M_Archi 7762 ارسال شده در 17 مهر، 2012 اینها رو خیلی خیلی خیلی دوست داشتم!! اون قرمز و مشکی رو هنوزم که هنوزه دوست دارم بخونم! داستان دوتا کرم دندون بود که تو دندونای یکی زندگی میکردن و اون مسواک نمیزد و ... کره اسب و رودخانه رو هم همینطور. واقعا اموزنده بود. داستان یه کره اسبی بود که میخواست از یه رودخونه رد بشه و واسه اینکه مطمئن بشه خطری براش نداره از حیوونای مختلف میپرسه که چطوریه. حیوونا هم هرکدوم بسته به و قد و قامت و تجربه ای که شخصا داشتن نظرهای مختلفی میدادن. حیوونهای کوچیک از غرق شدن میترسوندنش و حیوونهای بزرگ تشویقش میکردن و میگفتن نه عمق دریاچه خیلی کمه! و خلاصه کلی درگیر شده بود و مونده بود حرف کیو باور کنه و ... سه بچه فیل رو هم خیلی خیلی دوست داشتم و هنوزم دارم. داستان سه تا بچه فیل بود که هرکدوم میرن که واسه خودشون سرپناه و خونه ای بسازن که از شر گرگ در امان باشن. یکی تنبل بود و میخواست هرچه سریعتر یه جا دست و پا کنه و خیلی سختی نکشه، میره با کاه خونه میسازه و با اولین فوت گرگ خونش میریزه پایین. دومی یکم بهتر فکر کرد و با چوب ساخت ولی اونم با یه طوفان فرو ریخت. سومی اما جندین ماه تلاش کرد و با اجر یه خونه خیلی محکم و خوب ساخت. بقیه اولا مسخرش میکردن و چون زودتر به نتیجه رسیده بودن خوشحال بودن ولی بعد که خونه هاشون خراب شد اومدن خونه سومی و فقط خونه اون بود که سالم باقی موند و گرگ به هیچ طریقی نتونست واردش بشه و خرابش کنه. بقیه رو هم حال ندارم تعریف کنم، یکی دوتاشم یادم نیست 15
shahdokht.parsa 50877 ارسال شده در 17 مهر، 2012 وای منم برم کتابهامو بیارم عکسشونو بذارم چندتاش با کتابهای مونا یکی هستند البته همه کتابهای خونه متعلق بمن هست چه اونهایی که مال آبجیام هست چه داداشام چه خودم 5
- Nahal - 47858 مالک ارسال شده در 17 مهر، 2012 وای مونا کلی از خاطراتمو زنده کردی منم چند تا از کتاباتو داشتم ولی الان هیچ کدوم رو ندارم آخه کتابام همه میرسید به داداشم اونم خرابشون می کرد یه کتاب داشتم طلایی خیلی خوشگل بود لباس نوی پادشاه 9
Astraea 25351 ارسال شده در 17 مهر، 2012 من بچه بودم چند تا از این کتابای ماجراهای احمد رو داشتم منم داشتم..یادش بخیر..خواهرم برام خریده بود... 6
Astraea 25351 ارسال شده در 17 مهر، 2012 اینها رو خیلی خیلی خیلی دوست داشتم!! اون قرمز و مشکی رو هنوزم که هنوزه دوست دارم بخونم! داستان دوتا کرم دندون بود که تو دندونای یکی زندگی میکردن و اون مسواک نمیزد و ... کره اسب و رودخانه رو هم همینطور. واقعا اموزنده بود. داستان یه کره اسبی بود که میخواست از یه رودخونه رد بشه و واسه اینکه مطمئن بشه خطری براش نداره از حیوونای مختلف میپرسه که چطوریه. حیوونا هم هرکدوم بسته به و قد و قامت و تجربه ای که شخصا داشتن نظرهای مختلفی میدادن. حیوونهای کوچیک از غرق شدن میترسوندنش و حیوونهای بزرگ تشویقش میکردن و میگفتن نه عمق دریاچه خیلی کمه! و خلاصه کلی درگیر شده بود و مونده بود حرف کیو باور کنه و ... سه بچه فیل رو هم خیلی خیلی دوست داشتم و هنوزم دارم. داستان سه تا بچه فیل بود که هرکدوم میرن که واسه خودشون سرپناه و خونه ای بسازن که از شر گرگ در امان باشن. یکی تنبل بود و میخواست هرچه سریعتر یه جا دست و پا کنه و خیلی سختی نکشه، میره با کاه خونه میسازه و با اولین فوت گرگ خونش میریزه پایین. دومی یکم بهتر فکر کرد و با چوب ساخت ولی اونم با یه طوفان فرو ریخت. سومی اما جندین ماه تلاش کرد و با اجر یه خونه خیلی محکم و خوب ساخت. بقیه اولا مسخرش میکردن و چون زودتر به نتیجه رسیده بودن خوشحال بودن ولی بعد که خونه هاشون خراب شد اومدن خونه سومی و فقط خونه اون بود که سالم باقی موند و گرگ به هیچ طریقی نتونست واردش بشه و خرابش کنه. بقیه رو هم حال ندارم تعریف کنم، یکی دوتاشم یادم نیست چرا منو توی این موقعیت قرار میدین آخه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ کتاب سه خرگوش بازیگوش رو کلاس اول که بودم مامانم جایزه برام گرفت سر صف بهم دادن....متاسفانه ندارمش حالا.فقط 3تا خرگوش و مادرشون و قارچها یادم بود..سالهابود که فکر میکردم اسم کتاب چیه.. 7
- Nahal - 47858 مالک ارسال شده در 17 مهر، 2012 اینم مال من...متاسفانه بقیه کتابامو ندارم... حاکم نادان و دزد حیله گر رو داشتم :hapydancsmil: 6
alimec 23102 ارسال شده در 17 مهر، 2012 درود دوره دبستان مادرم یه کتاب در مورد دایناسورها برام خرید. اسمش خاطرم نیست خیلی خفن نبود اسمش. اما دوران نوجوانی: امیلی در نیومن(دو جلدی): امیلی علاقه ی زیادی به نویسندگی داشت.. آخر با تدی ازدواج کرد پسرک روزنامه فروش: آخرش معدن طلا پیدا کرد و میلیاردر شد دارا و ندار: تا آخر نخوندمش.. هر سه تا رو از کتابخونه امانت گرفته بودم عکس مکس ندارم و چند تا کتاب جنایی که نویسنده شون یه بازپرس ایرانی بود و پرونده های واقعی رو در کتابهاش می آورد.. 9
مجیدرحیمی 1695 ارسال شده در 17 مهر، 2012 تکلیف ماچیه بچه گیامون خاک بازی میکردیم و وقت نداشتیم کتاب بخونیم ،از زمانی که بچه بودیم فقط داستان شنگولو منگول بلدیم نه بیشتر نه کمتر تازه که میگند 7
شــاروک 30242 ارسال شده در 17 مهر، 2012 خیلی از کتابام با عکسهایی که بچه ها گذاشتن مشترک بود دوران کودکی من ختم میشه فقط به چند تا کتاب که عاشقشون بودم یکی عروسی خانم سوسکه و آقا موشه.......قصه های خوب برای بچه های خوب........کدو قل قل زن........و.............. کاشکی هیچوقت بزرگ نمی شدم...... 9
shahdokht.parsa 50877 ارسال شده در 17 مهر، 2012 دروددوره دبستان مادرم یه کتاب در مورد دایناسورها برام خرید. اسمش خاطرم نیست خیلی خفن نبود اسمش. اما دوران نوجوانی: امیلی در نیومن(دو جلدی): امیلی علاقه ی زیادی به نویسندگی داشت.. آخر با تدی ازدواج کرد پسرک روزنامه فروش: آخرش معدن طلا پیدا کرد و میلیاردر شد دارا و ندار: تا آخر نخوندمش.. هر سه تا رو از کتابخونه امانت گرفته بودم عکس مکس ندارم و چند تا کتاب جنایی که نویسنده شون یه بازپرس ایرانی بود و پرونده های واقعی رو در کتابهاش می آورد.. منظورت آقای محقق هست؟ اگر اسمش درست یادم مونده باشه ماهم چندتا از کتابهاشو داریم.. فقط باید برم نگاهش کنم اسمه دقیقش یادم بیاد 8
alimec 23102 ارسال شده در 17 مهر، 2012 منظورت آقای محقق هست؟ اگر اسمش درست یادم مونده باشهماهم چندتا از کتابهاشو داریم.. فقط باید برم نگاهش کنم اسمه دقیقش یادم بیاد البته کتاب هاشو دادم به دوستان.. الان سرچ کردم نویسنده آقای احمد محققی هست 6
دختر باران 18625 ارسال شده در 17 مهر، 2012 منم کتاب زیاد دوس داشتم از حسنی که حمام نمیرفن خوشم میومد. کدوی قلقلی شنگول و منگول الان کتابها همه تصویرسازیهاشون عوض شده .همون تصویرهای قبلی قشنگ تر بود (سال گذشته)من به یاد بچگی شنگول و منگول رو خریدمبا تصویر سازی جدید و حسنی با همون تصویر سازی اولی 6
pme 3474 ارسال شده در 17 مهر، 2012 اینا خیلی خوب بودن :girl_in_dreams: آخی کدوی قل قل زن:hapydancsmil: وای مونا کلی از خاطراتمو زنده کردی منم چند تا از کتاباتو داشتم ولی الان هیچ کدوم رو ندارم آخه کتابام همه میرسید به داداشم اونم خرابشون می کرد یه کتاب داشتم طلایی خیلی خوشگل بود لباس نوی پادشاه واااااااااای لباس جدید پادشاه 5
ماتینا 4434 ارسال شده در 18 مهر، 2012 من کتاب زیاد داشتم این عکسها ک گذاشتین منم اکثرش رو داشتم خیلی دوست داشتم چون اکثر کتابهامو برام مامانم و خواهرم برام جایزه میدادن خیلی دوست داشتم 4
moein.s 18984 ارسال شده در 19 مهر، 2012 هی بابا پسر بچه دهه ی 60 که دنبال یک توپ پلاستیکی تو کوچه پس کوچه ها ولووو بود آخر شب هم با پس گردنی می اومد خونه،کتاب های مدرسه رو به زور می خوندیم ولی اینا رو یادمه،فک کنم بعضی هاشون رو هم تو انباری خانه ی پدربزرگ موجود داشته باشیم کتاب دالی که با بازی هایی می خواست سرگرم کنه بچه ها رو کتاب شعر،چه قد من با این مگس و پشه کشتم اینم که معرف حضورتون هست. این یکی رو هم که حمید عاملی عزیز نوشته. 7
- Nahal - 47858 مالک ارسال شده در 19 مهر، 2012 کتاب شعر،چه قد من با این مگس و پشه کشتم یادش بخیر نقاشیاش رو دوست داشتم :hapydancsmil: 3
گـنـجـشـک 24371 ارسال شده در 19 مهر، 2012 من از کتابای که داشتم اینا یادمه: شنل قرمزی خر در لباس شیر سارا کرو قرمز و مشکی گرداب سکندر رویش دوباره بندانگشتی یکیش اسمش یادم نمیاد....یه دختره بود به اسم گیلدا! یکیشم فک کنم شاهزاده خانوم قورباغه...یا یه همچین چیزی 1001 دانستنی علمی دنیای پیرامون ما ( یا یه همچین چیزی) دخترک کبریت فروش پیتر نمیدونم چی چی...هههه ...فک کنم پیتر افسانه ای بود. کتابای شعر مصطفی رحماندوست ای کیو سان دختری که از ماه امده بود سوگ سیاوش یه سری کتابا هم بودن...داستان های شگفت انگیز! حسنی نگو بلا بگو دزده و مرغ فلفلی اینا رو یادم میاد 7
Neutron 60966 ارسال شده در 19 مهر، 2012 خانم من از کتابای بچگیم فقط اینو که یه مجموعه بود رو یادم میاد ! و یه سری کتابای ژول ورل! دیگه هیچی یادم نمیاد! :icon_pf (34): 5
pme 3474 ارسال شده در 19 مهر، 2012 خانم من از کتابای بچگیم فقط اینو که یه مجموعه بود رو یادم میاد ! و یه سری کتابای ژول ورل! دیگه هیچی یادم نمیاد! :icon_pf (34): ژول ورن...ناخدای پانزده ساله ...کتابش بدجوری رو من تاثیر گذاشته بود طوری که از مامانم پرسیدم منم میتونم ناخدا بشم؟ 4
ارسال های توصیه شده