیز باشم.همه ی غم ها و شادیهایی که نمیشه به هیچ کدومش دل بست اما واقعا نمیشه .بعضی جاها نمیشه بیخیال بود............ 6 لینک به دیدگاه
Hossein.T 22596 اشتراک گذاری ارسال شده در 24 بهمن، ۱۳۹۲ از وقتی اومدم اینجا حس آدمی رو دارم که بعد از مدت ها تازه از زندان آزاد شده ، بعد اومده محلش و میبینه هیچ چیز شبیه گذشته نیست و همه رفتن ... بی اختیار یاد قدیما افتادم. یه وقتایی بود که تنها دقدقه ای که داشتم ، تموم نشدن ترافیک اینترنتم بود که بتونم بیام اینجا و توو پروفایل بچه ها مسخره بازی در بیاریم. خیلی از شب ها با بچه ها میرفتیم کنفرانس و وقتی صدای صحبت کردنشون رو میشنیدم از شدت ذوق پر پر میشدم که : " وااااای ! من صدای اینارو شنیدم ! چه تجربه ی جالبی ! " یه بحث هایی میکردیم در حد المپیک ! توی همین تالار ها که وقتی یادم میاد خندم میگیره ! واقعا چقدر برامون مهم بود ! از حقوق زنان و دختران و روزه داری و روزه خواری و نمیدونم غیرت و این چیزا گرفته تا بحث های عجیب و غریب فلسفی که آخرشم نفهمیدم کجای زندگیمو گرفت.... من همون هستم که بودم و مطمئنا شما نیز.... یاد شب های تابستون و ماه رمضان و بازی های جام جهانی و یورو 2008 بخیر... قهوه خونه ی سمندون و ترکیدن های پیاپی نواندیشان و قهر و آشتی ها و همه و همه ... حالا 6 سال از اون خاطرات گذشت... 6 ســـــــال...! 6 سال گذشت رفاقت هایی به باد رفت که شاید جای دیگه ای نظیرش رو تجربه نکنم... من موندم و یه کوه خاطره و راه برگشتی که نیست.... 8 لینک به دیدگاه
mani24 29665 اشتراک گذاری ارسال شده در 24 بهمن، ۱۳۹۲ عشق من قلبم را تا به ابد به تو هدیه میدهم ...... نگاهم را دستانم را به تو هدیه میدهم .. امانتی از من به تو ..باورم را به تو هدیه میدهم .... من یک انسانم ....از جنس خاک ...از جنس اب ...از جنس باد ...از عشق هوای نفسهای پروردگارم ... پیچک عشق را در وجودم نهفته ام ...و تو را محصور عشقم میکنم ... مگر میشود بی تو بود ، آنگاه که تویی تنها بهانه برای بودنم! بوی عطر تنت را مدت هاست به انتظار نشسته ام ... با نگاهم به دنبالت میگردم ... توئی تنها بهانه دلخوشی هایم تنهایت نمیگذارم .... رهایت نمیکنم .... تو با نگاهت ..عشقت را در قلبم میپرورانی .... دوستت دارم .... 9 لینک به دیدگاه
B nam o neshan 12214 اشتراک گذاری ارسال شده در 24 بهمن، ۱۳۹۲ حالم بد ميشه از آدمايي كه وقتي داري باهاشون منطقي و جدي حرف ميزني، اون لبخند كج لعنتي رو گوشه لبشون ميذارن و حرفاتو به مسخره ميگيرن!!! يني برو كنار بچه جون، بذار باد بياد... تو ميخواي چيزي به من ياد بدي؟!...:2i1d1co: بدم مياااااااااااد از اين رفتارت! ميفهمي؟؟؟ 12 لینک به دیدگاه
mani24 29665 اشتراک گذاری ارسال شده در 24 بهمن، ۱۳۹۲ یک روزهایی هست آدم ولع دارد برای نوشتن برای حرف زدن این روزها آدم پرحرف و حریص میشود و در عوض روزهایی هست دوست دارد ساکت باشد هم خودش هم دنیایش این روزها یا حرف هایش به گل نشسته اند در پی تکرار و نشیدن های مداوم و یـــــا ضربه ای لالش کرده است برای ابد و من این روزها چقدر با همه ی ولعم لالم 8 لینک به دیدگاه
seyed mehdi hoseyni 27119 اشتراک گذاری ارسال شده در 24 بهمن، ۱۳۹۲ به سلامتی اونایی که نیستن ولی نیاز به بودنشون همیشه حس میشه … ب سلامتی اونایی که ن بچگی داشتن ن جوونی... به سلامتی فراموش نشده هایی که فراموشمون کردن... 14 لینک به دیدگاه
pesare irani 41805 اشتراک گذاری ارسال شده در 24 بهمن، ۱۳۹۲ ولنتاینت مبارک حتی اگه نباشی ! حتی اگه عشقِ کسی باشی ! حتی اگه دوستم نداشته باشی ! حتی اگه تنهام گذاشته باشی ! حتی اگه به فکره من نباشی ! ... حتی اگه دلمو شکسته باشی ! ولنتاینت مبارک حتی اگه با یه کَسه دیگه باشی ! مهم اینه الان ، تو اینروز مثله من منتظره دیدنِ کسی نباشی.. 8 لینک به دیدگاه
seyed mehdi hoseyni 27119 اشتراک گذاری ارسال شده در 24 بهمن، ۱۳۹۲ رفیق پیکتو بالا بگیر, بزن به سلامتی روزایی که واسم مشکی بپوشی ولی من مشکیتو نپوشم.... 7 لینک به دیدگاه
شقایق31 40377 اشتراک گذاری ارسال شده در 25 بهمن، ۱۳۹۲ میگن اگه یک دوست، جزئي ازخاطرات خوب زندگیت شد، برای بودنش ازش تشکرکن. "به اندازه تمام خاطرات خوب دنيا ازت ممنونم" ولنتاين مبارك:icon_gol: 9 لینک به دیدگاه
mani24 29665 اشتراک گذاری ارسال شده در 25 بهمن، ۱۳۹۲ بانوی من در سکوت اسمان ......هوایی لبریز از احساس ......همراه با ترنم باران ......دیوان حافظ را پر میکنم از عطر شبنم و شکوفه های یاد تو .... نیت میکنم از قلبم .......پنجره ی منتظر به قاصدکهای یار ......چون شقایقی درنگاه تو .... فال میزنم این عشق را به نیت تمامی عاشقانه ها .....بی دغدغه رسم دلدادگی را عهد میبندم من در این دیار .... دست در دست تو ای همسفر من قول میدهم به اسمان که تا ابدیت بمانم در کنار تو یارم در تداوم سالها و فصل ها ی روزگار....... دستم از دستت هرگز جدا نخواهد شد ...... در محفل اسمان ....کتاب عشق میعادگاه عهدمان و غزل هایمان امضای قلبمان .... تا اخرین نفس عاشقت خواهم ماند .... دوستت دارم عشق من ...... 6 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده