manjari 2934 اشتراک گذاری ارسال شده در 12 شهریور، ۱۳۹۲ من و خواهرم چند ماه پیش احساس کردیم خیلی اتاقمون تکراری شده و احتیاج به رنگ جدید داره اتاق رو خالی کردیم و مثل 2 تا کارگر سخت کوش شروع کردیم به خراب کردن جاهایی که احتیاج به نوسازی داشتیکی دو نفر گفتند مگه الکیه کاره شما نیست خلاصه گچ و دوغاب سیمان و بتونه و سمباده و ... آخره سر هم رنگ و ... وقتی کار تمام شد پرده هارو با همکاری هم دوختیم (خیلی جوگیر شده بودماحساس همه فن حریفی) همه کلی ذوق کردن و تعریف و تمجید!!! حالا در کمال خوشحالی مامان جونم ترجیح داد از راه پله تا دم در ورودی ما رنگ بزنیم البته با وجود داشتن دو برادر!!! حالا فکر کن با دیواری که از زیر کار رطوبت زده!!! ما هم حسابی کلنگ و تیشه زدیم به در و دیوار تا به آجر رسیدیم چی از آب در بیاد خدا میدونه!!! عاشق این حرکات خودجوشم ولی خدایی بیچاره بناها خیلی خسته شدم تازه الان آخر گچ کاری هستیم بقیه ماجرا مونده 22 لینک به دیدگاه
Mahnaz.D 61915 اشتراک گذاری ارسال شده در 12 شهریور، ۱۳۹۲ یه سری آدما هستن تا پات رو می ذاری تو جمعشون می گن: سلام خوبی؟ کجا بودی؟ با کی بودی؟ کجا رفتی؟ کی رفتی؟ کی اومدی؟ و....... ( عین تراکتور سئوال می پرسن ) جواب من در یک جمله ی مختصر و مفید: چه طور مگه؟ بعد هم که یه جوری بهشون می فهمونی فضولی نکنید همچــــــــــــــــــــــــین واسه آدم قیافه می گیرن 14 لینک به دیدگاه
bahar91 939 اشتراک گذاری ارسال شده در 13 شهریور، ۱۳۹۲ امشب دوباره هراسان میخوابم میترسم میترسم از آینده ای که در مه ها فرو رفته است و نمیدانم به کدامین جاده خواهد کشید باید اجازه دهم به آن صدا که از اعماق قلبم میحوشد تا آوای فریادش تمام هستی ام را فرا بگیرد آری مهربان رفیق زندگیم باز بهترین را برای من گلچین میکند بار الها راضیم به رضایت ای مهربانترین مهربانان 6 لینک به دیدگاه
..!Alfa!.. 2854 اشتراک گذاری ارسال شده در 13 شهریور، ۱۳۹۲ انتظار بد چیزیه! بخصوص این که اون چیز، خیلی مهم باشه! خوبیش به اینه که می تونی بیخیالش شی! 9 لینک به دیدگاه
..!Alfa!.. 2854 اشتراک گذاری ارسال شده در 13 شهریور، ۱۳۹۲ پشه ها روز به روز خوشگلتر و چاق تر می شن! خونم بهشون ساخته! 10 لینک به دیدگاه
nasim184 12256 اشتراک گذاری ارسال شده در 13 شهریور، ۱۳۹۲ چقد زمان کمه برای اینکه با خودم باشم....یه وقت گنده احتیاج دارم! خدایا بهم میدی....!!! خدایا شکرت.... 9 لینک به دیدگاه
Mahnaz.D 61915 اشتراک گذاری ارسال شده در 13 شهریور، ۱۳۹۲ در عرض 20 دقیقه یه صفحه برای استادمون نوشتم تـــــــــــــــوپ...خدایی آسون ترین موضوعی که می تونم روش کار کنم رو این ترم بهمون داده. خیر ببینه ( همگی با هم بزنید به تخته ) مشقای ریاضیمو کی بنویسم آخه؟ 10 لینک به دیدگاه
Ali.Fatemi4 22826 اشتراک گذاری ارسال شده در 13 شهریور، ۱۳۹۲ امروز از خواب دیر بیدار شدم اما خدا رو شکر که اصلا بیدار شدم 7 لینک به دیدگاه
Mahnaz.D 61915 اشتراک گذاری ارسال شده در 13 شهریور، ۱۳۹۲ امروز عصر می بینمش...چقدر منتظرم زمان زود بگذره.... 9 لینک به دیدگاه
setare.blue 23086 اشتراک گذاری ارسال شده در 13 شهریور، ۱۳۹۲ احوال پرسی همیشه به معنای فضولی نیست ، کاش ادما ها وقتی دوست ندارن کسی باهاشون در ارتباط باشه ، راحت بیان کنن .... همیشه مجبور نیستیم جواب همه سوالات دوستانمون رو بدیم. 14 لینک به دیدگاه
Ali.Fatemi4 22826 اشتراک گذاری ارسال شده در 13 شهریور، ۱۳۹۲ همیشه تو وقتایی که خودت احساس میکنی خیلی تنهایی کافیه یکم فکر کنی... یکم که فکر کنی خدا رو کنار خودت میبینی 14 لینک به دیدگاه
Just Mechanic 27854 اشتراک گذاری ارسال شده در 13 شهریور، ۱۳۹۲ گاهی آدم حرفی برای گفتن نداره پس بهترین کار ادامه ی سکوته 18 لینک به دیدگاه
H O P E 34652 اشتراک گذاری ارسال شده در 13 شهریور، ۱۳۹۲ امروز یکی دیگه از دوستای دبیرستانم عروس شد خیلی جالب بود ، با این پسره از سوم راهنمایی دوست بودن یادمه همیشه میومد دم در مدرسه دنبالش یه بار معاون دیدشون ، چند روز از مدرسه اخراجش کردن ولی پسره از رو نمی رفتا بازم هر روز میومد سر خیابونِ مدرسه، کیف و وسایل بهاره رو می گرفت ، می گفت تو خسته ای من برات میارمش تا خونه عزیــــــــــــزم پسره برا ما نماد مردانگی و وفاداری بود همیشه خوشبخت بشن ایشالا 17 لینک به دیدگاه
sam arch 55879 اشتراک گذاری ارسال شده در 13 شهریور، ۱۳۹۲ دلم در انقباضِ نبودت، تنگ شده! مرا به انبساطِ دیدارت، مهمان کن... . . . تو تنها مهمانی هستی که قَدَمَت را بر روی چشمان می گذارم حتی اگر ناخوانده باشی 19 لینک به دیدگاه
manjari 2934 اشتراک گذاری ارسال شده در 13 شهریور، ۱۳۹۲ دلم در انقباضِ نبودت،تنگ شده! مرا به انبساطِ دیدارت، مهمان کن... جالب بود 8 لینک به دیدگاه
سـارا 20071 اشتراک گذاری ارسال شده در 13 شهریور، ۱۳۹۲ فردا شب همین موقع روی سِن هستیم...نمی دونم اصلا تصوری ندارم چی می خواد بشه و چجوری میخواد بگذره... فقط می خوام شرمنده خونواده و دوستام نشم که همشون دارن لطف می کنن و می خوان بیان.. مهم تر ، شرمنده استادمون نشیم که این همه بدون چشمداشت برامون زحمت کشید.بهمون امیدوار بشه... از الان دلم برای روزهای خوش تمرین تنگ می شه.به امید اینکه گروهمون پایدار و دائمی باشه با رهبری همین استاد 12 لینک به دیدگاه
..!Alfa!.. 2854 اشتراک گذاری ارسال شده در 13 شهریور، ۱۳۹۲ اسمش نمی دونم چیه!؟ حسی که می خوای دل بکنی از جایی که از اولش جات نبود! حسی که آرامش قبل طوفان خودته! حسی که منتظر فرداها نیس؛ حال رو می چسبه! حسی که می گه برو خودت بیارش؛ کسی برات نمیاره موفقیتو!!! ......... 10 لینک به دیدگاه
آرتاش 33340 اشتراک گذاری ارسال شده در 13 شهریور، ۱۳۹۲ خواب بد خیلی بده یعنی واقعا بده:icon_pf (34):وقتی ببینی تو خواب داری گریه میکنی بعد خواب بدیم باشه کلا کابوس باشه همین که از خواب پا میشی کلی دعا میکنی که خوه خواب بود اما تا شب کلا کسل و پرتی از همه چیز 11 لینک به دیدگاه
..!Alfa!.. 2854 اشتراک گذاری ارسال شده در 13 شهریور، ۱۳۹۲ خودمون خواب نبینیم، برامون خواب می بینن!! 10 لینک به دیدگاه
Ali.Fatemi4 22826 اشتراک گذاری ارسال شده در 13 شهریور، ۱۳۹۲ غرق شدن تو رویا و آرزو هم حدی داره... گاهی وقتا بعضیا اونقدر تو رویا غرق میشن که خفه میشن 11 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده